به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «
جهانبین نیوز»، شهید سلمان اسماعیلزاده فرزند حسین جان یکم فروردین ۱۳۴۴ در روستای سودجان از توابع شهرستان شهرکرد به دنیا آمد. بهعنوان پاسدار در جبهه حضور یافت و بیست و یکم اسفند ۱۳۶۳ در جزیره مجنون به شهادت رسید. وی سه روز قبل از شهادت خود این وصیتنامه را نوشته که باهم میخوانیم.
وصیتنامه فرمانده شهید سلمان اسماعیلزاده سودجانی
بسمالله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا ابا عبدالله
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ
آنان که به خدا ایمان آوردند و از وطن خود هجرت نمودند و درراه خدا با مال و جانشان کوشش و فداکاری کردند، خداوند خریدارجان آنان میباشد.
با درود و سلام بر یگانه منجی عالم بشریت امام زمان (عج) و نائب برحقش امام خمینی این افسر رزمندگان و این یاور محرومان جهان و با درود و سلام بر تمامی شهیدان از صدر اسلام تاکنون که راه چگونه مردن را به ما آموختند و با درود و سلام بر تمامی خانوادههای محترم شهیدان که به قول امام عزیزمان اینها همه چشموچراغ این ملتاند.
اکنونکه خدای مهربان خود را در درگاه تو میبینم که از دنیای مادی دست کشیده و بهسوی تو میآیم ای خدا تو آگاهی که بنده برای مقام و ریاست نیامدم نه یکبار و نه دو بار بلکه از روزی که خود را شناختم و تو را شناختم بهسوی تو پرواز کردم که در حدیثی حضرت علی (ع) میفرماید:
من عرف نفسه فقد عرف ربه. هر کس که خود را شناخت خدای خود را میشناسد؛ و اکنونکه بهسوی تو میآیم از تو میخواهم ای خدای شکستناپذیر مرا ببخشی و تمام گناهانم که در طی زندگی گذشته انجام دادهام بگذری و مرا بهسوی خودت دعوت کرده و شربت شهادت را که سالهاست پی او میگردم نائل آوری و بهپیش دوستان همسنگرم بروم که در روز قیامت در پیش حسین (ع) روسیاه نباشم و به او بگویم که اگر در دنیای مادی جان خود را فدای خدا کردم و تا به تو برسم وتوای خدای مهربان تو این عزیزمان را تا انقلاب مهدی نگهداری کن تا این ضدانقلابها بدانند که امام بزرگوار ما چیزی غیر از اسلام را نمیخواسته که اینها زبانشان لال باد میگویند خمینی برای حکومت به ایران آمده است؛ و بار خدایا تو آگاه باش از روزی که به جبهه آمدهام فقط به خاطر تو بود و از روزی که دوستان همسنگرم پرویز، علیار و ولیالله یزدانی را ازدستدادهام با خودم شرط کردهام که در سودجان نمانم، بهغیراز چند روزی که مرخصی به من داده شد و عدهای از مردم میگفتند که تو از کار به جبهه میروی خدایا بنده این را به هیچکس نگفتهام تا شکایات آنها را به شما عرض کنم.
اگر کسی پول یا ... از بنده طلب دارید پدرم در خدمت شماست بگیرید که در روز قیامت از بنده طلب نداشته باشید و جسد بنده را در پهلوی پرویز و یا در وسط، ولیالله و پرویز دفن کنید، چون من آنها را خیلی دوست دارم.
از خانوادههای محترم شهیدان میخواهم که مرا ببخشند که بعد از فرزندان آنها در سودجان پُرروئی میکردم و یا اینکه ختائی از بنده سرزده است؛ و شما ای پدرومادر که کارکردهاید و مرا بزرگ کردهاید شما افتخار کنید همچون دیگران به نبال مادیات نرفتم یعنی خدانخواسته که من از این راه به راهی دیگر کشیده شوم و خونسردی خود را بعد از شهادتم که البته من گناهکارم و لیاقت شهادت را ندارم، ولی اگر نصیبم گشت صبر را پیشه کنید.
از خواهران خود میخواهم که حجاب خودشان را حفظ کنند که حجاب شما کوبندهتر از خون من است از همسر و مادر و خواهران خو د میخواهم که برای من سیاه به تن نکنند و مراسم من را تشریفاتی نکنید و گریه نکنید و از برادر و خانواده که در زندگی به من کمک کردهاند تشکر میکنم و از آنها میخواهم فرزندان خود را درراه اسلام قرار دهند.
از تمام اقوام و خویشان و دوستان و آشنایان میخواهم که سیاه برایم نپوشند و در سر نمازهایتان از خدا بخواهید که از گناهانم درگذرد؛ و پیام آخر بنده برای ملت عزیز البته بنده کوچکتر از آن هستم که برای شما پیامی بفرستم، ولی بهعنوان تذکر که همانطور که میدانید تمام ابرقدرتهای جهان علیه اسلام ایستادهاند و امام را تنها نگذارید و هر چه که میگویند همان است؛ و اگر خدائی نکرده اسلام از دست برود ما دیگر چیزی نداریم باجان و مال خود جهاد کنید و از اسلام طرفداری نمایید و از روحانیت طرفداری نمایید و نگذارید ضدانقلاب علیه اسلام تبلیغ کند و بسیج را پرکنید و مسجدها را خالی نگذارید در دعاهای کمیل و توسل شرکت کنید که کمر دشمن را میشکند و هر کس در تشییعجنازهام شرکت کرد برایم دو رکعت نماز بخواند و هر کس وصیتنامه مرا میخواند برایم یک فاتحه بفرستد.
توای مادر مکن زاری که من اکنون بسی شادم
نمردم زنده میباشم بود رنج تو در یادم
والسلام برادر حقیر شما
سلمان اسماعیلزاده ۱۸/۱۲/۶۳
انتهای پیام/1030ج