به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «
جهانبین نیوز»، شهید اسکندر صالحی فرزند محمد یکم تیرماه 1345 در روستای چمزین شهرستان سامان از توابع استان چهارمحال و بختیاری به دنیا آمد. سوم هنرستان مشغول به تحصیل بود که از طرف بسیج عازم جبهه شد و بیست و دوم دی 1365 در عملیات کربلای 5 به شهادت رسید. متن زیر وصیتنامه شهید است که چند روز قبل از شهادت به رشته تحریر درآورده است.
اللهم انی اشهد ان لا اله الله وحده لا شریک له وان محمد عبده و رسوله و ان علیا ولی الله و اماما و ان الائمه من ولده ائمه.
الذین آمنوا یقاتلون فی سبیلالله و الذین کفروا یقاتلون فی سبیل الطاغوت فقاتلوا اولیاء الشیطان ان کید الشیطان کانضعیفا.
اهل ایمان درراه خدا و کافران درراه شیطان جهاد میکنند پس شما مؤمنان با دوستان شیطان نبرد کنید و از آنها بههیچوجه بیم نداشته باشید که مکر و سیاست شیطان بسیار است و ضعیف است. (سوره نساء آیه 75).
با درود بر همه پیامبران الهی بخصوص پیامبر خاتم محمد مصطفی (ص) که در طول زندگی چه شکنجهها دید تا راه و رسم چگونه زیستن را با ایثار و جان به ما آموخت و درود بر ائمه معصومین (ع) بخصوص حسین (ع) که چگونه مردن را به ما آموخت و درود بر آقا و سرورمان امام زمان و نائب برحقش امام خمینی رهبر کبیر انقلاب که ما را از ظلمت به روشنایی هدایت فرمود و با درود بر خانواده معظم شهدا، اسرا مفقودین و جانبازان. از آنجائی که هر مسلمانی باید هنگام مرگ آنچه در دل دارد و هر وصیتی دارد بکند بهعنوان یک وظیفه تذکراتی چند را بهعنوان وصیت حضور شما امت شهیدپرور و خانواده محترم عرض میکنم.
1- در رأس همه امور شمارا وصیت میکنم به تقوا در همه کارها و به شما میگویم اگر میخواهید در زندگی و درراه زندگی درمانده نشوید باید تقوای الهی را پیشه خودسازید وبدانید تقوا بدست نمیآید مگر براثر توکل و توسل و آنهم از راه محبت اهلبیت (ع).
2- دومین تذکر این است که بدانید که اسلام امروز در دست شما امانت است؛ و این را هم بدانید که آمدن من و دیگر جوانان به جبهه فقط برای حمایت از اسلام و ولایت است. پسازاین امانت خوب حفاظت کنید و در این راه از هیچ کوشش و ایثاری دریغ نکنید. حتی اگر جانمان فدا شود تا اسلام زنده بماند چنانکه حسین (ع) چنین کرد.
3- امت شهیدپرور شما که با ایثار مال و جان خود تاکنون اسلام را یاری کردهاید، بدانید به قول امام اگر روزی هم لازم شود تماممان فدای اسلام شویم بازهم کاری نکردهایم ما که دیگر از پیامبر (ص) و حسین (ع) و دیگر ائمه معصومین بالاتر که نیستیم که آنها همهچیز خود را فدای اسلام کردند. نکند خدایناکرده امتهای شیطان روزی در وجودمان رخنه کند و نکند طلبکار اسلام و انقلاب باشیم که چنین کردیم و چنان کردیم، سفارش میکنم که اگر میخواهید از راه اسلام منحرف نشوید بیچونوچرا مطیع ولایتفقیه و رهبری باشید تا موقعی که شما از اسلام دم میزنید و سخن به میان میآورید شیاطین شمارا رها نمیکنند.
4- دوستان عزیز و خویشان از شما حلالیت میطلبم و از شما میخواهم که برای آمرزش من دعا کنید و شما باید به این نکته توجه کنید که دشمنان اسلام امروز سعی میکنند از هر راهی که شده به این انقلاب و اسلام صدمه وارد کنند. از راه جا زدن خود بهعنوان مسلمان دوآتشه و مانند موریانه انقلاب را از داخل خالی میکنند و از راه انقلاب و اسلام دلسرد کنند شمارا. تقاضا دارم آنها را با هوشیاری شناسایی و افشاء کنید و سخنان امام را آنچه خود میگوید به مرحله عمل بگذارید.
5- پدرومادر عزیزم شما خیلی به گردن من حقدارید چه آن موقع که کودک بودم، دستم را گرفتید و به مجلس حسین (ع) بردید و من را با حسینم آشنا کردید. شما بودید که به من صوم و صلاة آموختید پس از شما میخواهم که راضی به رضای خدا باشید و مبادا سخنان و زخمزبان شیاطین شمارا از راه خدا غافل گرداند. ای مادر مهربان، که مرا در دامن پرمهرت پروراندی بدان همانطور که در کودکی برای رشدم تشنه شیرت بودم، در جوانی هم تشنه شهادت که کمال واقعی است، بودم و بدان که این راه را با آگاهی کامل برگزیدم. بزرگان فامیل، عموها و همه اقوام از شما حلالیت میطلبم.
6- برادر عزیزم و خواهران مهربانم، تو را به یگانه یکتایی که میپرستی از دوری من احساس خستگی نکنید و صبر را پیشه سازید که خدا صابران را دوست دارد و از همه جهات بالاتر و والاتر است. شما خواهرانم کار زینبی کنید و فاطمه را الگو برای خودسازید که او از آبرومندان درگاه خداوند متعال است؛ و حجابتان را همانطور که داشتید حفظ کنید که حجاب شما کوبندهتر از خون من است.
7- اما هدفم از رفتن به جبهه را معین و اعلام میکنم تا افراد کوتهفکر و سیهدل فکر نکنند که این جوانان برای فلان چیز، به جبهه میروند. هدف من از آمدن به جبهه همان هدف حسین (ع) است که هنگام حرکت بهسوی کربلا فرمود، من برای امربهمعروف و نهی از منکر و اقامه صلاة حرکت کردم و برای به پا داشتن دین جدم رسولالله حرکت کردم؛ و من هم که محصل این کلاس و این آموزگارم (آموزگار بزرگ شهادت) هدفم جز این نیست و به همه شما میگویم کسی که با نماز و امربهمعروف و نهی از منکر سروکاری ندارد ما را نیز با او سروکاری نیست. زیرا هر کس به درگاه خدا سجده نمیکند حتماً بدانید که به درگاه شیطان سجده میکند. کسی که نماز نمیخواند روزه نمیگیرد، به هر بهانهای. ولی آنهایی که عذر شرعی دارند شامل این افراد نمیشود و به هر دلیلی نمیتوان از فرمان خدا سرپیچی کرد و این اشخاص کفر عملی به اسلام دارند و روحم اجازه نمیدهد که در تشییعجنازهام و خاک سپردنم این افراد حضورداشته باشند مگر اینکه در همان حال تصمیم بگیرند فقط در برابر خدا سجده کنند و بس.
پدرم را وصی خود میکنم بهاندازه 6 ماه نماز قضا و سه ماه روزه برایم خریداری یا ادا کند. قرآنم را وقف مسجد ابوالفضل چمزین میکنم.
در پایان بگویم خیلی دوست داشتم بار دیگر برادر کوچکم دستم را بگیرد و بیرون ببرد و بوسه بر صورت و پیشانی او بزنم. ولی این را بدانید که خدای یکتا این را خواست که دیگر دل از مادیات و خانواده عزیزم بکشم و بهسوی او پر بکشم. بار دیگر شمارا به نماز و روزه و تقوا دعوت میکنم. ما را از مرگ درراه خدا هراسی نیست.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی حتی کنار مهدی خمینی را نگهدار.
والسلام خداحافظ
اسکندر صالحی 1/10/1365
انتهای پیام/1030ج