یادداشت؛
قاسم فتاحی
در اسلام از سستي که باعث فلج شدن چرخ اقتصاد و خشکيدن چشمه ي نيروي آدمي و فساد جامعه مي شود ، نهي فرموده ، زيرا موجب زيان غير قابل جبران خواهد شد.
فقر مالي با تعبيرهاي گوناگون نامطلوب دانسته شده است از رسول اکرم (ص) روايت شده که فقر نزديک به کفر است « کاد الفقر ان يکون کفرا» حضرت علي(ع) خطاب به فرزندش محمد حنيفه مي فرمايد« فرزندم من از فقر بر تو مي ترسم ، از آن به خدا پناه ببر زيرا مايه ي نقصان دين ، سرگرداني عقل و دلمردگي مي شود». و به فرزندش (ع) فرمود: « فرزندم هر که به فقر دچار شود به چهار خصلت گرفتار مي شود: ضعف يقين ، نقصان عقل ، رقيق شدن دين و کاهش شرم وحيا در چهره ، پس از فقر به خدا پناه مي برم. »
امام ششم شيعيان مي فرمايد: « الکسل يضّر بالدين و الدّنيا» « کسالت و تنبلي به دين و دنياي افراد ضرر مي رساند «.
هر تغييري منوط به تغيير خود انسان است .جمله ي «.. إنّ الله يغيّر ما بقوم حتّي يغيّروا ما بانفسه» ترجمه: « همانا خداوند حال قومي را تغيير نمي دهد تا آنکه حال خود را تغيير دهند» يک قانون کلي و عمومي را بيان مي کند ، قانوني سرنوشت ساز و حرکت آفرين و هشدار دهنده ! اين قانون کلي به ما مي گويد مقدرات شما قبل از هر چيز و هر کس در دست خود شما است ، و هر گونه تغيير و دگرگوني در خوشبختي و بدبختي هر فرد بدست خود فرد است. حتي لطف خداوند ، يا مجازات او ، بي مقدمه ، دامان هيچ کس را نخواهد گرفت ، بلکه اين اراده و خواست انسان ، و تغييرات دروني آنهاست که آنها را مستحق لطف يا مستوجب عذاب خدا مي سازد.
به تعبير ديگر: اين اصل قرآني که يکي از مهم ترين برنامه هاي اجتماعي اسلام را بيان مي کند به ما مي گويد هر گونه پيروزي و شکستي که به قومي رسيد از همين جا سرچشمه مي گيرد ، بنابراين آنهايي که هميشه براي تبرئه خويش به دنبال « عوامل بيروني » مي گردند ، سخت در اشتباهند.
اين اصل قرآني مي گويد: براي پايان دادن به بدبختيها و ناکاميها بايد دست به « انقلاب دروني » بزنيم و اين انقلاب حاصل نمي شود مگر با کار و کوشش و همّت مضاعف در زمينه هاي فکري ، فرهنگي ، اخلاقي ، ايماني ،... نور و حرکتي جديد ، تا در پرتو آن بتوانيم ناکامي ها و شکست ها را به پيروزي مبدل سازيم.
چرا که پايه ي اصلي پيروز يها را تلاش و کوشش آدمي تشکيل مي دهد. آنها که سخت کوش ترند، پيروزترند و آنها که تنبل تر و کم تلاش ترند ، محروم ترند. کار در نظام ارزش اسلام به عنوان راز آفرينش و حکمت وجود مطرح است. آدمي جوهرۀ وجودي خويش را با سعي و تلاش مي نماياند و ارزش حقيقي خود را با کار تعيين مي کند. هر چه کار وتلاش انسان ها بيشتر و بهتر باشد درجات و ارزش او بالاتر و والاتر خواهد بود چنانچه در قرآن کريم مي فرمايد: « و لکّل درجات ممّا عملوا..» ترجمه : « و براي هر يک درجات ( ومراتبي ) است از آنچه عمل کردند » از اين آيه به خوبي مي توان استفاده کرد که درجات و امتياز انسان بر اساس کار و تلاشي است که در طول زندگي از خود نشان مي دهند به تعبير ديگر: تمام مقام ها ، « درجات » و « درکات » زائيدۀ اعمال خود آدمي است و نه چيز ديگر. هر چه دامنۀ کار و کوشش او وسيعتر و گسترده تر باشد ، برتري وامتياز بيشتري نصيب وي خواهد شد.در روايتي دربارۀ کار و همت مضاعف مي خوانيم« اذا قصّر العبد في العمل ابتلاه الله تعالي بالهّم» وقتي بنده اي در کار کوتاهي نمايد خداوند او را به غم مبتلا مي سازد. در روايتي ديگر آمده که« ارزش مرد به اندازۀ همّت اوست» دنائت همت عبارت است از: پستي طبع و کوتاهي همت از طلب کارهاي بزرگ و امور عظيمه ، و قناعت نمودن به شغل هاي پست و اعمال جزئيه. و اين صفت نتيجۀ « ضعف نفس » است. و ضد اين صفت ، « بلند همتي » ( همت مضاعف ) است و آن عبارت است از: « طلب کردن کارهاي بزرگ». و کسي که همت او عالي باشد به امور جزئيه سر فرود نمي آورد. و از بيم خطر ، دست از هدف خود باز ندارند. بلکه دنيا در نظر او خوار ، و لذات جسمانيه در پيش او بي اعتبار است. نه از رو آوردن دنيا به او شاد و نه از پشت کردنش محزون و غمناک مي شود.