امروز دشمنان اسلام میخواهند قرآن را از ما بگیرند. امروز حسین زمان احتیاج به لبیک شما عزیزان دارد. پس بیایید تا باهم هجرت کنیم، ما برویم تا اسلام بماند.
فرمانده شهید حمدالله جهانی جمبزه:
امروز حسین زمان احتیاج به لبیک شما عزیزان دارد
27 فروردين 1403 ساعت 0:05
امروز دشمنان اسلام میخواهند قرآن را از ما بگیرند. امروز حسین زمان احتیاج به لبیک شما عزیزان دارد. پس بیایید تا باهم هجرت کنیم، ما برویم تا اسلام بماند.
به گزارش «جهانبین نیوز»، شهید حمدالله جهانی جمبزه، پنجم شهریور 1343، در روستای علیآباد از توابع شهرستان سمیرم به دنیا آمد. دانشجوی دوره کاردانی در رشته دینی و عربی بود. بهعنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و یکم اسفند 1363 با سمت نیروی واحد شناسایی، غواص و فرمانده گروهان در جزیره مجنون عراق براثر اصابت ترکش گلوله به پیشانی، شهید شد. مزار او در روضه الشهدا شهرستان بروجن واقع است. وی در وصیتنامه خود مینگارد:
بسمالله الرحمن الرحیم
وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یرزَقونَ ﴿سوره آلعمران ۱۶۹﴾
هرگز گمان مبر کسانی که درراه خدا کشته شدند، مردگاناند! بلکه آنان زندهاند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند.
باسلام و درود به رهبر کبیر انقلاب این پیرمرد جماران که از خاندان آل محمد است و ناگهان در تنگناهای شب جرقهای میزند و انقلابی میآفریند که در این انقلاب فسادها نابرابریها و همه بدیها کنار میروند و صحنه عوض میشود؛ و با درود و سلام به شهدای اسلام از هابیل تا کربلای حسینی بالأخص سالار شهیدان حسینابنعلی و از کربلای حسینی تا کربلاهای ایرانزمین و با پیروزی رزمآوران سلحشور اسلام.
یا الله، یا الله، یا الله خدایا میخواهم در آخر زندگیام چیزی بنویسم، ولی نمیدانم چه بنویسم. برای چه کسانی بنویسم. به چه جایی بنویسم و برای چه بنویسم. اگر برای مردم شهرم و کشورم بنویسم که آنها خیلی بهتر از من میدانند. چون اگر نمیدانستند چنین ایثارگرانه فرزندان خود را به جبهه نمیفرستادند. خدایا ما که لیاقت وصیتنامه نداریم ولی چندکلمهای برای آخرین نامه یا اگر خدا قبول کند وصیتنامه مینویسم.
عمری در گناه خفته بودم
خدایا عمری در گناه خفته بودم و هرروزی بر گناهم میافزودم، باید شکرگزار تو باشم که در لحظات آخر زندگیام مرا از گرداب فساد نجات دادی، انقلابی در درون کشور به اجرا گذاشتی تا افرادی همچون من بار دیگر به اسلام بپیوندند و راه خود را پیدا کنند.
آری عمری در زندان دنیا زندگی کردم با گناهان فراوان، ولی امروز از زندانیان این زندان اجازه گرفتم و آزاد شدم و به ملکوت اعلی پیوستم امروز میخواهم راه انتخاب کنم؛ کدامین راه را؟ آیا در خانه بمانم تا دشمن تجاوز کند؟ آیا در شهوات غوطهور شوم تا برادران دیگر مبارزه کنند؟ یا اینکه وظیفه خود را عمل کنم و در برابر این دژخیمان بایستم، آری راه خود را پیدا کردم و قدم در جبهه گذاشتم و میروم تا طنابهای اسارت را با خون خود از هم جدا کنم.
اگر با کشته شدن من یکی از دوستانم یا یکی از افراد این ملت، راه خدا را پیدا میکنند، اگر ایمان کسی بعد از کشته شدن من محکمتر میشود و اگر خون من تداوم به انقلاب میبخشد! ای مسلسلها، تیربارها و نارنجکها مرا در خود بگیرید و ببلعید!
سفارش به دوستان
و چندکلمهای با دوستان حرف میزنم. دوستان عزیز، ای برادری که بعد از مرگ من یکلحظه به فکر شهدا افتادی. پس حرکت کن. حرکتی بس عظیم. راهی بزرگ بپیما، راهی که عاشقان خدا پیمودند و چنان مدرکی دریافت کردند که برای همیشه این مدرک ماندنی شد. پس تو هم سعی [کن] در این دانشگاه وارد شوی و مدرکش را دریافت کنی.
ای برادران عزیز امروز اسلام احتیاج به آبیاری دارد. امروز دشمنان اسلام میخواهند قرآن را از ما بگیرند. امروز حسین زمان احتیاج به لبیک شما عزیزان دارد. پس بیایید تا باهم هجرت کنیم، ما برویم تا اسلام بماند ما زیر توپ و تانکهای دشمن خون خود را نثار کنیم تا درخت برومند اسلام محکم و استوار بماند تا دشمنان بدانند که ما همهچیزمان را نثار میکنیم ولی نمیگذاریم دشمنان کوچکترین حرکتی در برابر اسلام و قرآن انجام بدهند و اگر با کشته شدن من حتی یک فرد از جامعه راه خود را پیدا خواهد کرد یا اگر کوچکترین حرکتی در درون دوستانم اتفاق میافتد، ای خمپارهها و ای گلولهها و ای نارنجکها مرا در خود ببلعید چون دیگر زنده ماندن من صلاح نیست.
سفارش به خانواده
و چندکلمهای با خانوادهمان صحبت دارم. پدر بزرگوارم! ای کسی که مرا همچون اسماعیل بزرگ کردی و در آخر هم همچون ابراهیم فرزندت را به قربانگاه عشق فرستادی، پس در مرگ من ناراحت نباش و با قامتی ایستاده و چهرهای گشوده در برابر این منافقان بایست که این روبه صفتان فکر نکنند با از دست دادن فرزندت شکسته شدهای.
وتوای مادرم! ای کسی که در بزرگ کردن من رنج زیادی را تحمل کردی که امیدوارم مرا حلال کنی و در آخر هم هدیه خدا را به خودش پس دادی، در مرگم گریه مکن و سعی کن برادرانم سلاح مرا بر دوش کشند و با این نامردان بجنگند.
وتوای برادرم! سعی کن بعد از من در جبهه حضورداشته باشی و یکلحظه دست از یاری امام برندارید و بعد از مرگ من یک هفته صدای دلنشین قرآن را بر بام خانه به صدا درآورید تا دشمنان بدانند چیزی که ما برایش جنگیدیم و شهید شدیم همیشه زنده و استوار است و در آخر از تمام برادران خواستارم که مرا ببخشید و اگر کوچکترین ناراحتی از دست من دارید مرا حلال کنید.
دعای همیشگی یادتان نرود و همیشه دعا برای سلامتی امام بکنید.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی، حتی کنار مهدی، خمینی را نگهدار.
اللّٰهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الطّاعَةِ، وَبُعْدَ الْمَعْصِیةِ
اللهم ارزقنا توفیق شهاده فی سبیل الله
حمدالله جهانی
امضاء
انتهای پیام/1030ج
کد مطلب: 57189