چادر خاکی تو، عطر شقایق می دهد!/ارادت زائران سرزمینهای نور در غرب کشور به مادر شهید اسماعیل زاده در جبهه کردستان
به گزارش
جهانبین نیوز؛ جبهه، قدمگاه حماسهسازان عاشقی است که راه جاودانگی را در افق هستی ترسیم کردند تا معمای عشق با رمز وصال حل شود.
دفاع مقدس، روایت پرفروغی است از غصه عشق و دلدادگی که خون، تفنگ، خاکریز، سنگر و خمپاره واژههای این دایرهالمعارف عظیم تاریخساز هستند، واژههایی که فقط در قاموس حماسه میگنجد و از راه جبهه، معبری به سوی آسمان میگشاید.
راهیان نور هم یادمانی است که دلها در آن بیقرار آسمانی ها میشود تا با حضور در جبهههای خاکی اما پر از خاطره جنوب، غرب و شمال غرب همنشین ملکوتیان گردند و همجوار بهشتیان.
این روزها، جبهههای کردستان، مامن زائران دلخسته است که عاشق شقایقهای سرخ مقاومت هستند و خاک را سجاده نیاز خود ساخته و دل را میکده می شهادت تا قبله شهادت را به سجود خونین کبوترها ارغوانی کنند و در طواف لالهها با خاک سخن گویند اما این روزها خاک جبهه سخن برای گفتن زیاد دارد.
سخن از غربت، سخن از فراق، سخن از فاصلههایی که مادری مهربان را از کوچههای خاکی استان چهارمحال و بختیاری به آوردگاه حماسی فرزند خود در جبهه مبارزه روزگاران نبرد کردستان میکشاند تا رنجنامه دلتنگی او را با قافیههای اشک بسراید و راوی سالهای جدایی از فرزند گردد و روایت پرواز فرزندش به محضر قدوسیان را با نغمهای از فراق بیان نماید.
زائران سرزمین نور در حال راز و نیاز با خاک بهشت بودند که ناگهان این مادر خسته و محزون به دنبال گمشده خود سر به تراب گذاشت و مشهد حماسه فرزند را بوسه باران کرد.
از شخصی که همراه او بود سوال شد این مادر کیست؟ آن شخص که مدیر اردویی سپاه چهارمحال و بختیاری بود گفت: ایشان مادر شهید بزرگوار شهید اسماعیلزاده هستند که با عشق یاد و نام و خاطره جگرگوشهاش قدم در راه کردستان گذاشته است.
زائران با شنیدن این کلام دور مادر را گرفتند و با او سخن گفتند، از عشقشان به استخوانها و پلاکهای آرام گرفته در دل خاک، از چفیه و سربندهایی که نماد عظمت و افتخار بوده و هستند از وفاداری به ولایت، فضا، فضایی بهشتی شد که آیههای زیبای حماسه و ایثار را بر دلها تلاوت میکرد.
آری مادر شهید لب به سخن گشود، از فرزندش گفت، از آرمانها و اعتقاداتش، از بیریایی و بیرنگیش، از غیرت و مردانگیش، آن قدر گفت که گویی کربلا در ضریح کلامش تداعی میشد.
حس غریبی بود و حال عجیبی اینجا بود که گوشه چادر خاکی این مادر شهید بوسهگاه حاضرین شد، بوسه بر چادر! بوسه بر غربت مادر! بوسه بر بیرق بهشت، بوسه بر خاک جنت آنقدر رویایی و آسمانی بود این لحظهها که روحانی حاضر در این جمع نه خود تاب آورد و نه طاقت دیگران را دید اشاره کرد مادر را به اتوبوس راهنمایی کردند مادر شهید رفت اما دنیایی از طراوت معنویت بر دلهای زائران کردستان نشست تا این حضور تجسمی باشد از دلهای نگران هزاران مادر شهیدی که هنوز دردانه خود را در خاک جست و جو
میکنند.
انتهای پیام/1026ج