رهبرفرزانه انقلاب در دیدار با خانواده معظم شهداء هفتم تیرکه شنبه گذشته به مناسبت سالگرد حادثه انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی صورت گرفت از اصطلاح " بزک رسانه ای آمریکا " با هدف پوشاندن چهره هیولایی آمریکا نام بردند و این عمل را خیانت در حق ملت و بر خلاف مصالح عموم دانستند.تبیین این واژه در ادبیات ارتباطی و رسانه ای می تواند به درک بهتر وضعیت موجود در این خصوص و تشریح اندیشه ژرف معظم له در اهمیت این مهم کمک نماید.
هدف بزک رسانه ای چهره آمریکا چیست ؟
آمریکا کشوری است که به دلایل مختلف در تاریخ معاصر ایران چهره ای مزور و منفور است . مخالفت های قلدر مآبانه این کشور با مصالح کشورمان مانند کودتای ۲۸ مرداد و بازگرداندن شاه معدوم به قدرت ، تدوین سیاست اصلاحات ارضی و از بین بردن کشاورزی کشور ، تحقیر ملت با گرفتن حق توحش و اجرای قانون کاپیتولاسیون و در ادامه مخالفت با موج خروشان ملت در جریان انقلاب اسلامی و کارشکنی های مختلف علیه نظام اسلامی از طریق جاسوسی ، حمله مستقیم نظامی ، ترغیب عراق برای حمله به ایران و نیز حمایت از گروه های معاند داخلی و تلاش برای انجام انقلاب مخملین در سال های ۷۸ و ۸۸ قسمتی کوتاه از اقدامات سلسله وار ایالات متحده در دشمنی با ایران اسلامی است .آمریکا با این پیشینه تاریخی در اندیشه ملت بزرگ ایران ، کشوری خودخواه و مستکبر شناخته می شود. مغایرت اهداف و مقاصد برخی از جریان های سیاسی با این پیشینه در افکار عمومی مردم ایران این جریان ها را بر آن داشته تا با اقداماتی مزورانه سعی در تغییر این نگرش و دست کم ترمیم آن نمایند از طرفی وجود مشکلات داخلی و برخی ناکارآمدی ها در مدیریت کشور انگیزه این جریانات را برای عملی کردن خواست خود مهیا نمود. تاثیر بر افکار عمومی و سوق دادن آن به سمت وسوی مورد نظرو ارائه چهره ای غیر واقع از این کشور استعمارگرهدف غایی در این روند است. هدفی که نتیجه اش این است که تا حد امکان، نیروی اندیشه و وجدان فرد، کمتر به کار افتد و برعکس در او واکنش های انعکاسی شرطی بوجود آید. بر این اساس مخاطب بدون در نظر گرفتن مصادیق عقلی ،منطقی و شواهد تارخی( که مواردی از آن در این مختصر ذکرشده) ،همان مطالبی را می پذیرد که سیاست گذار رسانه ای مدنظر دارد . نتیجه این امر نیز چیزی نیست جز تسخیر افکارعمومی مطابق با اندیشه خاص و کاهش حساسیت های موجود ودر گام بعد تغییر و حتی مطالبه برای تغییر سیاست ها از سوی برخی از مخاطبین کم اطلاع این جریان پیچیده و هدایت شده رسانه ای . در خصوص اهمیت افکار عمومی در جریان سازی رسانه ای و ایجاد یک نگرش خاص و هدفمند در مخاطب باید اذعان داشت که افکار عمومی به اندازهای قوی و نیرومند است که برای برگرداندن آن در یک جهت مشخص و معین، باید کوشش های بی دریغی به عمل آید. هرگاه لازم باشد که افکار عمومی به حمایت از نظریهی معینی ترغیب شود، باید در بیشتر موارد، در احساسات مردم اعمال نفوذ کرد. به این معنا که برای ایجاد طرز تفکر مورد نظر، احساسات عامهی مردم تهییج شود.(رفیعی، ۱۳۸۲، ص۱۱۸)
چگونه "بزک رسانه ای" صورت می گیرد ؟
در تعابیر و اصلاحات مورد استفاده در علم ارتباطات واژه "تحریف "نزدیکترین اصطلاح به " بزک رسانه ای " مورد نظر مقام معظم رهبری است .شناخت مردم از حوادث و شخصیتها عموماً به صورتی است که شخصیت های سیاسی و جریان ساز از طریق رسانههای عمومی ارائه میدهند . این رسانهها هستند که در هماهنگی با برنامهها و طرحهای حکومتی مخالفین خود را به عناوین مختلف (مثلاً در آمریکا شخصیتهای ضداستعماری ملتها )هدف قرار داده و از اعتبار و مشروعیت میاندازند و با تبلیغات منفی درخصوص دیگر کشورها ، افکار عمومی را علیه آنها برمیانگیزند. توصیف حکومت ها و شخصیتهای تاثیرگذار در رسانهها با عناوین و الفاظی از قبیل سرکوبگر، دیکتاتور، ضدصلح و … آنان را در چنین نقشی به جامعه معرفی کرده و نظر مساعد یا مخالف جامعه را له یا علیه آنها برمیانگیزند. عکس این مطلب نیز صادق است در برخی از موارد رسانه ها با زیبا جلوه دادن بسیاری از تعابیر و نمادها سعی درجلب افکار عمومی در آن مورد خاص داشته و واقعیت گرگ صفت یک شخص ، اندیشه و یا حکومتی را در هیات نرم و آرام میش نشان می دهند. از آنجا که در عصر معاصر بیشتر این اطلاعات و آگاهی ها از طریق رسانه ها به سمع و نظر مردم می رسد ، شخصیت های سیاسی با بهره گیری از توان موجود در شبکه ارتباطی سعی در تحقق خواست خود و معرفی جهان، مطابق با نگرش خود را دارند که در این مورد تا حدودی موفق بوده اند .
مساله تحريف، بزرگنمايي و يا کوچکنمايي مورد نظر با بهره گيري از ابزارهاي رسانه ای صورت ميگيرد . در اين راه ، استفاده از کلمات و واژههايي که هر کدام بار معنايي و ارزشي خاصي را به ذهن متبادر ميسازند متداول است. برچسب زدن به دولت ها، اندیشه ها، مکاتب و بزرگنمایی در مورد رفتار آنها، بهرهگيري از واژگان خاص، کلیپ های تأثيرگذار، اصطلاحات عامه پسند و جذاب و.... با همین هدف( ارائه معنی خاص) و در همین راستا صورت می گیرد. در واقع این همان "بازی با کلمات" است که آرون ديويچ، مدرس دانشکده ارتباطات دانشگاه واشنگتن به آن اشاره دارد .وی با سه رویکرد نامگذاري منفي (برچسب زدن به اندیشه ها، گروهها و نهادها و... به روش منفي) نامگذاري مثبت (اسمگذاري روي اندیشه ها، گروهها، نهادها و... به روشي مثبت)و حسن تعبير (استفاده از واژههايي که خيال مخاطب را راحت ميکند!) از ان نام می برد (جنگ تبليغات، ۱۳۸۲: ۵۶).
بزک رسانه ای آمریکا که با وجود جنایت های مستقیم و غیر مستقیم این کشور استثمارگر،واقعاً شایسته لفظ" هیولا " است از طریق رویکردهای دوم و سوم مد نظر این دیدگاه صورت می گیرد. استفاده از تعابیر نرم و عامه پسند از آمریکا و گرفتن زهر اقدامات خشن و غیر انسانی این کشور، افزایش میل و رغبت به ارتباط با این کشور، مقایسه های صور گرفته در خصوص پیشرفت کشورهای نزدیک به آمریکا که گاهاً در رسانه های داخلی و با هدف کاهش حساسیت های عمومی صورت می گیرد در راستای تحقق عملی این شیوه تبلیغاتی و رسیدن به مقاصد از پیش تعیین شده است .
تحریف به عنوان یک تکنیک تبلیغاتی فنونی ریزتری نیز دارد که غالبا مورد استفاده قرار می گیرد.اهم مواردی که جریان هایی که تلاش دارند چهره دشمن اصلی انقلاب را آرایش کرده و مغایر با ذات آن یا به صورت بزک شده نشان دهند عبارتند از: ۱. بايكوت يا كتمان كردن اطلاعات و اخبار( این امر با سکوت در مورد سابقه دشمنی آمریکا علیه ملت ایران و لزوم برقراری ارتباط با این کشور به عنوان راه برون رفت از مشکلات نمود پیدا می کند)۲. متهم كردن مخالفان و بزرگ كردن دوستان( استفاده از صفاتی چون لزوم به روز بودن ، تغییر زمانه ، دوری از تحجر فکری و انتساب مصادیق مثبت این مقوله ها به جریان همسو با ارتباط با آمریکا و عکس آن ، در سنوات اخیر مکرراً در رسانه ها و تریبون های موجود مورد استفاده قرار گرفته است . از این روند حتی برای جریان سازی در زمان انتخابات و جلب آراء عمومی با بهره گیری از تکنیکی دیگر به نام "گزينش اخبار اطلاعات در جهت خاص" نیز استفاده می شود)۳. ايجاد ترس و استفاده از كلمات هيجانانگيز( اغراق در قدرت اقتصادی ، نظامی و ... آمریکا و لزوم پرهیز از تعارض ایدئولوژیک با این کشور و کشورهای مورد حمایت آن در این راستا می باشد. )۴. تعميم ناروا( انتساب همه مشکلات به عدم وجود رابطه با این کشور از آب خوردن مردم گرفته تا کاهش قدرت اقتصادی مردم )۵. ساده كردن بيش از حد مسائل پيچيده( تلاش برای عادی بودن عواقب ارتباط با امریکا و مقایسه آن با ارتباطات بین الملل مشابه با سایر کشور ها به دور از چالش های قطعی پیش رو در صورت وجود ارتباط نا معقول در اذهان عمومی با استفاده همزمان ازروش" تحريف در اثر تفسير غيرواقعي" )۶. پاره حقيقتگويي یا استفاده از سیستم برشی( بیان صرف بروز برخی از گشایش های اقتصادی در صورت تغییر مواضع علیه این کشور و پرهیز از بیان واقعیت ها اعم از مشکلات موجود در این مسیر مانند وابستگی های چندجانبه ، خدشه دار شدن عزت ملی و عقب نشینی از مقاصد والای نظام اسلامی با استفاده همزمان از تکنیک تبلیغاتی "پرت كردن حواس مخاطب از مطلب اصلي و پرداختن به مطلب فرعي و خارج از موضوع" ) ۷. تاکید بر روی اخبار بد( بیان غیر واقع مشکلات و ارائه آمار و تحلیل نادرست از برخی نابسامانی ها در وضعیت کشورو اغراق در طرح آنها با ارائه آمار ناقص و استفاده از منابع نامشخص)۸. ارائه نظر به عنوان حقيقت( استفاده اغراق آمیز از نظرات استادان غالباً نواندیش و تعمیم این نظرات به واقعیت های محرز در خصوص ارتباط با امریکا )۹. تجاهل عمدي ( چشم پوشی از سوابق و پیشینه سیاست های استثماری و استعماری ایالات متحده در قبال ایران و تاکید بر دیدگاه های خوشبینانه در ارتباط با این کشور)۱۰. مستند بودن جزئي از پيام( تاکید بر برخی از اقدامات به ظاهر مثبت دولتمردان آمریکایی و تکیه بر مستندات مربوط و تعمیم آن به سایراقدامات آنها و استفاده همزمان از تکنیک هایی نظیر "برجسته کردن موارد كم اهميت و ايجاد شك در ذهن مخاطب")
اما راه برون رفت از خطرات " بزک رسانه ای " آمریکا و کشورهای مشابه را باید در راهکارهای منطقی و به دور از تعجیل واحساسی شدن جستجو کرد . افزایش سواد رسانه ای عموم و تقویت اطلاع رسانی به مردم با موضوع تشریح علل اصلی دشمنی آمریکا با نظام اسلامی از طریق رسانه ها و تریبون های موجود و در مقابل بیان داشته های داخلی و پیشرفت های صورت گرفته در زمان عدم وجود ارتباط سیاسی با این کشور، بیان واقع بینانه مشکلات موجود با مردم و محرم دانستن آنها از سوی دولتمردان و تلاش برای تحقق عدالت و مساوات در جامعه و کاهش اختلافات طبقاتی در کنار نظارت برعملکرد مسئولین می تواند درکاهش اثرات منفی این نفاق فرهنگی چیچیده موثرباشد.