به گزارش
جهانبین نیوز، هاشمی باباحیدری يکي از يادگاران هشت سال دفاع مقدس در گفتگو با خبرنگار
پايگاه خبري تحليلي پيرغار با اشاره به خاطرات آن زمان اظهار کرد: سال 62 نيروها در سنندج بودند، تيپ 44 قمربنی هاشم (ع) در پادگان توحيد قرار داشتند، زمزمه عمليات به گوش ميرسيد ما را از کردستان بهطرف جنوب آوردند عمليات خيبر شروع و جزيره مجنون فتح شد، دشمن که شکست سختي خورده بود تلاش ميکرد که جزيره را از نيروهاي اسلام بازپس بگيرد.
وی ادامه داد: تيپ 44 قمر بنيهاشم (ع) سخت با دشمن ميجنگيد چند روزي از عمليات ديگر گذشته بود که در تاریخ 62/12/10 نيروهاي عراق پاتک سنگيني را شروع کرد گردان توحيد و سلمان در مقابل دشمن ايستادند دو نفر از بچههاي رزمنده از بروجن به نام احسان الله راستي و فرهاد راستي در گردان ما بودند، دود و آتش همه جاي جزيره را گرفته بود و مقابل دشمن ایستاده بودند، اين دو برادر علاقه زيادي به هم داشتند، احسان الله براثر ترکش خمپاره شهيد شد فرهاد وقتي ديد که برادرش شهيد شده خود را به روي بدن برادر انداخت صورت به صورت برادر گذاشت و صورت خونين برادر را ميبوسيد بچههاي رزمنده آمدند و او را از روي بدن برادر برداشتند او خود را به دل دشمن ميزد و مثل شير ميجنگيد تا اينکه او هم موجي شد و او را به عقب بردند و آنجا بود که بوسه بر صورت خونين را ديدم و باورم شد که چرا امام حسين (ع) وقتي روي بدن برادرش عباس آمد و صورت پرخون برادر را ديد بر لبهاي برادر بوسه زد و فرمود: برادر کمرم شکست.
هاشمی گفت: رزمندههای ما آن روز اينگونه جنگيدند، مجروح، شهيد و جانباز شدند، امروز من بهعنوان جانباز اين سؤال را دارم که چرا زماني که جنگ بود اين برادرها افتخار اين مملکت بودنداما امروز کسي آنها را نميشناسد! چرا رزمنده دفاع مقدس روزي شير ميدان جنگ بود اما امروز بر اثر فقر و اثراتي که جنگ بر روي چشم او گذاشته همسرش از او جدا ميشود؟ چرا رزمندهای جنگ بعد از جنگ آنقدر گمنام میشود که 27 سال در بندرعباس کارگري میکند؟ چرا در ادارات وقتي يکي از بچههاي جنگ برای انجام کاری مراجعه ميکنند خيلي سرد با آنها برخورد ميشود و به آنها به چشم حقارت مينگرند؟ چرا مدارس ما افتخارات اين رزمندگان را به دانش آموزان از ابتدايي تا آخر منتقل نميکنند؟
وی اضافه کرد: بسیاری از رزمندههايی که از جنگ زنده بیرون آمدند بعد از جنگ شهيد شدند پس باید قدر این تعدادی که زنده ماندند را بدانیم و آنها را دريابيم، به درد دلشان گوش دهيم مبادا فرداي قيامت جلومان را بگيرند و بازخواست کنند.
مکن به چشم حقارت به من مست که آبروي شريعت بدين قدر نرود
سياهنامه تر از خود کسي نميبينم چگونه درد دلم از قلم به در نرود
انتهاي پيام1026ج /590پ