در روستاي وردنجان، صداي سوز عاشقي سحرخوانان اين ديار است که سکوت کوچه هاي دلنشين را مي شکند و مردم را براي سحري بيدار مي کند

خلاق هر شبم امشب خوشم به حمد الله

که آنچه خواسته ام، گشته مستجاب امشب

عجب نيست که به دورم از شاهد و شراب امشب

مرو اي عمر با شتاب امشب

                                                        
همچنين اين سحرخوان ها علاوه بر دعوت مردم به ذکر متفق صلوات اين متن ها را در بازگشت يا بدرقه حاجي ها از مکه و زائرين عتبات عاليات و مشهدمقدس مي خواندند:

اول به مدينه مصطفي را صلوات    

دوم به نجف شير خدارا صلوات

بردشمن مرتضي علي لعنت باد

همتاي علي  شير خدا را صلوات

محبوبۀ حق نيست کسي جز زهرا

محبوبۀ ذات کبريا را صلوات

لعنت به کسي که زهرداده به حسن

رخسار امام مجتبي را صلوات

لعنت به معاويه و لعنت به يزيد

مظلومي شاه سر جدا را صلوات

لعن ابدي  به اب سعد وبرشمر

برنيزه سر خون خدارا صلوات

برحرمله  وسنان وخولي لعنت

ارواح يکايک شهدا را صلوات

لعنت به کسي که کشت علي اکبررا

اکبر گل گلزار ولارا صلوات

لعن ابديت به حکيم بن طفيل

عباس ودو دستان جدارا صلوات

بر قاتل زين العابدين نفرين باد

بيمار زمين کربلا را صلوات

بر باقر آل مصطفي باد درود

پنجم ثمر نخل ولا را صلوات

بر صادق و کاظم از همه بادسلام

نور دل اوليا رضارا صلوات

يارب برسان سلام ما را به جواد

آن کوکب دري ولا را صلوات

بر هادي وعسکري تحيت بادا

جان همه ختم الاوصيا را صلوات

بر قاتل فاطمه مداما لعنت

 مهدي امم رهبر مارا صلوات

صداي سوز عاشقي سحرخوانان اين ديار که سکوت کوچه هاي دلنشين را مي شکند و مردم را براي سحري بيدار مي کند، در گذشته از رونق و محبوبيت خاصي برخوردار بوده است،  سحرخواني قدمتي بيش از 800 سال دارد يعني پس از ورود ساکنان اوليه اين روستابه اين سرزمين مرسوم بوده است.

در آيين سحرخواني ريش سفيدان و معتمدان روستا پيش از آغاز سحري از خواب بيدار شده و با خواندن اشعار محلي و مذهبي ازفرارسيدن سحر باخبر مي کنند .
اما آنچه امروز بيان را قدري کند و سست مي کند، رفتن برخي از آئين هاي معنوي و عرفي بر روي طاقچه هاي گردالود تاريخ است، کمتر جواني به خود ياد مي دهد که از 30سال قبل به اين سو، پيرمردهايي خوش صدا با آوازي دل انگيز مردمان را به بيدار شدن در سحر و عبادت و نماز صبح دعوت مي کنند.