شهيد «نوروز صالحي »در سال 1341 در خانوادهاي مذهبي و كشاورز درشهرستان« اردل» دراستان« چهارمحال وبختیاری» ديده به جهان گشود. پس از سپري كردن ايام طفوليت پا به مدرسه گذاشت. تحصيلات راهنمايي را در حالي به اتمام رسانيد كه انقلاب شكوهمند اسلامي به رهبري اما خميني (ره) داشت به وقوع ميپيوست. با آغاز مبارزه مردم عليه حكومت ستمشاهي در تمام راهپيماييها و تظاهرات شركت فعال داشت و در ميان دوستان فردي فعال وانقلابی به شمار ميرفت. در دوران دبيرستان عضو انجمن اسلامي مدرسه و يكي از دستاندركاران برگزاري نماز جماعت و برنامه هایی مانند كوهنوردي دانشآموزان بود.
وي تعطيلات تابستاني خود را به علت علاقه به كارهاي تبليغي در جهاد سازندگي بعنوان مسئول كميته فرهنگي می گذراند و جهت بالا بردن سطح فرهنگ و آگاهي مردم در روستاهاي دور افتاده اقدام به پخش فيلم، ايجاد نمايشگاه پوستر و عكس و سخنراني مينمود و علاقه زيادي به مردم محروم منطقه داشت، بطوريکه هنگام ماموريت بدون صرف غذا از صبح تا شب مشغول فعاليت بود. در سال 1361 موفق به اخذ ديپلم گرديد و افتخار بسيجي بودن نصيب وي شد و در تاريخ 1361/1/14 براي اولين بار در شهرشان به اتفاق جمعي از دوستان راهي كربلاي خونين خوزستان شد. مدت كوتاهي در جبهه« شوش» بود «1361/1/14 الي 1361/3/7» و بعد به زادگاه خود برگشت و پس از مدتي دوباره به جبهه اعزام و در عمليات« فتحالمبين» و« بيتالمقدس »شركت نمود . او علاقه زيادي به جنگ و كارزار با دشمنان داشت و از همين رو پاسدار بودن را بر هر شغل ديگر ترجيح داد و جذب سپاه پاسداران اسلامي شهرستان «بروجن» شد.ا و در قسمتهاي واحد بسيج ، پرسنلي، پذيرش ، آموزش عقيدتي سياسي انجام وظيفه نمود ودر تاريخ 1362/3/14 عازم كردستان شد و در آنجا وارد گردان جندالله سنندج شد.ا و درآنجافرماندهی گروهان امام حسن (ع) رابه گرفت و اكثر اوقات به عمليات و پاكسازي مناطق از لوث وجود ضدانقلاب ميرفت. وي در يكي ازاین عملياتبر اثر تركش نارنجك از ناحيه بازو مجروح گرديد كه در طول عمليات در حالي كه گرمي خون خود را احساس ميكرد تا پيروزي كامل مقاومت نمود . در عمليات ديگري دو شبانه روز به محاصره دشمن درآمدند در حالي كه هيچ گونه آب و غذايي نداشتند و غذای آنان برگ درختان و پوست انارهاي بجا مانده از دشمن بود.
شهيد صالحي در تاريخ 1362/10/7 در عمليات وحدت كه فرماندهي يكي از گروههاي عملياتي را عهدهدار بود پس از نبردي گسترده به اسارت حزب منحله دمكرات در میآيد و با اينكه اسير دشمن بود و علاقهاي كه به ائمه اطهار(ص) داشت لحظهاي از عبادت و ستيز با بيبندو باري و كفر دشمن دريغ نورزيد و چراغ هدايت اسرا در زندان شد.
وي زمان اسارت را با سختترين و طاقتفرساترين شكنجههاي روحي و جسمي سپري نمود اما همچون كوه مقاومت كرد. خواندن نماز، قرائت و زمزمههاي دعاي كميل و نماز شب وي به گوش آن گريختگان از وطن و منافقان كور دل آشناست از فعاليتهاي او در مدت اسارت ميتوان تبليغ بر روي ضدانقلاب و افراد سرسپرده گروهكي و خود فروخته، طرح فرار از زندان و ستيز با مقامات تشكيلاتي زندان را نام برد، بطوريكه چنان بر روحيه و افكار نيروهاي فريب خورده غالب شد كه چند نفر از آنان از حزب دمكرات بريده و به جمهوري اسلامي ايران پناهنده شدند و همين امر باعث شد كه مسئولين زندان به وي مشكوك شده و او را دوباره تا مرز شهادت تهديد كنند اما از آنجايي كه لطف خدا شامل حال بندگان مخلص و متقّي میباشد آنها از نقشه خود منصر ف شدند.
وي حدود 16 ماه در اسارت ضد انقلاب«دمكراتها» بود كه با راهنمائيهاي خانواده توسط دوستاني كه از زندان آزاد شده بودند در دو مرحله ملاقات برادران و يكي از دوستان ايشان دریکی از روستاهاي استان« سليمانيه»در« عراق»؛ مقدمات آزادي وي از چنگال ضدانقلاب فراهم و در تاريخ 1364/1/5از زندان حزب دمكرات آزاد و در تاريخ 1364/1/12 در ميان استقبال گرم و فراموش نشدني مردم خوب و نجيب اردل وارد زادگاهش شد .او فقط مدت دوازده روز در كنار خانواده و منطقه به افشاي جنايات منافقين و آگاه سازي افكار مردم درباره مسائل كردستان پرداخت و پس از آن جهت زيارت مرقد مطهر حضرت ثامنالائمه عليبن موسيالرضا (ع) به« مشهد مقدس» مشرف و از همانجا مجدداً عازم «كردستان» شد.
او بارها به دوستان مي گفت آنچه مرا رنج ميدهد مظلوميت مردم كردستان است و حرفش اين بود كه اي كردستان بايد آنقدر بمانم تا جواب خون نيروهايي را كه اين ديوسيرتان به شهادت رساندند بدهم.
پس از حضور مجدد در كردستان فرمانده گردان حمزه سيدالشهدا از تيپ بيتالمقدس را عهدهدار شد و به رزم بيامان خود ادامه داد و در بيش از 25 عمليات در كردستان شركت کرد تا سرانجام در تاريخ 1364/7/5 درمنطقه سروآباد مريوان با چند تن از سرداران اسلام به شناسايي دشمن رفتند كه به كمين ضدانقلاب برخورد نموده و ضمن درگيري با دشمن از ناحيه شكم مجروح و بلافاصله به« تهران» اعزام شدند كه به علت شدت جراحات در تاريخ 1364/7/7ه شهادت رسید.
شهيد نوروز صالحي فردي بيآلايش با وقار و خوشرو و آراسته به صفات متعالي اخلاقي اسلامي بود هميشه به افراد كوچكتر از خود احترام ميگذاشت. با بينوايان به مهرباني رفتار ميكرد و دوستان را به تهذيب نفس سفارش مينمود. به واجبات عمل ميكرد و ديگران را به انجام واجبات و رعايت تقوا دعوت و سفارش مينمود. لباس ساده ميپوشيد و به پدر در كارهاي كشاورزي كمك ميكرد. از برجستهترين ويژگيهاي آن شهيد ميتوان از مقاومت در برابر مشكلات و گرفتاريها و ناصح و عارف بودن نام برد.