به گزارش جهانبین نیوز به نقل از سلام لردگان، حدود نه ماه از شروع تغییرات اساسی در سیستم مدیریتی ایران اسلامی گذشته است و مدیریت حاکم با اعتماد به آنچه پشتوانه ملی خوانده می شود دست به تغییراتی هم در ماهیت اداره کشور و هم در ظاهر آن زده است. تغییراتی که از دیدگاه نظریه پردازان سیاست مدیریت کلان، خصوصا در کشور ما ایران، امری مرسوم می باشد.
روال سابق به ویژه از دوره ی تکنوکراتیک تاکنون بر این منوال گذاشته شده است که جناح ها و افراد مورد تایید آنها زمانی که به قدرت می رسند، به منظور پیاده کردن تفکرات و آرمانهایشان ،چینش مدیران بالادست را به نحوی انتخاب می کنند که بتوانند در دوره ی زمامداری شان از آنها نهایت بهره وری را داشته باشند.( بهره وری به سبک تفکرات خودشان) و این مدل سیاست ورزی میان سایر کشور ها دارای سابقه و جریان می باشد که به تناسب مکان و زمان های مختلف دارای فراز و فرود هایی می باشد. اما در اینجا نبایدفراموش کرد که تغییر و جایگزینی نمی تواند تنها راه ارائه برنامه و تنها راهبرد کنترل امور باشد زیرا که در میان این فراز و فرود ها آنجا که ضرری حاصل می شود، برای مردم است و مردم هم در نهایت سیاست ورزیشان ، با سیاست خود را بیگانه می دانند.
در این میان (عموم مردم) چه بسا مدیران و دست اندر کارانی تغییر می کنند که بنیانگذار کارهایی ریشه ای و بنیادی هستند و در جریان این تغییرات همه ی تلاش ها و سرمایه گذاری های مادی و تئوری شان بر باد می رود. همانگونه که دسته جمعی سوار کردن کار درستی نیست ، دسته جمعی پیاده کردن هم نمی تواند کار درستی باشد.
گرچه موضوع مد نظر خاصه نحوه ی چینش ها نیست و مقوله ی فرهنگ؛ موکد بر این نگاره می باشد اما در مقدمه مناسب بود که بدانیم این نوع تغییرات می تواند دلیل ریشه ای برخی درد و دل ها در زمینه فرهنگ عمومی و فرهنگ در حال حاکم شدنِ، کنونی باشد.
رویِ سخن؛ متضاد با آنچه خواننده برداشت می کند؛ به جای سیستم مدیرتی حاکم، با دیگر اقشار اثر گذار و توانمند می باشد. زیرا نمی توان انتظار داشت و قبول کرد که برنامه های ارئه شده و در حال جریان، بدون فکر قبلی و سرمایه گذاری اولیه است. پس آنها که فکر کرده اند و سرمایه گذاری کرده اند مطمئناً برای رسیدن به هدف و خواسته هایشان برنامه ریزی نیز کرده اند. و تغییر در اندیشه این تئوری گردان ها ازحیطه این نوشته و توان این مطلب چه بسا به دور باشد.
در طرف دیگر می توان با گوشزد کردن برخی واقعیت ها، چشم ها و دل های بیدار و یا خفته را هشیار تر کرد تا آنها غافل نمانند و نباشند.
می توانم به جرات ایده بدهیم، که ما به نوش داروی بعد از سهراب ؛ عادت کرده ایم و متاسفانه این مسئله زمانی درد محسوب می شود که نوش دارو وجود دارد ولی ما در مصرف آن تاخیر را جایز می نماییم.
هنر این نیست که بعد از وقوع حوادث و رشد پیدا کردن ناخواسته های ضد ارزش، شروع به مقابله به آنها بپردازیم. هنر آن است که در ابتدایِ نابسامانی هایِ در حال بروز کنترل و درمان ریشه ای گردند و این امر زمانی روشن تر و مهم تر تلقی می گردد که هشدار ها داده شود و راهکار های بنیادی ارائه گردد.
در مقوله فرهنگ نمی توان درنگ کرد و نمونه بارز درنگ ما نیز به وضوح در چند سال گذشته خودنمایی کرد و آن هنگام که چراغ های هشدار از شدت نور در حال انفجار بود دست به اقدام زدیم و گرچه قصد ناامیدی ندارم اما در برخی موارد کار از کار گذشته بود.
رجوع به متن ها و مقالات مختلف می تواند در فهم این موضوع بسیار اثر گذار باشد و آن هم مقالاتی است که از دوره ی اصلاحات توسط افراد مختلف نگاشته شد و همه به اتفاق غافل شدن از فرهنگ و هشدار های مقام معظم رهبری را مورد تایید قرار داده اند.
همه نوشتند که شبیخون فرهنگی مد نظر رهبری به وجود آمد، همه نوشتند که انقلاب های مخملی ریشه دوانده اند، همه نوشتند که فرهنگ در حال نابودیست... . در این اجمال، تقصیر زمانی از گردن افراد کنار گذاشته می شود که همه باور کنیم غافل گیر شدیم.(با همه تذکرات رهبری) و همه به این نتیجه برسیم که در این سطح تجربه ای جدید بود.
اما نکته اینجاست؛ اکنون چه؟ آیا باز هم می توان ده سال آینده را متصور شد که دور هم جمع شویم و بگویم فلان برنامه فرهنگی از ده سال قبل کلید خورده است؟ آیا نسل های آینده بعد از تجربه دوران اصلاحات از ما قبول خواهند کرد که دیر فهمیدیم؟ آیا آیندگان نمی پرسند که؛ ولی زمانتان این همه تذکر را برای چه به شما می داد؟ آیا با این تفاسیر، ده سال آینده باز هم مردم باید "نه دی" خلق کنند؟ و هزان آیای دیگر...
مفسران حوادث اواخر دهه هشتاد، بنیاد ها و گروه ها و نظریه پردازان را یک به یک به باد محاکمه قلم خویش گرفته و تا توانستند سوزن ها از انبار کاه در آوردند، اما کجایند همان مفسران که باز هم دارد ابتدای ده سال دیگری کلید می خورد! ده سال تا ۸۷ و ده سال تا ۸۸ و شاید ده سال تا ۹۸ و این، نوعی خوش بینی است، زیرا تجربه همانگونه که برای ما راهکار است برای آنها هم راهکاریست و آنها هم بیکار ننشسته اند و روز به روز در شیوهای عملیاتیشان تغییراتی می دهند.
تاریخ نشان داده است که تذکرات و گوشزد های رهبر ایران اسلامی بیشتر در میانه و یا چند سال بعد از روی کار آمدن سیستم مدیریتی کلان می بوده، اما امسال مشاهده می شود که فرهنگ به وضوح و بعد از کمتر از یک سال؛ هوشیار باشِ مورد تاکید رهبری(مدظله العالی) قرار گرفته است.
گرچه می توان این تذکر و هوشیار باش را در ادامه تذکرات قبلی دانست ولی همیشه نباید اینقدر خوش بین نگاه کرد و اعتقاد بر این است که ما باید درد های معظم له را جدی تر دریابیم.
کمی اطرافمان را نظاره کنیم! به وضوح روی کارآمدن بنیاد هایی را مشاهده می کنیم که تا چند وقت قبل سایت هایشان فیلتر بود. اگر کمی در جرایدمان نظر کنیم افرادی را تیتر می بینیم که چندین سال متهم ردیف اول فتنه ۸۸ بودند.
اگر کمی همین جراید را ورق بزنیم همان تیتر ها و توهین های را مشاهده می نماییم که در دوران اصلاحات به دین و امام و قرآن و مکتب ما نسبت داده می شدند. در دانشگاه های ما کسانی تریبون به دست گرفته اند که استاد شستشوی تفکرات جوانان پاک ایران اسلامی هستند و با همه ی اندوخته علمیِ غربی شان، در حال پیشرفت هستند.
سردار قاسمی جالب گفته است که دو نهادمان با همه ی اسمی که از ولایی بودنشان در جامعه وجود دارد کاملاً در کنترل و سیتره ی تفکرات غرب گرایانه اند و لابی ها در حال خشک کردن فرهنگ اسلامیِ آنهاست.
همانگونه که در ابتدا نیز اشاره شد، نحوه تغییر مدیران یکی دیگر از مدل های بروز، یک ده سال دیگر است . صدا و سیمای مان با ادعای فاطمی بودنش در عید امسال پا به میدان گذاشت اما افسوس که نام فاطمه تنها و تنها برای دل خوشی برخی ها بود.
بازیگر زن تلوزیون ما دقیقا مانند یک مدل لباس ایتالیایی وارد سن می شود و مجری صدا و سیمای فاطمی ما با نحوه ی اجرایش؛ اسلامی بودن را از دایره سیما جدا می کند.
کسانی مدعوِ ویژه یِ برنامه های نوروزی می شوند که سال ها متهم به تهیه سریال ها و برنامه های ریشه ایِ ضد دینی بوده اند و جالب تر آنکه در همین قاب شیشه ای، مژده حضور دوباره می دهند و برخی ها هم نیش شان تا بناگوش باز می گردد.
موسیقی ها و ترانه هایی پخش شده که با سبک و مضمونشان روی همه ی ترانه سرایان خارج از کشور سفید شد. به وضوح می توان دید، نادیده گرفتن برخی محدودیت ها که درست یا غلط بودنش را اینجا نمی توان مورد ارزیابی قرار داد؛ شیوه ی وزرا و مدیران کشوری ما می شود و چه مروجی بالا تر از مسئولین برای مردم وجود دارد.
آیا با اندیشیدن در آنچه ذکر شد و نشد، نمی توان به این واقعیت دست پیدا کرد که دوباره قرار است در قبال نان و مرغ و پنیر، اصالت دینی و غیرت ملی مان به هراج گذاشته شود؟؟؟ گرچه نصیحت و تذکر صلاحیت می خواهد و داشتن آن توسط نگارنده این نوشته به هیچ وجه مشخص نیست؛ اما همه ی آنچه نوشته شد را می توان نوعی دلسوزی و یادآوری دانست تا اینکه، ده سال دیگر حسرت امروز و کارهای نکرده را نخوریم!!!
نوش دارو را رهبری(مدظله العالی) مهیا کرده است پس تاخیر در آینده به هیچ وجه بخشیده نخواهد شد، و این را باید آنهایی بدانند که می توانند کاری بکنند ولو با یک نوشته ...
امین شعبان بیدله