به گزارش
جهانبین نیوز؛ به نقل از
کوهرنگ خبر، لباسهاي محلي چهارمحال و بختياري از نظر رنگ، طراحي، دوخت و تعداد اجزا لباس شباهتهاي بسياري به لباسهاي مناطق مختلف استانهاي همجوار و نزديک مانند استانهاي خوزستان، کهگيلويه و بويراحمد و لرستان دارد.
زندگي عشايري و زندگي در روستاها بهخصوص در شهرستان لردگان، کوهرنگ و اردل موجب شده که هنوز مردمان اين ديار از لباسهاي محلي استفاده کنند.
لباسهاي بومي و منطقهاي بارزترين مظهر فرهنگي اين مناطق است و باتوجه به تفاوتهاي اقليمي و فرهنگي شاهد رواج لباسهاي محلي متنوع هستيم. پوشش محلي زنان و مردان چهارمحال بختياري باهم متفاوت است.
طرح زيبا و مدرن لباس بختياري الهام گرفته از نيايشگاه عيلامي چغارزنبيل شوش که در طي صد سال گذشته وارد پوشش لباس بختياري گرديده است
اين طرح اگرچه مربوط به هزاران سال پيش بوده است اما ورود دوباره اين طرح پس از سدهها فراموشي در طي صد سال گذشته بوده است.
عکسهاي صد سال گذشته بختياري خود گواه همين است.
لباس هميشهبهار بر تن اقوام ايران حکايت پوششي از تابستان تا زمستان است که رنگارنگي اين پوشش محلي از کوچ طبيعت به تاروپودش روايت ميکند؛ ظرفيتي که ميتوان از آن طرحي نو درانداخت.
رنگ و طرح روسري و پيراهن بلند، در کنار دامن چيندار چهره قاب گرفته طبيعت را تغيير داده است. انگار که دخترک عشاير ميخواهد رنگ طبيعت را کامل کند؛ اصلاً طبيعت و چهارفصل خودش را به اينجا رسانده تا روي اين دامن و پيراهن ماندگار شود.
حکايت لباسهاي محلي ايراني همين است، «تاروپود و رنگ طبيعت»، هر رج که بافته ميشود در خودش احساس بهار و تابستان و پاييز و زمستان را ميپيچاند تا بهوقت مهماني فصول اين حس ناب به کار آيد.
داشتههاي فرهنگ ايراني تنها مختص به زبان، آداب و رسوم و آئينها نيست، فرهنگ بومي هر منطقه دستهايي پر از مؤلفههايي دارد که علاوهبر غنا بخشيدن به فرهنگ ملي و ايراني، هويتي مستقل براي هر منطقه قائل است، اين در مورد بسياري از آداب بختياري صدق ميکند که در حال فراموشي است.
از زيباييهاي فرهنگ ايرانزمين سخن گفتن بدون نوشتن از لباسهاي محلي خالي از لطف است لباسهايي که گويي زيبايي تام و تمام طبيعت در تار و پودشان نقش بسته است و هرکجا که پاي ميگذارند زيبايي چشمنوازي را به همراه ميآورند.
پوشش سنتي و بومي بختياري ميراث معنوي ارزشمندي است که در دهههاي اخير در ورطه فراموشي قرار گرفته و نقش آن در تقويت فرهنگ اسلامي- ايراني مغفول مانده است.
پوشاک در تمام کشورها به عنوان يک عنصر فرهنگي مورد توجه قرار ميگيرد چراکه تنها يک پوشش و لباس نيست بلکه تجلي باورها، عقايد و ويژگيهاي مذهبي، اجتماعي و هنري يک قوم و ملت است که در لباس زنان و مردان و کودکان آن نشان داده ميشود.
در واقع يکي از ابزار شناخت فرهنگ، لباس يا تنپوش است، ابزاري که نشانگر فرهنگ و تمدن هر جامعه به شمار ميرود.
در بسياري از کشورها، لباس خود به تنهايي گوياي فرهنگ، تمدن و حتي زبان است و لباسهاي بومي و محلي هر منطقه، معرف تمدن و آداب و رسوم آن ديار به شمار ميرود و از اصالت و جايگاه والايي در فرهنگ هر يک از اقوام برخوردار است.
در استان چهارمحال و بختياري نيز براي هر يک از مناطق آن لباسهاي مخصوصي وجود دارد و در اين ميان، لباس بختياري از شهرت خاصي برخوردار است.
لباس مردان بختياري، مجموعهاي است از "کلاه نمدي" به رنگ مشکي که از قسمتي از موي بز به نام "کز" ساخته ميشود.
"چوقا" (چوغا) که در واقع لباس رسمي بختياريها محسوب ميشود، از جنس پشم گوسفند است و روي آن نقش زيگورات ديده ميشود و رنگش سياه و سفيد است.
اين پوشش، سالهاي گذشته بعنوان يک اثر معنوي و يازدهمين اثر صنايع دستي استان چهارمحال و بختياري در رديف آثار ملي کشور به ثبت رسيد.
شلوار "دبيت" نيز به رنگ مشکي و از جنس پارچهاي به همين نام است.
گيوه که نوعي کفش است و مرغوبترين نوع آن، "گيوه مَلِکي" است.
همچنين لباس زنان بختياري شامل روسري مستطيل شکل به نام "مينا"، "لچک"، "ارخالق"،"جليقه"، "پيراهن" و "تنبان" (نوعي دامن از جنس مخمل) است.
اما اين پوشاک محلي در چند دهه اخير دستخوش تغييرات زيادي شده، بطوري که امروزه تنها در ميان برخي از روستائيان و عشاير چهارمحال و بختياري ميتوان اين نوع پوشش محلي را مشاهده کرد و استفاده از آن در شهرها تقريبا منسوخ شده است.
فرهنگ بومي و محلي استان چهارمحال و بختياري با برخورداري از پيشينه غني در هر يک از حوزههاي فرهنگي و هنري، حرفهاي زيادي براي گفتن دارد.
پوشش محلي، غذاهاي بومي و محلي، صنايع دستي، معماري و زبان و گويش محلي اين منطقه از جايگاه بالايي در فرهنگ و تمدن ايران برخوردار است و نقش مهمي در غناي فرهنگي کشور ايفا کرده است.
اين در حالي است که اين فرهنگ غني و جلوههاي آن ازجمله خوراک و پوشش محلي در گذر زمان بويژه در مواجهه با پديده جهاني شدن و مدرنيته جايگاه خود را از دست داده و رو به فراموشي نهاده است.
بازگشت به خويشتن ميتواند ما را از هجمه فرهنگي بيگانه در امان نگه دارد.
درحاليکه نميتوان با روند مدرن شدن جوامع مقابله کرد اما ميتوان در کنار آن با بها دادن به فرهنگ بومي خود، از آسيبهاي ناشي از فرهنگهاي غيرخودي مصون ماند.
پوشش محلي مردم استان نيز از وجوه فراموش شده فرهنگ اصيل منطقه است و احياي اين ميراث غني، ضروري است اما در روند روبه فراموشي پوشش محلي اين منطقه مسئولان امر اقدام شايسته و مناسبي براي جلوگيري از اين امر انجام نداده بطوري که امروز با افزايش فروشگاههاي عرضه لباسهاي مارک غربي در خيابانهاي شهر، مغازههاي عرضه لباس محلي به يک يا دو مغازه محدود شده است.
اين نکته که متناسب با پيشرفت جوامع، سبک و نوع زندگي و پوشش افراد نيز تغيير ميکند، امري طبيعي و قابل قبول است اما اين نبايد به معناي طرد مظاهر و جلوههاي اصيل فرهنگي منطقه تلقي شود و ضروري است تا در کنار عناصر مدرن، ميراثهاي معنوي خود را نيز پاس داشت و آن را به نسلهاي بعد انتقال داد.
از همينرو ميتوان با به روز کردن پوششهاي محلي براي نسلهاي جوان که بيشتر تمايل به پوشيدن لباسهاي مد روز و غربي دارند، ايجاد جذابيت کرد و از اين طريق نهتنها از آسيبهاي فرهنگي اين مساله جلوگيري کرد بلکه اثرات مثبت اقتصادي و اجتماعي بسياري نيز آفريد.
در اين ميان، حمايت از طراحان و توليدکنندگان لباسهاي محلي ميتواند راهکار موثري در اين راستا باشد.
هرچند ممکن است در کوتاهمدت لباسهاي غربي براي جوانان جذاب به نظر برسند اما از آنجا که با هويت و فرهنگ اين مرز و بوم سنخيتي ندارند، پس از مدتي براي افراد دلزدگي ايجاد ميکنند و مردم به سمت لباسهاي محلي خود گرايش پيدا ميکنند.
دليل مهجوريت پوششهاي محلي و سنتي الگوگيري جوانان از سبکهاي غربي است.
درحالحاضر بيش از 80 درصد از پوشش مردم بويژه زنان الگوبرداري از سبکهاي غربي است.
باتوجه به تاکيدات مکرر مقام معظم رهبري مبنيبر تقويت سبک زندگي اسلامي- ايراني، بايد به همه زواياي زندگي مردم توجه کرد که نوع پوشش نيز از همين ظواهر سبک زندگي به شمار ميرود.
بايد از سوي دستگاههاي متولي تمهيداتي انديشيده شود تا نوع پوشش محلي بيش از گذشته در جامعه معرفي و تبليغ شود تا رويکرد افراد به اين نوع پوشش به يک امر عادي در جامعه تبديل شود.
ظرافت پوشش اقوام ايراني بويژه قوم بختياري در گذر زمان از چنان غنايي بهرهمند است که در صورت مطالعه و استفاده هدفمند از آن ميتوان عظمت تمدن را با طراحيهاي نوين پوشش به تصوير کشيد اما نبود متولي واحد در زمينه پوشش، حمايت نکردن از توليدکنندگان لباسهاي محلي و بيتوجهي در گذر زمان، اين ظرافت و غنا را به ورطه فراموشي کشانده است.
توجه به طرح و رنگ، استفاده از الگوهاي جامعه پسند، قيمت متناسب با وضع اقتصادي تمام اقشار جامعه و برنامهريزي اصولي و هدفمند براي پرداختن به پوششهاي محلي و بومي ميتواند ذائقه نسل جوان را با فرهنگ بومي و محلي ايراني و اسلامي آشتي داد و گرايش مدگرايي با لباسهاي غربي را به فراموشي سپرد.
گزارش از همت بدري فرد
انتهاي پيام/1026ج