کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

دیدگاه بزرگان و اندیشمندان در مورد سالار شهیدان

30 آبان 1391 ساعت 12:46


هر كس واقعه كربلا و آن چه را كه در روز عاشورا اتفاق افتاد بخواند، يا از زبان كسي بشنود، به طور حتم از آن چه بر امام حسين (ع) و اهل بيت و اصحاب او وارد شده، عميقا محزون و متاثر خواهد شد.
از اين رو بار سفر برمي بندد وبه سوي آن حضرت سفري باطني و معنوي مي كند و به او جذب شده و با او همدردي و همدلي مي كند.
انديشمندان در طول تاريخ به عاشورا و كربلا همواره توجه خاص داشته و پيرامون آن نظرات گوناگوني ارايه كرده اند كه در اين نوشتار برآنيم تا گوشه اي از انديشه هاي آنان را بازگو كنيم.
* "شاه نعمت الله ولي" (730-834 ه.ق)از عارفان مسلمان و صاحب نامي است كه نظريات زيادي در حوزه عرفان نظري و عملي ارايه كرده است.
او از طرفداران و مروجان اصلي عرفان وحدت وجودي و از ارادتمندان محي الدين ابن عربي است و بي شك در بررسي موضوعات مختلف به ساختارها و مولفه هاي اين نظام توجه كافي داشته است.
از نظر شاه نعمت راه حسين(ع)، راه محمد (ص) است اگر كسي مدعي طي طريق نبوي باشد بايد كه راه حسين(ع) را استمرار بخشد و آن را بپويد.
او معتقد است كسي كه ترس از امتحان و آزمايش دارد نبايد با كربلا مانوس باشد زيرا كربلايي شدن به معناي رسيدن به نقطه نهايي طريقت است.
"سركوي بلاي اومقام مبتلايان است اگرتوازبلا ترسي عنان ازكربلادركش"
شاه نعمت الله ولي، در قصيده اي به وصف و مدح امام علي(ع) و خاندان پاكش پرداخته، در نهايت توصيه مي كند كه طي طريقت جز از مسير ولايت عبور نمي كند و سالكان بايد از علي(ع) آغاز و همراه حسين(ع) در صحراي كربلا شاهد وصال را درآغوش بگيرند زيرا اوصاف كبريايي خدا در اين بزرگواران عينيت يافته است.
"دم بدم دم ازولاي مرتضي بايد زدن دست دل در دامن آل عبا بايد زدن
نقش حب خاندان برلوح جان بايدنگاشت مهرمهرحيدري بردل چومابايد زدن"
* "عبدالرحمن جامي (817-898 ه ق) فقيه و عارف حنفي مذهب قرن نهم هجري در مدح حسنين اگر چه به طور جداگانه مديحه اي ندارد اما او خود را مداح اهل بيت دانسته و عشق خود را به آل و اصحاب پيامبر (ص) آشكار مي سازد تا جايي كه جريان رافضي گري را مطرح مي كند و مي گويد: اگر دوستي خاندان پيامبر(ص)رفض است پس همه گواه باشند كه من "جامي" نيز با تولاي به فرزندان فاطمه رافضي هستم.
جامي نيز نظير شاه نعمت الله ولي جزو عارفان وحدت وجودي است و داستان عاشورا وساير موضوعات مورد علاقه اش را از اين زاويه مورد بررسي قرارمي دهد.
او تاكيد مي كند كه حسين(ع) و يارانش بهشتي اند و دشمنانشان جهنمي اند از اين جهت لعن يزيد را لازم مي داند و اعلام نفرت از ايشان را بخشي از طريقت الهي مي داند زيرا دوستي ايشان را نشانه ايمان و بغض آن دو و ساير اهل بيت پيامبر (ص) را نشانه كفر مي داند.
"مگر آنكس كه از رسول خدا شد مبشر به جنه الماوي
گرچه ده كس بود به آن مشهور اندر آن ده مدارشان محصور
زآنكه جمعي ز آل پاك سرشت هم بشارت رسيدشان به بهشت"
"سيد بن طاووس" (متوفي 664 ه. ق) هم از جمله كساني است كه به عاشورا و قيام حسيني از منظر عرفان، نظر انداخته است.
او دربيان ديدگاه خود پيرامون عاشورا اين گونه مي گويد: "دوستان و اولياي خدا هنگامي كه پي مي برند حيات و بقايشان، مانع از تعقيب و ادامه پيروي از مقصد و مرام الهي است و زنده ماندنشان، حايل و مانع بين آنان و اكرام و بخشش الهي مي باشد، لباس هاي حيات را از تن بيرون مي كنند ودرهاي لقاي محبوب را مي كوبند و با بذل جان ها و تقديم ارواح خويش، در طلب و جستجوي اين پيروزي، متلذذ و كامياب مي گردند و بدن هاي خود را در معرض مخاطرات شمشيرها و نيزه ها و آماج تيرها قرار مي دهند".
سيد بن طاووس همچنين مي نويسد: "قتل امام حسين(ع) را خدا خواسته است".
او در مبناي انديشه عرفاني خود درباره عاشورا آورده است: "و چون ببيند كه زندگي دنيا، آنان را از پيروي خواسته خداوند مانع است و ماندن در اين عالم، ميان آنان و بخشش هاي خداوند، حايل است بي تامل، جامه ماندن از تن بركنند و حلقه بر درهاي ديدار بكوبند و از اينكه در راه رسيدن به اين رستگاري تا سر حد جانبازي فداكاري مي كنند و خود را در معرض خطر شمشيرها و نيزه ها قرار مي دهند، لذت مي برند.
* از ديگر كساني كه درباره عاشورا قرائت عرفاني به دست داده "اقبال لاهوري" (متوفي 1938م.) است كه فلسفه قيام عاشورا را در حريت بخشي معنوي مي داند.
از ديدگاه اقبال، امام حسين(ع) و يارانش براي كسب آزادي و گريز از بندگي طاغوت و غير خدا و اثبات بندگي نسبت به خدا و برخوردار كردن ديگران از آزادي در سايه تعبد الهي قيام كردند، لذا بهترين درسي كه از قيام حسين بن علي(ع) مي توان آموخت همين حريت خواهي معنوي است.
"در نواي زندگي، سوز از حسين اصل حريت بياموز از حسين"
بنابراين تنها كساني مي توانند پيرو واقعي امام حسين(ع) باشند كه در درجه اول، آزادي طلب باشند ودرثاني پس از كسب آن، ديگران را نيزبهره مند سازند.
هر چند كه عاشورا، آزادي از موانع دروني و بيروني را به انسان ها ارزاني مي دارد ولي از ديدگاه اقبال تقدم با آزادي دروني است، زيرا تا زماني كه آدمي ارزش آن را نداند وقدر آن را نشناسد هرگز در بيرون، بهره كافي را نخواهد برد.
"چون خلافت رشته از قرآن گسيخت حريت را زهر اندر كام ريخت
خواست آن سر جلوه خيرالامم چون سحاب قبله باران در قدم"
امام حسين(ع)از ديدگاه اقبال لاهوري نه تنها آزادي بخش است، بلكه حيات بخش است يعني در روزگاري كه آدميان از حق زيستن هم محروم اند به آنان حيات مي بخشد وبه دنبال آن آزادي را نخستين و اساسي ترين هدف آنها از زندگي قرار مي دهد.
"بر زمين كربلا باريد و رفت لاله در ويرانه ها كاريد و رفت"
از نظر اقبال قيام امام حسين(ع) باعث شد تا پرچم توحيد در عالم بر افراشته شود تا موحدان و عارفان بتوانند دور آن جمع شوند.
ايشان در باب فلسفه قيام آن حضرت در ادامه مي افزايد: اگر قصد آن حضرت نفس حكومت بود عشق را كنار مي گذاشت و اين چنين حركت نمي كرد، بلكه به فكر جمع آوري لشكر و سپاهي شد، در حاليكه قيام آن حضرت فقط جهت اصلاح امت و احياي دين و امحاي مفسدين بود.
از نظر اقبال حسين(ع) سري در دل داشت كه پيش از او پيامبر اسلام و حتي پيامبران پيشين در سر داشتند.
"سر ابراهيم و اسمعيل بود يعني آن اجمال و تفصيل بود"
به همين دليل او بايد عزم خود را جزم مي كرد تا بتواند آن سر را محفوظ نگه داشته در زمان خاصي آشكار سازد، از اين رو تمام تلاش آن حضرت محض رضاي خدا و دستيابي به وصول او بوده است.
"عزم او چون كوهساران استوار پايدار و تند سيرو كامكار
تيغ بهر عزت دين است و بس مقصد او حفظ آيين است و بس"
از ديدگاه اقبال، امام حسين(ع) عبادت آزادانه و عزتمندانه را براي انسان ها به ارمغان آورده است و سر تعظيم فرود آوردنش را در برابر هيچ انسان فرعون صفتي نمي پذيرد.
"خون او تفسير اين اسرار كرد ملت خوابيده را بيدار كرد
تيغ را چون از ميان او بركشيد از رگ ارباب باطل خون كشيد
نقش الاالله بر صحرا نوشت سطر عنوان نجات ما نوشت"
در واقع، مي توان انديشه اقبال را درباره عاشورا در مبارزه عقل و عشق خلاصه كرد زيرا امام حسين(ع) در اين ميدان نبرد مظهر عشق، و مصلحت جويان دنيا پرست، مظاهر عقل مصلحت جويند.
* از ديگر كساني كه به صحنه عاشورا از منظر عرفان نظر كرده است، "عمان ساماني" (1322 ه.ق) است.
عمان در نگاه عرفاني خود به واقعه جانسوز كربلا، از تجلي حضرت حق در هستي و ظهور عشق و عرضه آن بر موجودات و پذيرش آن از سوي انسان و به دنبال آن صف بندي سعادتمندان و شقاوت پيشگان در طول تاريخ انسان، تصويري منسجم و يكپارچه مي پردازد.
او عاشورا را ميداني مي داند كه سالكان در آن سلوك مي كنند تا به مراد و مقصود خود برسند، در اين ميدان امام حسين(ع)، قطب عرفان و مرشد سالكان است و اصحاب او مريدان و رهپويان وصالند.
از نظر عمان ساماني مسير مدينه تا كربلا هفت شهر عشق است كه امام و همراهانش بايد وادي هاي طريقت را يكي پس از ديگري پشت سر بگذارند تا به سيمرغ عشق دست يابند.
اين اصل كه زير بناي جهان بيني عرفاني است، خود مبتني بر حديث قدسي معروفي است كه بر طبق آن خداوند بزرگ، در پاسخ به سئوال حضرت داود(ع) از علت و انگيزه آفرينش، چنين مي فرمايد: "كنت كنزا مخفيا فاحببت ان اعرف، فخلقت الخلق لكلي اعرف".
عمان بخش نخست مثنوي خود را با استناد به اين حديث آغاز مي كند و تجلي حضرت حق در هستي و طلوع عشق رباني با آشكار شدن جمال بي مثال خداوندي در آئينه ماسوا را در تصويري شاعرانه در قالب 22 بيت مي پردازد، كه پاره اي از آن بدين قرار است:
"لاجرم آن شاهد بالا و پست با كمال دلربايي در الست
جلوه اش گرمي بازاري نداشت يوسف حسنش خريداري نداشت
غمزه اش را قابل تيري نبود لايق پيكانش نخجيري نبود"
در نگاه عمان شاه شهيدان حسين بن علي(ع) كامل ترين انسان در معركه عشق و عاشقي است و اوست كه درميان فرزندان آدم، ساغر عشق را به طور كامل نوشيده و دعوت حضرت ساقي را بدون ذره اي كاستي لبيك گفته است.
عمان ساماني به وحدت امام با حق، اشارات زيادي كرده و امام(ع) را انسان به حق پيوسته و از همه چيز رسته مي داند و اين وحدت را حاصل اخلاص و عبادت آن حضرت مي داند.
از ديدگاه عمان ساماني، مرتبه امام حسين(ع) در عرفان، به اندازه اي است كه مي تواند با جبرييل به گفتگو نشيند و در يكي از همين گفتگوهاست كه به وحدت امام(ع) با حق اشاره شده است.
"جبرييل آمد كه اي سلطان عشق يكه تاز عرصه ميدان عشق
دارم از حق بر تواي فرخ امام هم سلام و هم تحيت هم پيام"
از نظر عمان ساماني، شهادت امام حسين(ع)، معلول نازي بود كه معشوق كرد و عاشق را طلبيد و بهترين راه براي پاسخگويي به ناز او، جز شهادت چيز ديگري نمي توانست باشد زيرا عاشقان تنها چيزي كه برايشان مهم است، رضايت و خشنودي معشوق است نه خواست خودشان.
از ديدگاه عمان ساماني، هريك از اصحاب عاشورا در مرتبه اي از سلوك قرار داشتند و به فراخور نيازشان از چشمه سار معرفت امام، سيراب مي شدند و اما به فراخور هر يك اسراري فاش مي كرد.
از نظر او صحنه عاشورا هر چند در ظاهر، نبرد بين دو گروه به رهبري امام حسين(ع) و يزيد بن معاويه بود اما در باطن، واقعيت چيز ديگري را نشان مي دهدو آن نبرد و مبارزه بين عاقلان مصلحت نگر و عاشقان سوخته جان است.   * "عباس محمود عقاد" (‪ (۱۹۶۴-۱۸۸۹) شاعر، ناقد، پژوهشگر، نويسنده و روزنامه‌نگار مصري نيز نظرات خود را درباره واقعه عاشورا اينگونه بيان كرده و معتقد است كه از شخصي مثل حسين (ع) بعيد بود كه با يزيد بيعت كند زيرا اساسا حسین حقيقت‌جو است و يزيد عين باطل است.   عقاد در زمينه علل عدم بيعت مي‌نويسد: بسي جاي شگفتي است كه از كسي همچون حسين بن علي (رض) بخواهند كه با كسي مانند يزيد بيعت كند و او را به عنوان پيشواي مسلمانان بپذيرد و به مسلمانان بگويد كه يزيد سزاوارترين و محق‌ترين و تواناترين كس براي امر خلافت است. حسين (رض) نمي‌توانست به هيچ يك از خصلت‌هاي يزيد دل خوش دارد، از اين جهت تاييد حكومت يزيد پا گذاشتن روي عقايد و افكار خود اوست. به علاوه امام حسين(ع) به چند دليل هرگز نمي‌توانست با يزيد همكاري يا بيعت كند. اول اينكه بيعت با يزيد پشت پا زدن به عقايد امير مومنان و پيامبر(ص) و ناديده گرفتن كوشش‌هاي آنان است، دوم اينكه بيعت با يزيد به معناي تاييد دشنام‌هاي يزيد بر علي(ع) و خاندانش است و سوم آنكه به علت حسن وفا و صدق باطني كه از او سراغ داريم هرگز راه بازگشتي در پيش نداشت.     شهید مطهری :
امام حسين (ع) خود دليل نهضت را اينگونه بيان كرده است: "در كمال صراحت مي‌گويم دنياي ما را فساد گرفته است، امت جدم فاسد شده‌اند، قيام كردم براي اصلاح. من يك مرد اصلاح طلبم، هدفي جز امر به معروف و نهي از منكر ندارم." مطهري مي‌گويد: "عده‌اي گفتند امام حسين در كربلا به دست يك عده مردم تجاوز كار، بي‌تقصير كشته شد، پس اين تاثرآور است، من هم قبول دارم امام حسين بي‌تقصير كشته شد، اما همين! يك آدم بي‌تقصير به دست يك عده مردم متجاوز كشته شد. روزي هزار نفر آدم بي‌تقصير به دست آدم‌هاي با تقصير كشته مي‌شوند. روزي هزار نفر آدم در دنيا نفله مي‌شوند و تاثرآور است اما آيا اين نفله شدن‌ها ارزش دارد كه سال‌ها و قرن‌هاي متمادي، ‪ ۱۰قرن، ‪ ۲۰قرن، ‪ ۳۰قرن ادامه پيدا كند و ما بنشينيم و اظهار تاثر كنيم كه حيف، حسين بن علي نفله شد، حسين بن علي خونش هدر رفت، حسين بن علي بي‌تقصير كشته شد، به دست افرادي متجاوز كشته شد. مطهري در ادامه مي‌گويد: اما چه كسي گفته حسين بن علي نفله شده است، خون حسين بن علي هدر رفت، اگر در دنيا كسي را پيدا كنيد كه نگذاشت يك قطره از خونش هدر برود، حسين بن علي است.اگر در دنيا كسي را پيدا كنيد كه نگذاشت يك ذره از شخصيتش هدر برود، حسين بن علي است. مردي كه براي قطره قطره خونش آن چنان ارزش قائل شد كه نمي‌توان آن را توصيف كرد.. *"علامه امینی" نیز به فرزند خویش نصیحت می کند: فرزندم! زیارت عاشورا را هیچ وقت و به هیچ عنوان ترک و فراموش نکن. مرتبا زیارت عاشورا را بخوان و بر خودت وظیفه بدان.این زیارت دارای آثار و برکات و فوائد بسیاری است که موجب نجات و سعادتمندی در دنیا و آخرت تو می باشد. *"ملک الشعراء بهار در ماتم سالار شهیدان می سراید: "در محرم، مردمان خود را دگرگون می کنند/ از زمین آه و فغان را زیب گردن می کنند گه به یاد تشنه کامان زمین کربلا/ جویبار دیده را از گریه جیحون می کنند" *"آیت الله بهجت فومنی" از مراجع تقلید و استاد عرفان اسلامی می فرمایند: بکاء بر مصائب اهل بیت (ع) و به خصوص سیدالشهداء(ع) شاید از آن قبیل مستحباتی باشد که مستحبی افضل از آن نیست. *"استاد علامه جعفری" فیلسوف و اندیشمند فقید نیز در مورد سالار شهیدان می گوید: برای شناخت عظمت حادثه خونین کربلا و فهمیدن عظمت داستان حسین(ع) قطعا باید زندگی معنا بشود.چون کار حسین (ع) کار زندگی بود... *"شهید دکتر چمران" می نویسد: ای حسین (ع) در کربلا، تو یکایک شهدا را در آغوش می کشیدی، می بوسیدی و با آنها وداع می کردی.آیا ممکن است هنگامی که من نیز به خاک و خون می غلتم، تو دست مهربان خود را بر قلب سوزان من بگذاری و عطش عشق مرا به خود و به خدای خود سیراب کنی؟ *حافظ شیرازی شاعر بزرگ و نامدار پارسی می سراید: "رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس/ گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کان جا/ سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت" *سعدی نیز در مورد حضرت اباعبدالله الحسین (ع) می سراید: "یارب به نسل طاهر اولاد فاطمه/ یارب به خون پاک شهیدان کربلا یارب به صدق سینه پیران راستگوی/ یارب به آب دیده مردان آشنا دلهای خسته را به کرمی مرهمی فرست/ ای نام اعظمت در گنجینه شفا *"دکتر علی شریعتی" متفکر، دین پژوهو نویسنده مجاهد و انقلابی نیز می نویسد: حسین (ع) با شهادت "یذ بیضاء" کرد، از خون شهیدان "دم مسیحایی" ساخت که کور را بینا می کند و مرده را حیات می بخشد...اما نه تنها در عصر خویش و در سرزمین خویش، که "شهادت" جنگ نیست، رسالت است، سلاح نیست، پیام است؛ کلمه ای است که با خون تلفظ می شود. *"علامه طباطبایی فیلسوف و صاحب تقسیر گرانقدر "المیزان" نیز معتقد است که : "هیچ کس به هیچ مرحله ای از معنویت نرسید، مگر در حرم مطهر امام حسین (ع) و یاد در توسل به آن حضرت. *آیت الله قاضی طباطبایی استاد عرفان و اخلاق اسلامی نیز می گوید: من هر چه دارم از زیارت سیدالشهدا (علیه السلام) و قرآن دارم.


کد مطلب: 3705

آدرس مطلب :
https://www.jahanbinnews.ir/news/3705/دیدگاه-بزرگان-اندیشمندان-مورد-سالار-شهیدان

جهان بین
  https://www.jahanbinnews.ir