به گزارش جهانبین نیوز؛ از دهه 1990 همزمان با وقوع انقلاب تکنولوژی اطلاعات، شکلگیری جامعه اطلاعاتی و نیز توسعه تکنولوژی، مخصوصاً در حوزه ارتباطات الگوی رشد اقتصاد جهانی نیز تغییر اساسی کرده است، در نتیجه این تحولات، دانش بهعنوان مهمترین سرمایه، جایگزین سرمایههای مالی و فیزیکی در اقتصاد جهانی شده است.
مطالعات اخیر نشان داده است که برخلاف کاهش بازدهی منابع سنتی (پول، زمین، ماشین آلات و...)، دانش منبع افزایش عملکرد کسب و کارها شده است، آنچه درخور توجه است این مهم است که کسب و کارها نیز ارزش دانش و عوامل نامشهود دیگر را در فرایند ایجاد ارزش تشخیص دادهاند.
امروزه نقش و برجستگی داراییهای نامشهود همانند سرمایه فکری و مدیریت دانش در ایجاد مزیت رقابتی بسیار بیشتر از داراییهای سنتی همانند پول، زمین، ماشینآلات و... میباشد.
ارزش هر دانش به ارزش تصمیمی بر میگردد که به این دانش نیاز دارد، مدیران باید از تک بعدی نگریستن به داراییها خودداری کرده و در میزان هریک از داراییهای خود تجدیدنظر کنند.
دهه گذشته مبدل به عصر رشد غیرمادیگرایی در زمینه منابع استراتژیک کسب و کارها شده است، جهانی شدن بازارها باعث شده که کسب و کارها به سوی کسب مزیت رقابتی از طریق ایجاد داراییهای نامشهود داخلی که بهراحتی توسط شرکتهای دیگر قابل تقلید نیستند، بروند.
از دیدگاه استراتژیک، امروزه از دانش و سرمایه فکری بهمنظور خلق و افزایش ارزش سازمانی استفاده میشود و موفقیت یک سازمان به تواناییاش در مدیریت این منبع کمیاب بستگی دارد، از دیدگاه استراتژیک، سرمایه فکری میتواند در ایجاد و کاربرد دانش برای افزایش ارزش سازمان مورد استفاده واقع شود.
امروزه، مدیریت سرمایه فکری به یک موضوع هیجانانگیز هم برای محققان و هم برای دستاندرکاران تبدیل شده است، ادارات برای همسویی با سایر سازمانها و افزایش توان رقابتی، در عرصههای داخلی و جهانی نیازمند مدیریت دانش و استفاده از سرمایههای فکری خود هستند.
تبیین ارتباط مابین مدیریت دانش و سرمایه فکری اهمیت حیاتی برای سازمانها دارد این دو به واسطه همپوشانیهای مهمی که در میانشان است یکدیگر را تکمیل میکنند این همپوشانی تا حد زیادی بستگی به طرحها و اولویتهای سازمان دارد مدیریت دانش نقش مهمی در فرآیند توسعه و بهرهوری از سرمایه فکری بر عهده دارد و بر روی تسهیل و مدیریت فعالیتهای دانشگرا تمرکز میکند تایک محیط دوستانه دانشی برای رشد سرمایه فکری خلق کنند و افزایش سرمایه فکری از طریق مرتبط کردن آن با مدیریت دانش زمانی میسر است که فرآیندهای دانشی موجود به صورتی سیستماتیک و هدفمند مدیریت شوند، بهمنظور داشتن رویکرد سیتماتیک به مدیریت دانش بایستی آن را فراتر از مرزهای سنتی موجود در دامنه مدیریتی دیده و انواع فاکتورهای را که در شناسایی سرمایه فکری و اجزاء آن و فعالیتهای مرتبط با اجرای مدیریت دانش موثر هستند به حساب آوریم و این نیازمند به وجود آوردن انسجام در میان تکنولوژیها و افراد و سیستمها با تمرکز ویژه بر روی افراد است.
این رویکرد مستلزم مدیریت و اندازهگیری است و همراستا کردن سرمایه فکری و مدیریت دانش از طریق نوآوری و کشف ایدههای مهم به صورت مستمر محصولات و خدمات برتر را ایجاد میکنند و باعث ارتباط مستمر و پایدار با مشتریان و سرمایه مشتری میشود، لذا فرهنگ تسهیم دانش موثر را از هر جایی کسب میکنند، مدیریت دانش با تبدیل سرمایههای انسانی به داراییهای فکری سازمانیافته برای سازمان ایجاد ارزش میکند.
انتهای پیام/