کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

سريا داودي حموله

بهمن علاءالدين از چهره هاي برجسته ي موسيقي و حافظه ي تاريخ فرهنگي بختياريست

1 شهريور 1395 ساعت 14:11

سریا داودی حموله نویسنده برجسته بختیاری می گوید: علاءالدين از چهره هاي برجسته ي موسيقي بختياري است و حافظه ي تاريخ ِفرهنگي اين ديار مي باشد که با آلبوم هاي «مال کَنون»، «هي جار»، «تاراز»، «برافتو»، «آستاره» و «بهيگ» اسطوره آواز بختياري لقب گرفته است.


به گزارش جهانبین نیوز؛ به نقل از کوهرنگ خبر، سريا داودي حموله متولد 1357 در شهرستان مسجدسليمان ساکن است.

وي يکي نويسندگان بزرگ بختياري بوده که تاکنون کتاب‌ها و تاليفات فراواني داشته است.
 
نخستين کتاب ايشان با نام، پدر ايل در سال 1380 چاپ و روانۀ بازار کتاب شد.
 
سريا داودي حموله، شاعر و پژوهشگر تاکنون 6 مجموعه شعر و همچنين دانشنامه قوم بختياري را منتشر کرده و در حوزه نقد شعر نيز فعاليت‌هاي چشمگيري دارد.
 
وي اخيرا آنتولوژي شعر ايران را با عنوان «کلمات بيش از آدمي رنج مي‌برند!»، تهيه و تدوين کرده که جلد اول آن در حال انتشار است.
 
آثار ديگر او عبارتند از؛ "افليا تو نيستي با گيسوانم حرف مي زنم"، "آسمان حرفي از گيسوان لي لي بود:، "نان و نمک ميان گيسوان تهمينه"، "زناني که کلاغ پوشيده‌اند آدم‌تر از هوا نيستند"، "از عصاي شکسته نيچه تا عصر لورکا" هستند.
 
پايگاه خبري تحليلي کوهرنگ خبر مصاحبه اختصاصي با سريا داودي حموله انجام داده است که باهم مي‌خوانيم.
 
داودی با بیان اینکه در منابع و پژوهش‌هاي مردم‌شناسي دوره قاجار که محققان غربي در سرزمين بختياري انجام داده‌اند، اضافه کرد: نام ژوکوفسکي ايران‌شناس روسي را مشاهده مي‌کنيم که بر روي موسيقي و ترانه‌هاي بختياري پژوهش‌هايي داشته است. من با طرح اين موضوع مي‌خواهم ابتدا اين پرسش و بحث را مطرح کنم که به نظر مي‌رسد ضعف دسترسي به منابع پژوهشي درباره اين ميراث کهن يکي از مشکلات محققان و فعالان حوزه موسيقي بختياري است. شما هم در مسير تحقيقتان با کمبود منابع روبه‌رو بوده‌ايد؟
 
وی ادامه داد: معمولا جهانگردان در سفرنامه‌ها، سرنخي از زندگي اقوام و گروه‌هاي انساني را نشان مي‌دادند که يا قابل استناد است، يا با ارزش‌هاي فرهنگي در ستيز مي‌باشد. پژوهش و تحقيق  به نحوه نگرش سياحان  بستگي دارد که در بيشتر موارد نظر آنها در حوزه فرهنگ موسيقي مورد تاييد نيست! آن‌چنان که ژوکوفسکي بيشتر به ساختار جغرافيايي و زيستي،آداب و رسوم  و تاريخ فرهنگ اقليمي پرداخته است.

وی تاکید کرد: ميراث که در دست ما است بسیار ارزشمند بوده، زيرا  موسيقي اهميتي وافري در زندگي بختياري دارد.

داوودی خاطرنشان کرد: از اين جهت پيشينه و ريشه پيدايش آن ضروري است و ما براي اين مهم يک توضيح تاريخي مي‌خواهيم، ولي منبع نداريم و از نظر دوره‌اي شواهدي هست ولي تعيين‌کننده نيستند.

وی ادامه داد: بعضي اوقات شما يقين داريد يک چيزي هست، حس‌اش مي‌کنيد، آن را مي‌فهميد، ولي نمي‌توانيد اثباتش کنيد، چون منبع معتبري نداريد. 

داوودی با اشاره به اینکه در تحقيق‌هاي ميداني، يک پژوهشگر زماني اقتدار دارد که روي شانه پدران حرکت کند اضافه کرد: این درحالی است که این پژوهشگر باید گذشته را بررسي کند براي  حفظ آينده، براي حفظ اصالت و هويت‌مندي مسيرش را انتخاب کند و اين تازه نقطه آغاز است.  
 
کوهرنگ خبر: کتاب پژوهشي «موسيقي قوم بختياري» سريا داودي حموله، کدام يک از ظرفيت‌هاي پرداخت نشده آوا و نواهاي اقليمي را مکتوب کرده است؟
 
داودي: پاسخ به اين سوال مبحث بسيار وسيعي دارد، موسيقي بختياري از فرهنگ  قومي اقتباس گرفته شده است و  از زاوياي رفتاري هم  قابل مطالعه مي‌باشد و اصلا مي‌توان اين حکم کلي را صادر کرد که موسيقي اقليمي به صورت يک عشق نهفته در وجود مردمان بختياري سرشته شده است.موسيقي قوم بختياري پيشينه کهني دارد، البته از لحاظ نوشتاري کمتر به آن پرداخت شده است و تاکنون کتاب حايز اهميتي در اين حوزه نوشته نشده است. بختياري هنوز گام‌هاي اوليه را در راه شناخت موسيقي قومي برنداشته است، کاري علمي-پژوهشي که به صورت ريشه‌اي مورد مطالعه قرار گیرد، در سترس نبوده است. امروزه جايگاه آواـنواهاي بختياري در ميان موسيقي اقوام ايراني به وضوح مشخص نيست، زيرا  به علت شرايط اجتماعي و فرهنگي ساختار و فرم آن مورد موشکافي نظري قرار نگرفته است.
 
کوهرنگ خبر:
«موسيقي قوم بختياري» چقدر توانسته بعنوان يک مکانيسم پژوهشي زواياي پنهان تاريخي و فرهنگ بختياري را آشکار کند؟
 
داودي: اين تحقيق علاوه‌بر موسيقي‌پژوهي قومي، مجموعه‌اي از ابعاد فرهنگ معنوي يعني باور، آيين و سنت‌هاي مردماني است که در فراسوي زمان‌ها زيست مي‌‌کردند و اين دستاورد ارج نهاد به فرهنگ رفتاري آنهاست. سعي شده با تحقيق ميداني و اسنادي  موسيقي  مورد ارزيابي تحليلي قرار بگيرد. موسيقي قومي پيوند ناگسستني با زندگي دارد و بازتاب جريان‌هاي اجتماعي  و فرهنگي آن، با زندگي  مردمان بختياري تنيده شده است. آيين، سنت و آداب  بخش مهمي از زندگي اقليمي را تشکيل مي‌دهند. اصلا به اين موسيقي بايد به عنوان ميراث فرهنگ معنوي نگاه کرد، زيرا به نوعي احيا سنت و آيين‌هاست که بر ارزش‌هاي تاريخِ فرهنگي مي‌افزايد. در واقع با ساختارهاي علمي، تحليلي و محتوائي مي‌توان فرهنگ قومي را از فسيل شدن نجات داد. فرهنگ اعتقادي در هر عصري اصالت همان عصر را دارد. بهتر است بختياري به اصالت تاريخ خود برگردد تا معصوميت تاريخِ فرهنگي‌اش را فراموش نکند.
آيين و سنت‌ها در همبستگي و اتحاد قومي داراي  پيشينه کهني هستند و  بيشتر آيين، آداب و باورداشت و اعتقادات ردِپاي تاريخي دارند.

باتوجه به بافت فرهنگي جامعه  بختياري دو مقوله «موسيقي و فرهنگ» در هم سرشته شده‌اند. طبق روش جامعه‌شناسي و مردم‌شناسي و تحقيقات ميداني سعي شده در بررسي «موسيقي قوم بختياري» از منابع و مدارک تاريخي و باستاني استفاده شود.

کوهرنگ خبر: آيا موسيقي بختياري ظرفيت محدودي براي رشد و معرفي دارد؟
 
داودي: موسيقي قومي برخاسته از نيازهاي دروني جامعه بختياري است، مردمان اين ديار با هوشمندي مضمون‌هاي متنوع حماسي، غنايي، نغمه‌هاي شادي و ناشادي... را به نمايش مي‌گذارند. بختياري اقليمي موسيقي‌خيز است و اين ظرافت را دارد که  آوا و نواهايش در دستگاه‌هاي موسيقي ايراني اجرا شود.
در اين مسير مي‌توان  از ضلع و زواياي مختلفي به موسيقي قومي پرداخت و با اين کار عهد جديدي از تاريخ موسيقي فولکلوريک را رقم زد و در راه سامان دادن آن کوشيد تا مغلوب قالب‌هاي ديگر نشود و مخاطب غيربختياري هم مجذوب ساختار آن شود. 
هدف از اين پژوهش شناخت موسيقي از منظر تاريخ فرهنگي است، مردم‌شناسي و موسيقي رابطه تنگاتنگي با هم دارند که از زواياي متعدد قابل  تامل‌اند. مردم‌شناس از روابط انسان‌ها در فرهنگ مي‌گويد و شناخت تاريخ موسيقي به نظام‌مندي آن کمک مي‌کند. تاريخي که ريشه آن را بايد در ساختار قومي جست‌وجو کرد، زيرا  بدون داشتن روش جامعه‌شناسي، شناخت موسيقي امکان‌پذير نيست.
 
کوهرنگ خبر: موسيقي بختياري به لحاظ ريشه‌اي و هويت آن چقدر قدمت دارد؟ در بعضي اظهارنظرها و تحليل‌ها برخي آواها و مفاهيم موسيقي بختياري را با قدمت اساطيري عنوان مي‌کنند؟
 
داودي: گرچه نبود روش‌شناسي و نظريه‌هاي موسيقي، سرنوشت موسيقي قومي را با بحران هويتي مواجه کرده است، اما از طريق ادبيات شفاهي خيلي از حوادث نامکتوب را مي‌شود ثبت کرد. بختياري از کهن‌ترين اقوامي است که  به پشتوانه زبان و ادبيات شفاهي  ريشه‌اش  به دوران باستان برمي‌گردد، به دوراني که ادبيات مکتوب بوجود نيامده بود.
اين نوع شعرهاي اقليمي سند هويت قوميتي‌اند، ابيات سور و سوگ خاستگاه آداب و آيين و رسوم و باورداشت‌ها هستند.
به طور مثال در نگاه به پيش‌زمينه موسيقي آييني (اعتقادي)  بايد گفت که از نظر ساختار صوتي، سوگ سرودها (آوازهاي گاگِرو) جزء نمايش‌هاي آيينی-ستايشي محسوب مي‌شوند که ريشه در گات‌هاي اوستا  دارند، نشان‌دهندي اين مهم که در گذشته مراسم  مذهبي را به همراه موسيقي اجرا مي‌کردند و تحقيق در ستايشگاه‌ها، نشان مي دهد که چه پيوند ناگسستني بين دو فرهنگ بختياري و  زرتشتي وجود داشت.

«موسيقي قوم بختياري» در پرتو دو محور قو‌شناسي و مردم‌شناسي، پايه اصلي مطالعه جامعه‌شناسان قرار گرفته است. از اين جهت رابطه تنگاتنگي بين مردم‌شناسي فرهنگي و هويت‌مداري است. آن‌چه امروز  موسيقي بختياري ناميده مي‌شود همه بختياري در به‌وجود آوردنش سهيم هستند. ثبت موسيقي قومي عامل مهمي براي حفظ تاريخ فرهنگي است و در برابر هجوم رسانه‌هاي ديداري و نوشتاري براي حفظ اصالت رکن اساسي مي‌باشد.

کوهرنگ خبر: آيا موسيقي بختياري داراي مباني نظري است؟

داودي: ضرورت تدوين تئوري در موسيقي خيلي مهم است، تئوري و نظريه‌پردازي از آن دوران مدرنيسم است، گرچه موسيقي بختياري  بين سنت و تجدد مانده است، با اين وجود  در موسيقي اقليمي سنت مقدم بر  تجدد است، از اين حيث اگر نوآوري ريشه در سنت داشته باشد خلاقانه است. 
در موسيقي‌پژوهي و تحقيقات نظري  بايد ارجاعات معتبر داشت. موسيقي مبنايي براي هويت ملي و قومي در دوره‌هاي مختلف تاريخي و اجتماعي است. فارابي و عبدالقادر مراغه‌اي جزء اولين افرادي هستند که موسيقي را مورد مطالعه تئوري قرار دادند. در دوران خيلي دورتر از آنها، فيثاغورث از بنيان‌گذاران علم موسيقي در جهان بوده و اغلب از علم هندسه براي اجراي نغمه‌ها استفاده مي‌کرده است. براي  روش‌شناختي (تئوري) موسيقي قومي منابع قابل اعتمادي در دست نيست، اما در نظر داشته باشيد بحث تجدد در موسيقي ايراني از تاسيس دارالفنون آغاز شد، زماني که عده‌اي از خالقان موسيقي  مدعي نوآوري شدند.

تا سال 1302 که مدرسه عالي موسيقي تاسيس شد، علاوه‌بر تربيت شاگردان زيادي در اين حيطه، تحول عظيمي در موسيقي بوجود آمد و اين  نوآوران رنساني در شعرـموسيقي بوجود آوردند.
 در طول زمان‌هاي مختلف علي نقي وزيري، روح‌الله، خالقي ابوالحسن صبا، حسينعلي مداح، جلال ذوالفنون، عطاء جنگوک... به ماندگاري موسيقي نواحي کمک شاياني کردند. از لحاظ آواز، نوع ساز، رديف، مقام، گوشه، دستگاه... موسيقي اقليمي را مورد کنکاش قرار دادند و سبب حفظ آن شدند. حرکت نوين موسيقي از مشروطه آغاز شد. در نظر بگيريد بعد از گذشت 13 قرن  که موسيقي فراز و فرودهاي متعدد ديد، موسيقي ملي توسط وزيري و خالقي جان گرفت، با آينده‌نگري چندين کنسرت بر پا کردند و  بعد از جنگ جهاني دوم رسانه راديو موسيقي را به صورت جدي به گوش مردم رساندند.
 
کوهرنگ خبر:
در اين پژوهش به مباني موسيقي بختياري و تئوري‌هاي آن پرداخت کرده‌ايد؟

داودي: مگر مي‌شود به موسيقي اقليمي پرداخت، ولي  مباني آن را مدنظر نداشت، در اين حيطه نسبت به کساني که موسيقي قومي را نمي‌شناسند من بايد سرم را بالا بگيرم.
 
مردم شناس به ريز عناصر فرهنگي دقت مي‌کند، بختياري از فرهنگ و اعتقادات غني برخوردار است. ازديدگاه فرهنگي نماد و نمودهاي فرهنگ عشايري و اعتقادهاي سنتي از محورهاي اساسي شناخت مي‌باشد. در بيشتر موارد حادثه‌هاي جنگ‌آوري سير تمدن و فرهنگ را منحرف مي‌کنند. 

موسيقي ايراني تا پيش از صفويه درخشان است، در دوران صفويه به علت تحولات سياسي و اجتماعي دچار رکود مي‌شود و اين دوران يکي  از اساسي‌ترين عوامل گسست تاريخي موسيقي در سطح کلان محسوب مي‌شود. در اين زمان‌ها خيلي از مقام‌ها از بين رفتند، زيرا هر هنري وقتي محدود مي‌شود از بين مي‌رود. 
 
بسياري از بيت‌ها و مقام‌هايي که اشاره به رويدادهايي در بختياري دارد هنوز در ميراث و سينه خانواده‌هاي بختياري نهفته است که گاهي دراين‌باره و انتشار آنها محافظه‌کاري کرده‌اند.

کوهرنگ خبر: باتوجه به اين مسئله آيا «موسيقي قوم بختياري» محصول يک پژوهش ميداني است؟
 
داودي:
در حال حاضر آنچه براي بختياري مانده فرهنگ است. از طرف ديگر  بارسنگين تاريخ موسيقي بر دوش ادبيات شفاهي است. براي ماندگاري آداب و رسوم، فرهنگ، تاريخ  قوم و قبيله بايد دست به اين مهم زد و ابيات شفاهي را ثبت كرد.
در کنار اين تصويرسازي‌ها، پارامترهاي زيباشناسانه موسيقي هم بر ساختار شعرها افزوده است.
من هم از طريق ادبيات شفاهي  وارد حوزه «شعرـموسيقي»  شدم. موسيقي بختياري  به علت بهره بردن از ادبيات شفاهي بسيار غني است. موسيقي جزيي از زندگي قومي نيست، بلکه همه زندگي را در برمي‌گيرد. وقتي صحبت از ادبيات شفاهي مي‌شود خيلي زمينه باز است، وقتي اين ابيات در آواز پياده شوند اثرشان دو چندان مي‌شود. گاهي يک قطعه موسيقي تسکين‌دهنده آلام و دردهاست. 

مقام‌ها از موسيقي اصيل بختياري محسوب مي‌شوند و ادبيات شفاهي زبان اين نوع موسيقي را جلا مي‌دهند و اعتبار مي‌بخشند. موسيقي اقليمي زباني اعجازگونه‌اي دارد، که اين شگفت‌انگيزي به مضمون ابيات شفاهي برمي‌گردد.

از اين جهت مضمون در موسيقي حائز اهميت است، موسيقي حماسي، موسيقي غنايي، موسيقي سوگ... موسيقي بختياري به علت مضمون‌هاي شعري تنوع دارد. اين موسيقي تاثير گرفته از مقام‌هاي اصلي است  که در مقام‌هاي آواز قومي مهر تائيد خوردند و اين مقام‌ها با نوع مضمون شعري نامگذاري شده‌اند.

بختياري‌ها وقتي از مرگ عزيزان متأثر مي‌شوند، شروع به سوگ‌خواني مي‌کردند، در رزم و پيکار از ابياتي بهره مي‌بردند که سبب تهييج سپاهيان مي‌شد.

 انتقال فرهنگ موسيقي به نواحي مختلف حکايت‌هاي شگفتي دارد، از اين جهت برخي آوازهاي مقامي فرم مشترکي بين زاگرس نشينان دارند، به طور مثال آوازهاي مقامي «دايني، بلال، شليل» را به چند سبک مي‌خوانند، دايني با مضامين عاشقانه، شليل با مضامين نوستالژيک، بلال با مضامين تغزلي و غنايي، جذابيت‌هاي خاص خود را دارند.

مقام دايني گله و شکايت از يار و ديار است، مقام بلال آن چنان لطافت و ظرافت را در خود نهفته دارد که از هر که مي شنويد نامکرر است. 

بلال با روح و حال و هواي فرهنگ بختياري قرابت بيشتري دارد و جزو قالب هاي تاثير گذار موسيقي  است،مقام برزگري سرشار از هجران‌خواني و  غربت سرايي است، ريشه در دوران فلاحت و کشاورزي دارد.

نوعي هجران‌خواني، براي کساني که به علت شرايط زيستي از ديار خود دور افتادند و دلتنگ قوم و خويش خود هستند.

مقام حماسه‌خواني که تاريخ درد  و داغگاه تاريخ است و اين ابيات فتح ،پيروزي، شکست،شادي  و ناشادي در محور تراژيک-دراماتيک به نمايش در مي آيند. منظومه «خدابس» در آوازهاي عاشقانه  و منظومه « گل گيس» در آوازهاي شباني پيشينه دارند.
 
کوهرنگ خبر: آيا اين تحقيق و پژوهش توانسته است ظرفيت و مقام‌هاي ديگري از موسيقي بختياري را که پرداخت به آنها مغفول مانده است را شناسايي کند؟
 
داودي: موسيقي در بختياري مقامي نيکو دارد، مردماني هوشمند که در حالت کار و کارزار، رزم و بزم، شادي و ناشادي  زمزمه‌گر ترانه و نغمه‌ها هستند.
شايد يک  مکتب نرفته نتواند راجع به ابياتي که مي‌خواند، توضيح قانع‌کننده بدهد، ولي آن چنان  اين اشعار عميق  و تحسين برانگيزند که هر شنونده‌اي را به فکر فرو مي‌برد.
در حنجره افراد گمنام در جغرافياي پهناور بختياري آوا و نواهاي زيبايي هست که جزو نغمه‌هاي ناشنيده محسوب مي‌شود. صاحب اين مقام‌هاي اصيل همه بختياري‌ها هستند، زيرا اين موهبت سينه به سينه  و به صورت شفاهي به آنها ارث رسيده است. 
 
اين يک اصل بديهي است که موسيقي را مردم بوجود مي آورند. به طور مثال براي يک تحقيق ميداني راجع به يکي از بخش هاي «دانشنامه قوم بختياري» به روستايي گرمسيري واقع در «شلال دشتگل» رفته بودم. نوايي از حنجره پيرمردي شنيدم که با تمام «شعرـ آوازهاي» قومي که تا حالا شنيده بودم تفاوت داشت. چه بسا که ابيات بسياري از اين دست از بين رفته باشند و به طبع هم چندين آهنگ و گوشه  به فراموشي سپرده شده است. زيرا خيلي از اين مردمان پاک نهاد که روايت گر تاريخ حماسي و احساسات عاشقانه بوده اند، ديگر بين ما نيستند.
 
موسيقي قومي  فرم و متر پيچيده اي ندارد، ساختار مقام هاي آوازي در نوع موسيقي ادبيات فولکلوريک نهفته است. تفاوت مقام ها در گام هاي صوتي، فواصل پرده هاي صوتي، تحريرها و درجات آنها است. که اکثر اين آواز و مقام ها در دستگاه موسيقي ايراني جاي مي گيرند، و البته  بعضي هم در دستگاه منحصر به فرد بختياري جايگاه دارند.

اين نوع موسيقي در چارچوب عناصر و المان هاي قومي تعريف مي شود، از اين جهت  اجراي برخي قطعات معرف توانايي هاي شخصي خوانندگاني است که با ديد جدي به موسيقي نگاه مي کنند و با پشتوانه ي فني و علمي فاتح عرصه ي موسيقي شده اند.
 
کوهرنگ خبر: اظهاراتي از زبان برخي افراد مرجع در موسيقي بختياري شنيده شده است که در  يک واقعه تاريخي، چندين هزار بيت توسط بيت بندها سروده شده، ولي امروز اين ابيات از بين رفته اند.  با طرح اين موضوع مي خواهم بدانم، براي حفظ استخراج  و ثبت اين ميراث که هنوز در ميان خانواده هاي بختياري محافظت مي شود چه تمهيداتي بايد انديشيده شود؟
 
داودي: نيمي از پاسخ من در سوال شما نهفته است.
با مرگ يک گويشور بخشي از تاريخ  و فرهنگ يک جامعه قومي  از بين مي رود و خيلي از آيين و باورداشت ها به فراموشي سپرده مي شود. 
از طرف ديگر بايد هوشيار بود، برخي گفته ها با تاريخ بختياري ارتباط منطقي ندارند، محقق حداقل بايد بتوانند حقيقت را از افسانه تشخيص بدهد، زيرا بختياري در عصرهاي مختلف رويدادهاي تاريخ‌مند ندارد.
بيشتر وقايع  و رخدادها بر گرفته از روايت هاي شفاهي است، وقتي هم سند معتبري نباشد، خيال پردازي ها بيشتر خواهد بود. از اين لحاظ بعضي پراکنده گويي ها راه به جايي نمي برند.
 
بختياري يک تاريخ هزاران ساله شگفت انگيز دارد که اين يک مقوله ديگري است و در اين گفتگو نمي گنجد! 

غم فراگيري در موسيقي بختياري احساس مي شود، زيرا در اين جغرافيا، هر وجبش حادثه ناخوشايندي رخ داده است وتا مدتها شرايط نامناسب اقليمي بر آن حاکم بوده است، از هر بخش آن داغي بر دل دارند و اين نوستالژي موجب غم زيستي در تاريخ حماسي است. بختياري تاريخ پر از فراز و نشيبي دارد، اين قوم مصيبت هاي تاريخي زيادي از سر گذرانده  است، در طول همه زمان محلي براي جغرافياي قدرت بوده است، مثلا در تاريخ معاصر، يک دوره خوانين هفت لنگ با پشتوانه حکومت مرکزي با خوانين چارلنگ مي جنگيدند، در دوره بعدي خوانين چارلنگ با پشتوانه همان حکومت با خوانين هفت لنگ مي جنگيدند و اين تفرقه افکني تا مدت هاي مديد سبب تضعيف ساختاري قوم بختياري مي گرديد،که اين چرخه باعث  مي شد که ساختار اتحاديه قومي به هم بريزد و بختياري قدرت نگيرد. 
 
از زماني که جنگ هاي برون مرزي يا درون‌مرزي در بختياري اتفاق افتاد، موسيقي رزمي (حماسي) به طور غم افزايي در اين جامعه ريشه دواند. که افراد با ذوق و استعداد آنها به بيت بيان کرده اند، پس ريشه  موسيقي را  بايد در  نظام تحولات اجتماعي بختياري جست و جو کرد. اما در اين راستا به دور از تعصب قومي يک نکته را اضافه کنم، که تاريخ برادرکشي ها حماسه خواني نيست، هم چنان که بين حماسه خواني(تاريخ حماسي) و سوگ خواني  تفاوت هست.حماسه خواني ابياتي از مبارزه و نبرد در خود نهفته دارند.

در بختياري حماسه هايي نظير «حماسه شير عليمردان، حماسه محمدتقي خان چارلنگ، ابوالقاسم خان» از جمله ماندگارترين شعرهاي قومي است که با گذشت زمان هنوز سينه به سينه تکرار مي شوند.
 
نبود يک نت نويس حرفه‌اي در موسيقي بختياري يکي از مشکلات فعالان اين حوزه است، گويا بخش ويژه اي از کتاب شما نيز اختصاص به نت نويسي، مقام هاي موسيقي بختياري دارد،

کوهرنگ خبر: آيا در اين زمينه نت نويسي بر اساس زير و بم هاي مقام هاي بختياري  صورت گرفته است؟
 
داودی: يک موسيقيدان اقليمي که با خط نت آشناست، بايد با جغرافياي بومي هم آشنا باشد، زيرا آهنگ‌ساز تا بافت و مضمون ابيات را نداند و به فلسفه ساختاري آنها پي نبرد، نمي تواند در مقام يک هنرمند نت شناس، سبک آوازي را به سازها منتقل کند.
 
به طور قاطع تعريف درستي از اين مقوله در موسيقي قومي هنوز  ارايه نشده است، با نت نويسي به نکات ظريف ديگري هم  مي توان پي برد، نت نويسي سندي است تا موسيقي اصيل مغلوب نغمه هاي ديگر نشود.

براي حفظ و ماندگاري مقام هاي آوازي بايد نوع آهنگ با جغرافياي بومي  مطابقت داشته باشند. وقتي کلام  از حالت شفاهي به مکتوب در مي آيد، با گريزي که نوت نويس به موسيقي مي زند هر شنونده ي صاحب ذوق را به شنيدن وادار مي کند.

بيش از 70 سال است که موسيقي ايراني به نت نويسي در آمده است.

وزيري و خالقي براي پيشرفت موسيقي ايراني تلاش بسيار کردند. سال 1324 انجمن موسيقي ملي را بنيان نهاده شد و عده اي کثير براي حيات بخشيدن به موسيقي دست به کار شدند که در آن قطعات فولکلوريک، تصنيف و آهنگ هاي ماندگاري عرضه شد.

علي نقي وزيري بنيان گذار موسيقي نوين ايران است. زماني که  نت نويسي را در موسيقي کلاسيک باب کرد، همان زمان  سبب واکنش هاي متفاوتي شد و  با اين  همه ظرافت و کيفيت اساتيد کلاسيک  با نت نويسي مخالف بودند، اما با اين نوآوري رنسانسي در آواز و شعرـ موسيقي بوجود آمد.

بر اساس نظر تئوري سين ها پس از موسيقي مقامي، موسيقي دستگاهي شکل گرفت و  تعدادي از گوشه ها را دسته بندي کردند و به مرور رديف موسيقي دستگاهي بوجود آمد. و رديف ها هم دسته بندي هاي متفاوتي دارند.رديف دستگاهي ارزشمند شد،  به عنوان مرجع  ماند،اکثر رديف ها به نت در آمدند تا  از گزند حوادث  مصون خواهد بمانند.
 
کوهرنگ خبر: نت نويسي آوازها و نغمه هاي بختياري تا چقدر ضرورت دارد؟

خانم داودي: موسيقي قومي با نت نويسي حفظ مي شود و با ثبت و ضبط آن بر ارزش فرهنگ اقليمي افزوده مي شود، البته با نت نويسي تا آنجا موافق هستم که روح موسيقي  فداي نت ها نشود و سبب  حفظ ارزش هاي اقليمي شود. اصلا  بدون نت نمي توان يک موسيقي ماندگار و علمي داشت و يا آن را حفظ کرد، اگر شيوه ي نت نويسي باب شود، اين صداها و فواصل به صورت رياضي تنظيم  مي شوند و براي حفظ اصالت موسيقي و آواز و مقام هايي که در خطر فراموشي هستند، بايد آنها را به نت در آورد.

کمبود آهنگ ساز و نت نويس يکي از عوامل رکود در موسيقي قومي است. فونتيک و آوانگاري  سبب ماندگاري و آموزش صحيح  مي شود،زيرا مهم شيوه ي نواختن است نه آهنگي که نواخته مي شود.
کساني که برنامه مدون و مشخص در موسيقي ندارند، بدون پشتوانه ي فني و علمي نمي توانند فاتح عرصه ي موسيقي شوند.
 
ريشه و اصول شيوه هاي موسيقي ممارست در نواختن است، به علت نبود اين ضرورت،مشکل موسيقي  قومي به صورت ابتدايي باقي مانده است. 

درست است که در بختياري  خيلي از آواز ها را سينه به سينه فراگرفتند، ولي چه آوازهايي که به واسطه نداشتن نت از بين رفته اند. 

کوهرنگ خبر:
يادم است چندسال قبل يک نقد و تحليل خوب با عنوان بهمن علاءالدين حافظه ي تاريخ فرهنگي بختياري بر ساختار فني و مفاهيم تصنيف «بَهيگ» داشته ايد.
 
داودی: اين شيوه نقد و تحليل جز به جز موسيقي و ترانه هاي بختياري يک ضرورت مورد نياز حتی براي آثار توليدي کنوني است که مي تواند براي خوانندگان اين آثار راهگشا باشد، آيا از اين شيوه تحليل ساختاري در «آوا و نوا...» ارايه داده ايد؟

ذکر نام بهمن علاءالدين کافي است تا براي همه دروه‌ها، موسيقي بختياري ستودني شود. 

موسيقي قومي هنوز هم تحت تاثير صداي اين هنرمند است.
با وجود وي موسيقي اقليمي مورد ستايش قرار گرفت، سعي کرد که موسيقي را به سمت دستگاهي ببرد، امر مهمي که در اين سال ها کمتر به آن پرداخت شده است. 
 
علاءالدين از چهره هاي برجسته موسيقي بختياري است و حافظه تاريخ ِفرهنگي اين ديار مي باشد که با آلبوم هاي  «مال کَنون»، «هي جار»، «تاراز»، «برافتو»، «آستاره» و «بهيگ»  اسطوره آواز بختياري لقب گرفته است.

امروز  بافت اين نوع موسيقي براي پژوهش اقليمي مرجع است و جايگاه خاص خود را دارد.

به يقين اگر وي نبود شعر و موسيقي قومي اين همه  فرا گير نمي شد.

من هم با گوش دادن به اين آلبوم ها، حس کنجکاوي ام برانگيخته شد که راجع به موسيقي قوم بختياري بنويسم، در تصنيف «بَهيگ» قصد داشتم به عنصر شاخص شعر و زبان، آيين و سنت‌ها  اشاره کنم، زيرا که واقعيت هاي آييني در اين آلبوم دوباره زنده شده اند.
 
دهه شصت از تحولات مهم موسيقي بختياري است، زيرا عهد جديدي در تاريخ موسيقي اقليمي پيدا شد، علاءالدين توانست عقيده و اعتقاد مردم را در موسيقي بگنجاند.

تنوع تحريرهاي وي را کسي ديگري ندارد. تا حالا کسي  نتوانسته  جايگاه اين آوازه خوان قومي را پر کند. 
 
کوهرنگ خبر: از لحاظ ارزشي و زيباشناسي  بعد از علاءالدين کسي توانسته به موسيقي اصيل بختياري مقام يا آوازي را اضافه کند؟

داودي: در  موسيقي بختياري هوشمند تر از علاءالدين پيدا نمي کنيد، با پشتوانه فرهنگ قومي سطح توقعات مردم را از موسيقي آن چنان بالا برد که گويا هيچ صداي ديگري آنها را راضي نمي کند.
ميزان نفوذ صداي وي بر ديگر خوانندگان آن چنان بارز است، که  شيوه ي خواندن آوازهاي قومي به نسل قبل از علاءالدين و نسل بعد از علاءالدين تقسيم مي شود. 
 
به طور خلاصه سه گروه در موسيقي اقليمي بختياري  فعاليت مي کنند،عده اي که صدا دارند و تخصصي و  علمي، نوآوري مي کنند. عده اي که صدا دارند، ولي نوآوري ندارند و اين ضربه زننده است. اما عده کثيري هم موسيقي را به سمت سبک هاي  پاپ، رپ، راک، جاز، متال، کرال... مي برند، اينها شايد کمتر پي برده اند برخي دستگاه ها با موسيقي قومي همخواني ندارند، مثلا  آوا و نواهاي بختياري را جاز مي زنند، اين نوع موسيقي مثل يک نوزاد دو رگه 6 انگشتي است، زيرا آن چه جاز نيست، نمي تواند جاز باشد که اين نشانه از عدم شناخت کساني دارد که گمان مي کنند، نوآوري کرده اند.
 
از کساني که در موسيقي جدي نيستند يا جدي نگرفته نمي شوند مي گذرم، زيرا قصد مقايسه خوانندگان را با هم ندارم.
رشد نکردن موسيقي فولکلوريک به علت نبود خلاقيت در کار خوانندگان است. زياد وارد اين حيطه نمي شوم، بلکه اين را به عنوان يک جمله ي معترضه کوچک عرض کردم!
 
کوهرنگ خبر: ناتوراليسم يا (طبيعت‌گرايي) از ويژگي هاي شعرها و آوازهاي موسيقي بختياري است که نشانه هاي آن درموسيقي کلاسيک و معاصر بسياراست. از اين نگاه چگونه موسيقي بختياري را تحليل مي کنيد؟

داودي: موسيقي اصيل بختياري پايگاه جغرافيايي دارد، با حفظ ارزش هاي اقليمي اجرا مي شود و در طبيعتي نشر و نما يافته که مختص اين آب و خاک است. منشا اصلي موسيقي طبيعت است.طبيعت بر  ريتم زندگي تاثير مي گذارد. 

موسيقي قومي با شرايط جغرافيايي و اقليمي نسبت تنگاتنگ دارد، شناخت اين نوع موسيقي  مستلزم شناخت فرهنگ است، موسيقي اصيل تفنني نيست، بلکه وسيله اي براي بيان احساسات است.

علاوه‌بر حس هاي نوستالژيک، ريشه در طبيعت دارد، هر چيزي در طبيعت بختياري دوست دارد به موسيقي بدل شود.

با الهام از طبيعت، عواطف بشري بنا نهاده شده است. اگر جامعه قومي ارتباطش را با طبيعت از دست داد، ذوق و هنرش از بين مي رود. 
 
کوهرنگ خبر: آيا  در کتاب «موسيقي قوم بختياري» به مفاهيم طبيعت گرايي هم پرداخته ايد؟

داودي: موسيقي اصيل قومي ترکيبي از رنگ ها و تصاوير است، طبيعت پر از اصوات گوناگون است.

صداي طبيعت الهام بخش موسيقي است و در واقع اين موهبت هديه طبيعت به انسان است. در اين ساختار طبيعت گرايانه لحظه هاي تامل برانگيز بسياري هست،کساني که در دامان طبيعت رشد مي کنند، گاهي کوه، درخت، نهر يا يک رودخانه آن چنان تاثيري بر خاطره ها دارد که انعکاس آن در موسيقي کاملا پيداست، نگرش به طبيعت و پديده هاي هستي نشات گرفته از وابستگي و دلبستگي  به اين مهم است.
 
مردمان بختياري در مقابل زيبايي هاي طبيعت تسليم محض هستند،نامگذاري کودکان به نام کوه، گل،گياه و پديده ها  از ارتباط صميمي آنها با طبيعت حکايت دارد. منشا و پيدايش موسيقي اقليمي طبيعت و خاستگاه آيين هاي سنتي است. 
 
ـ  تحولات اجتماعي، در زندگي و زيست بختياري نمود بارز دارد، مشاهده مي شود که تعاريفي مانند موسيقي فولکلوريک بوجودآمده است.
 
کوهرنگ خبر: اگر از منظرجامعه‌شناسي بخواهيد، موسيقي بختياري را تحليل کنيد، اين اصطلاح موسيقي فولک مدرن را چگونه تعريف مي کنيد؟

داودي:
موسيقي فولک لوريک «مادر»م وسيقي اصيل ايراني است و تابع قوانين و قاعده هاي جغرافيايي است، سرشار از شور و احساس است،ذات خلاقانه دارد، انديشه محور است، به آموزه هاي فرهنگي (آيين و سنت) گره خورده است.بازتاب واقعيت هاست، اگر اساس علمي داشته باشد معتبر جلوه مي کند و متعلق به احاد جامعه ي است.

موسيقي اصيل ايراني  هم بر اساس موسيقي رديفي که به موسيقي سنتي نيز معروف است استوار گرديده است و اگر موسيقي  بختياري هم در همين راستا گام بردارد، در قالب دستگاهي ماندگار خواهد ماند و  تنوع موسيقي نواحي سبب  خواهد شد که بخش وسيعي از موسيقي ملي  پوشش داده شود. 
 
کوهرنگ خبر: گاهي در شعر و آواز هاي بختياري مفاهيم عميق  يافت مي شود که نشان گر يک معرفت وآگاهي سرشار در انديشه  سرايندگان  آن  است آيا   موسيقي  بختياري  داراي جهان بيني  مشخص  است؟

داودي:
از لحاظ انسان شناسي فرهنگي، موسيقي شناسي تاريخي به نوعي قوم نگاري است. زبانِ افراد مکتب نرفته حاصل مفاهيم وسيعي است، اين آگاهي در حافظه ي جمعي مانده است. اين شعر سرايان گمنام در حفظ ميراث فرهنگي نقش به سزايي دارند. اين اقليم در زمينه ي موسيقي پيشينه ي غني دارد، آن چنان که شعرـ موسيقي به اشکال مختلف در بيشتر مناطق بختياري رشد و نمو کرده است.

از طرف ديگر در موسيقي قومي تاثير ابيات شفاهي پر محتوا را نبايد ناديده گرفت. با توجه به مضامين اشعار تنوع آوا و نوا در موسيقي اقليمي زياد است. ابيات شفاهي پيشينه ي تاريخي ديرپايي دارند. عشق و احساس دست مايه ي موسيقي آنها قرار گرفته است. شعر اقليمي تاکيد بيشتري روي موضوع‌ و مضمون‌ دارد، پرداخت به شعر اقليمي نوعي باز سرايش فرهنگ قومي است.
 
کوهرنگ خبر:
امروز  بيشترين  حجم  توليد  محصولات  فرهنگي و هنري و  زايش و پويش ها در موسيقي بختياري اتفاق مي افتد، بسياري هنرمندان در اين حوزه درحال فعاليت هستند و برخي آثار حاوي کشف واژگان ومفاهيم هستند، نقش موسيقي را در ساخت هويت  فرهنگي  و تاريخي بختياري چقدر پر رنگ مي دانيد وآسيب هايي که ارزيابي مي کنيد موسيقي بختياري را تهديد مي کنند چيست؟

داودي:
آواز عمده ترين شاخه ي موسيقي قومي  محسوب مي شود،اگر ابيات خوب خوانده شوند، آواز جايگاه خود را پيدا مي کند.
بختياري وارث يک موسيقي آوازي است، موسيقي اقليمي با آواز سر و کار دارد.شيوه هاي آوازي تناسب با فضا و زمان دارند. گام اول در آواز تکنيک است، يعني نحوه استفاده از صدا و تحريرها...  ساز و آواز بايد با هم تداوم داشته باشند و در حفظ و اشاعه ي موسيقي قومي موثرند.
 
از لحاظ آسيب شناسي، متاسفانه خوانندگان بيشترين ضربه را به موسيقي قومي زده اند،گاهي اوقات هم آهنگ ساز  بختياري نيست و از ارزش هاي فرهنگي و  زير و  بم آيين و سنت و باورداشت اطلاع درستي ندارد.

ارزش هاي موسيقي  در دنيا در حال تغيير و تحول است و تغييرات سريع زندگي موسيقي بومي را تهديد مي کند. خوانندگان هر چه از آواز دور مي شوند، به سمت ترانه و تصنيف مي روند.
 
امروزه موسيقي بختياري مثل غريقي است که بايد به همت والاي پژوهشگران و خوانندگان  اين عرصه  نجات پيدا کند.
موسيقي قومي دچار بحران جدي است،اما داستان وقتي غم انگيز مي شود که همه ادعا دارند خوب مي خوانند ،خواننده شدن آسان است ولي صاحب سبک شدن دشوار به نظر مي آيد.
 
کوهرنگ خبر: خلاء هاي پژوهشي در حوزه ي موسيقي اقليمي،تا چقدر سبب آسيب هاي فرهنگي و اجتماعي در بختياري شده است؟ از چه راه هايي مي توان به علم و موسيقي قومي دست يافت؟

داودي: براي اعتلاي موسيقي اقليمي بايد چاره انديشي کرد تا به اين هنر مردمي، بيش از اين آسيب نرسد.

براي ثبت فرهنگ موسيقيايي اقليمي احتياج به تاسيس خانه ي موسيقي است، تا از لحاظ زيباشناسيک به تکنيک هاي موسيقي آوازي و موسيقي سازي توجه  بيشتري نشان داده شود.
 
براي جهت دادن به موسيقي اقليمي،بنياد موسيقي لازم است، بايد مراکزي براي فراگيري  ايجاد شود تا اساتيد فن که اشراف بر موسيقي قومي دارند وحرفه اي و اصولي، دانش موسيقي  را دنبال مي کنند، شاگردهاي همپاي خود را تربيت کنند، تکنيک‌هاي آوازي‌، رديف آوازي و طراحي آواز  را به صورت علمي و اصولي ياد دهند. 
 
موسيقي  قومي آوا و نواهاي زيبايي دارد، اما گاهي يک نواخت است.

قطعه آهنگ هايي که در حصار يک نواختي رديف ها مانده است،براي  رشد و تعالي بايد زنجيرهاي عادت را گسست.
نبايد اين همه خوشبين باشيم که خواننده هست، متاسفانه  آواز خوانان خوب نداريم و همه تصنيف خوان شده اند.

اشکال بعدي اين است که  خوانندگان حضور فيزيک شان پررنگ تر از هنرشان است، ايراد بيشتر اين که از لحاظ هارموني وحدت بين خواننده و نوازنده نيست.

موسيقي بختياري دچار بحران است، نوآوري پشتوانه ي فکري مي خواهد.

با غمي عميق بايد گفت که ميزان کارهاي جدي کاهش يافته است. روند کار در عرصه ي قومي تاسف بار است،زيرا نسبت به يک دهه پيش سال پيش موسيقي قومي روند مطلوبي ندارد.
 
خطرهايي از درون موسيقي بختياري را تهديد مي کند.خوانندگي هم مراتبي دارد و بدون آموزش به سمت آن رفتن،خطرناک است.
 
کوهرنگ خبر:
اکثر خوانندگان  اقليمي تحصيلات رسمي موسيقي ندارند. آوازهاي زنانه را مردانه خواندن، اسلوب خاص خود را دارد. ولي کدام خواننده به اين مهم پي برده است؟

داودي: خواننده اي که مايه ي کافي براي فهم موسيقي ندارد يا درک عميقي از موسيقي اقليمي ندارد، نمي داند فلان آهنگ در چه دستگاهي است، يا در چه مايه و گوشه اي اجرا مي شود.
براي گشودن افق هاي تازه بايدگام هاي بلند برداشت. موسيقي اقليمي به گروهي موسيقي شناس نياز دارد، گروهي آهنگ ساز که بتوانند از ديدگاه  علمي، اطلاعات خود را  منتقل کنند و شيوه ي  خوانندگي را آموزش دهند،اجازه ي ندهند که مردم به صداي بد يا بد صدايي عادت کنند.
 
مصاحبه از: پدرام طاهري کُتکِي
 
 
انتهاي پيام1026ج /610ک

 


کد مطلب: 30103

آدرس مطلب :
https://www.jahanbinnews.ir/news/30103/بهمن-علاءالدين-چهره-هاي-برجسته-ي-موسيقي-حافظه-تاريخ-فرهنگي-بختياريست

جهان بین
  https://www.jahanbinnews.ir