به گزارش جهانبین نیوز سئوالی که ممکن است به ذهن متبادر شود این است که آیا این حرکات برای جلب نظر مردم است یا نه؟ دستانی پشت پرده وجود دارد که اینگونه گفتمانها موجبات رضایت آنها را فراهم میکند؟ واکاوی جواب این سئوال، ما را به سمت حکایت غمانگیزی پیش میبرد که هیمنه پوشالین امریکا که روزی خود را هژمون جهان میدانست را بیش از پیش برملا میکند. در میان کشورهایی که مورد تعرض اسرائیل و صهیونیستها قرار گرفتهاند شاید کمتر کشوری را بتوان در حد و اندازه امریکا یافت که مطیع امر کامل اسرائیل باشد. این وابستگی به اسرائیل و فرمانپذیری از آن را که میتوان نوعی بهرهکشی و استثمار تلقی کرد در لایههای ساختار حکومت امریکا تاثیری شگفت نهاده است، تا جایی که کاندیداهای ریاست جمهوری حاضر به طی مسافت چند هزار کیلومتری از امریکا به تلاویو برای کسب نظر مساعد صهیونیسمها میشوند. اگر امروز شعار فرد کاندید در آمریکا این است که ایران باید نابود شود حتی به قیمت خونریزی در آن کشور، قطعا دستانی پشت پرده اعمال فشار میکنند و گرنه ملت آمریکا تجربه خوبی از این حرفها ندارند و قطعاً این گفتمان دید منفی در اذهان عمومی جامعه آمریکا ایجاد میکند. پس مسلماً دموکراسی که امریکا صدای آن را با بانگی بلند در جهان انتشار میدهد، حربه و حیلهای بیش نیست. دموکراسی که مردم، محور رای آوردن دولتمردان آن کشور نباشند، یک دیکتاتوری مطلق و وابسته است. این رخداد حدود نیم قرن است که در حکومت آمریکا رخ داده است. امروزه این مورد بسیار قویتر عمل میکند به طوری که مثلاً در کنفرانس سالانهی آیپک که یکی از لابیهای بزرگ اسرائیلی در آمریکا است، رئیسجمهور، معاونش و وزیر خارجهی آمریکا حتماً باید شرکت کنند. سناتورهای برجسته (نه هر سناتوری) شرکت میکنند. نمایندگان کنگره (باز نه هر نمایندهای) نیز باید با هماهنگی آیپک در این کنفرانس شرکت میکنند. صهیونیستها با نفوذی که در تشکیلات قانونگذاری یا ساختارهای قوه مجریه و قضاییه دارند، به جایی رسیدهاند که حکومت امریکا چون موم در دستان آنها است. به عنوان مثال نفوذ لابی صهیونیست در مجالس قانونگذاری امریکا در سال 2010 در دادگاه عالی امریکا موجب محدودیت هزینههای تبلیغات کاندیداها شد. این تصمیم به وابسته شدن ساختار سیاسی امریکا به پول منجر شد که دقیقاً با خواستههای صهیونیسم مطابقت دارد. کاندیدی که رابطه با اسرائیل را در سر نپروراند خود را به ورطه نابودی کشانده است و امیدی به رشد آن در عرصه انتخابات نخواهد بود. نمونههای متعددی از این قبیل وجود دارد. آقای دنیس جان کوسینیج نمایندهی ایالت اوهایو در کنگرهی آمریکا، کاندیدای ریاستجمهوری شد، اما به خاطر همین فشارها نتوانست موفق شود و در نهایت با فشارهای صهیونیستها از کنگره هم حذفش کردند. به نظر میرسد مهمترین هزینهی حمایت آمریکا از اسرائیل، تهیشدن کشورش است که میتوانست به خاطر سابقه، جمعیت و ثروتش مهم باشد. اما اکنون ما با کشوری مواجهیم که در درمان بحرانهای خود نیز دست به گریبان دیگران است. علت این همه افت شدید قدرت امریکا و وجود اینگونه مشکلات در داخل، نفوذ صهیونیستها در سیستم مدیریت آمریکاست.