اين تجربه ظرفيّت فكرى ملّت ما را بالا خواهد برد؛ مثل تجربهاى كه در سال ۸۲ و ۸۳ در زمينهى تعليق غنىسازى انجام گرفت، كه آنوقت تعليق غنىسازى را در مذاكرات با همين اروپايىها، جمهورى اسلامى براى يك مدّتى پذيرفت.
مجموعه خاطرات رهبر انقلاب درباره موضوع انرژی هستهای
بام ایران خبر , 21 فروردين 1393 ساعت 8:00
اين تجربه ظرفيّت فكرى ملّت ما را بالا خواهد برد؛ مثل تجربهاى كه در سال ۸۲ و ۸۳ در زمينهى تعليق غنىسازى انجام گرفت، كه آنوقت تعليق غنىسازى را در مذاكرات با همين اروپايىها، جمهورى اسلامى براى يك مدّتى پذيرفت.
به من نامه نوشتند كه این حرفها دروغ است...
خيلى مهم است اين مسئلهى علم. اوّلاً اين پيشرفت علمى ما در اين ده دوازده سال اخير يك واقعيّت است؛ بعضى اين را باور نكردند؛ بعضى حتّى اين را انكار كردند. يك شخص عزيزى - كه حالا بعضى از دوستانى كه در جلسه هستند، توجّه دارند كه من چه كسى را ميگويم؛ نميخواهم اسم بياورم - همان اوائلى كه اين قضيّهى هستهاى و سانتريفيوژ و اين حرفها باب شده بود و مكرّر گفته ميشد، در يك نامهاى به من نوشت كه آقا، اين حرفها دروغ است، باور نكنيد - هم اين را، هم گمان ميكنم مسئلهى سلّولهاى بنيادى را؛ حالا الان درست يادم نيست، نامهى او بين كاغذهاى ما هست - اينهايى كه مىآيند به شما گزارش ميدهند، [حرف] اينها را باور نكنيد، اينها واقعيّت ندارد، اينها خلاف واقع است! خود اين شخص هم آدم دانشمندى است، آدم مورد قبول و مورد اعتماد من است، بنده هم دوست دارم آن شخص را، امّا باور نميكرد؛ البتّه ما باور كرده بوديم و الحمدلله روزبهروز هم اين باور تأييد شد. بعد از چندينسال، چندى قبل اينجا يك جلسهاى بود كه بعضى از دوستان اين جلسه هم در آن حضور داشتند، همان شخص عزيز به من رو كرد و گفت كه در دانشگاههاى ما از اين پيشرفتهايى كه اين جوانها دارند انجام ميدهند استقبال نميشود و شروع كرد شكايت از اين طرف قضيّه كه حالا جوانهاى ما دارند كارهاى زيادى انجام ميدهند و استقبال نميشود. من يادم آمد از آن حرفى كه ايشان سالها پيش به من گفته بود كه اين پيشرفتها دروغ است. نه آقا، اين پيشرفتها راست است؛ اينكه ما سيزده برابرِ متوسّط رشد جهانى، سرعت پيشرفت [علم] داشتهايم، راست است؛ اين را ديگران گفتند، مخالفين ما گفتند. در بخشهاى مختلف، جوانهاى ما كارهاى بزرگى را بحمدالله توانستند انجام بدهند و كار كردند و پيش رفتند. توصيهى من به وزير محترم آموزش عالى و وزير محترم بهداشت و درمان، بخصوص اين است كه نگذاريد اين چرخهى حركت كُند بشود. اين را هرچه ميتوانيد توسعه بدهيد و تسريع كنيد و پيشرفت كنيد.
درسی از عقب نشینی هسته ای در سال ۸۲
يك تجربهاى در اختيار ملّت ايران است - كه حالا من مختصراً عرض خواهم كرد - اين تجربه ظرفيّت فكرى ملّت ما را بالا خواهد برد؛ مثل تجربهاى كه در سال ۸۲ و ۸۳ در زمينهى تعليق غنىسازى انجام گرفت، كه آنوقت تعليق غنىسازى را در مذاكرات با همين اروپايىها، جمهورى اسلامى براى يك مدّتى پذيرفت. خب ما دو سال عقب افتاديم، لكن به نفع ما تمام شد. چرا؟ چون فهميديم كه با تعليق غنىسازى، اميد همكارى از طرف شركاى غربى مطلقاً وجود ندارد. اگر ما آن تعليق اختيارى را - كه البتّه بهنحوى تحميل شده بود، لكن ما قبول كرديم، مسئولين ما قبول كردند - آن روز قبول نكرده بوديم، ممكن بود كسانى بگويند خب يك ذرّه شما عقبنشينى ميكرديد، همهى مشكلات حل ميشد، پروندهى هستهاى ايران عادى ميشد. آن تعليق غنىسازى اين فايده را براى ما داشت كه معلوم شد با عقبنشينى، با تعليق غنىسازى، با عقب افتادن كار، با تعطيل كردن بسيارى از كارها مشكل حل نميشود؛ طرف مقابل دنبال مطلب ديگرى است؛ اين را ما فهميديم، لذا بعد از آن شروع كرديم غنىسازى را آغاز كردن. امروز وضعيّت جمهورى اسلامى با سال ۸۲، زمين تا آسمان فرق كرده؛ آن روز ما چانه ميزديم سرِ دو، سه سانتريفيوژ؛ امروز چندين هزار سانتريفيوژ مشغول كارند. جوانهاى ما، دانشمندان ما، محقّقين ما، مسئولين ما همّت كردند، كارها را پيش بردند. بنابراين از مذاكراتى هم كه امروز در جريان است، ما ضررى نخواهيم كرد. البتّه بنده همچنان كه گفتم خوشبين نيستم؛ من فكر نميكنم از اين مذاكرات آن نتيجهاى را كه ملّت ايران انتظار دارد، بهدست بيايد، لكن تجربهاى است و پشتوانهى تجربى ملّت ايران را افزايش خواهد داد و تقويت خواهد كرد؛ ايرادى ندارد امّا لازم است ملّت بيدار باشد. ما از مسئولين خودمان كه دارند در جبههى ديپلماسى فعّاليّت ميكنند، كار ميكنند، قرص و محكم حمايت ميكنيم، امّا ملّت بايد بيدار باشد، بداند چه اتّفاقى دارد مىافتد [تا] بعضى از تبليغاتچىهاى مواجببگير دشمن و بعضى از تبليغاتچىهاى بىمزدومواجب - از روى سادهلوحى - نتوانند افكار عمومى را گمراه كنند.
میگفتند پیشرفت هستهای را باور نكنید!
آنچه كه وجود دارد، اين حركت، رو به جلو و پيشرفت است. اين پيشرفت حاصل شده. اين، اصل قضيه است. آن وقت وارد شاخهها كه ميشويد، باز نشانهى پيشرفت را مىبينيد. مثلاً در علم ما پيشرفت كرديم، در فناورى برخاستهى از علم پيشرفت كرديم.
من همين دانشگاه علوم دريائى را بيست سال، بيست و چهار سال، بيست و پنج سال قبل آمدهام بازديد كردم. البته از آن وقت تا حالا، بارها بازديد كردم. آن وقتِ اين دانشگاه را هم ديدم، امروزِ اين دانشگاه را هم دارم مىبينم، قابل مقايسه نيستند. رشد انگيزهها كه دنبال خود، رشد حركت علمى را دارد، يك پديدهى شگفتآور است كه انسان را واقعاً دچار خرسندى عميق ميكند؛ آدمى را كه آگاه هست، دچار شگفتى ميكند.
البته در همه جا همين جور است؛ در دانشگاههاى كشور همين جور است، در پژوهشگاههاى كشور همين جور است، در مراكز علمىاى كه نبوده است و توليد شده است و به وجود آمده است، همين طور است، اميد دانشمندان ما همين جور است. دانشمندان نسلهاى گذشتهى ما كه وجودشان هم خيلى براى ما محترم است و ما از هر كسى كه در راه دانش زحمتى كشيده تقدير ميكنيم و احترام برايش قائليم، چون مال يك مرتبهى ديگرى بودند، پيشرفتهاى علمىِ نسل جوان را سرِ همين قضيهى پيشرفتهاى صنعت هستهاى باور نميكردند! من اين را شايد يك بار دو بار ديگر هم گفتهام. وقتى اين پيشرفتها حاصل شده بود، چند نفر از دانشمندان برجستهى ما كه من اينها را ميشناختم، هم از لحاظ علمى برجستهاند، هم از لحاظ نيت، انسانهاى صادقالنيّهاى هستند، به من نامه نوشتند، گفتند آقا باور نكنيدها، باور نكنيد! اينى كه ميگويند، اين نميشود، نشده! هم پيشرفتهاى هستهاى را، هم آن پيشرفتهاى مربوط به سلولهاى بنيادى را كه جزو جلودارهاى اين حركت علمىِ جديدِ چندين سالهى اخير بود. باور نميكردند، اما اتفاق افتاده بود و بود. گذشت زمان هم بيشتر نشان داد كه بله، اين پيشرفتها واقع شده. يعنى حركت علمى، حركتى است كه براى آن نسل گذشتهى ما كه گفتم هم دانششان، هم خيرخواهى و نيت صادقانهشان براى ما معلوم است، قابل باور نبود. و من امروز به شما عرض ميكنم اين جوانهاى ما كارهائى دارند در زمينههاى علمى و پيشرفتهاى علمى و اكتشافات و ساخت و سازهاى علمى ميكنند كه باز شايد براى بعضى نسلهاى متوسط ما هم قابل باور نباشد، اگرچه حالا يواش يواش ديگر همه اين پيشرفت را باور كردند.
از پيشرفت هستهاى خبرى نبود، اگر...
در همين قضيهى هستهاى، آن وقتى كه ما با اينها همراهى كرديم و عقبنشينى كرديم - البته براى ما تجربهاى بود، اما اين واقعيت است - اينها جلو آمدند؛ اينقدر جلو آمدند كه من در همين حسينيه گفتم اگر بنا باشد كه اين روال از سوى آنها ادامه پيدا كند، من خودم وارد قضيه خواهم شد؛ و وارد قضيه شدم؛ ناچار شديم؛ اينها كار ما نيست.
عقبنشينىها آنها را گستاختر كرد، طلبگارتر كرد. يك روزى بود كه مسئولين ما قانع بودند كه اجازه بدهند ما ۲۵ سانتريفيوژ در كشور داشته باشيم؛ آنها گفتند نميشود! اينها قانع شدند كه ۵ تا سانتريفيوژ داشته باشيم؛ باز هم گفتند نميشود! مسئولين ما قانع شدند كه ۳ تا سانتريفيوژ داشته باشيم؛ باز هم گفتند نميشود! امروز گزارش را شنيديد، یازده هزار سانتريفيوژ داريم! اگر ما آن عقبنشينىها را، آن انعطافها را ادامه ميداديم، امروز از پيشرفت هستهاى كه هيچ خبرى نبود، به اين نشاط علمى هم كه در چند سال اخير در كشور وجود پيدا كرده - اين حركت علمى، اين جوانها، اين ابتكارات، اختراعات، پيشرفتهاى گوناگون در بخشهاى مختلف - قطعاً لطمه ميخورد؛ چون اولاً نسبت به هر يك از آنها ممكن بود يك بهانهاى بياورند؛ ثانياً حركت هستهاى و صنعت هستهاى، نماد پيشرفت يك كشور است. اين هم يك واقعيت ديگر است.
تبلیغات میكردند كه ایرانی ناكارآمد است
در طول دهها سال تبليغات شده بود كه ايرانى ناكارآمد است؛ بايد از ديگران بياموزد، بايد از ديگران تقليد كند، بايد به دامن ديگران متوسل و متشبث شود. در دوران جوانى و نوجوانىهاى ما اين جزو چيزهاى رائج بود. تا صحبت يك چيزى ميشد، ميگفتند اينجا كه خب، نميشود اين چيزها را بسازند. ميخواستند توى يك شهر بر روى يك خيابانى پل بسازند، بايد مهندس خارجى مىآمد؛ اگر ميخواستند يك سد بسازند، بايد چندين شركت خارجى و مهندسين و متخصصين خارجى مىآمدند؛ يكى ديوارهى سد را ميساخت، يكى توربين را ميساخت، يكى بقيهى دستگاهها را ميساخت؛ اصلاً تصور نميشد. حتّى تا اوائل انقلاب، اين فكر بود. من فراموش نميكنم؛ بنا بود يك نيروگاه گازى را يك جائى بسازند - از قبل از انقلاب نيمهكاره مانده بود - به مسئولينش ميگفتيم اين كار را انجام بدهيد؛ آمدند پيش من - من آن وقت رئيس جمهور بودم - گفتند آقا اصلاً امكان ندارد. آنها باورشان نمىآمد. خب، امروز مهندسين كشور ما، جوانان ما، پيشرفتهترين نيروگاهها را در شكلهاى مختلف، در انواع مختلفِ خودش دارند ميسازند. ما امروز ميتوانيم نيروگاه هستهاى بسازيم.
معنای رهبری
آنجائى كه اتخاذ يك سياستى منتهى خواهد شد به كج شدن راه انقلاب، رهبرى مسئوليت پيدا ميكند. در تصميم و عملِ رهبرى بايد عقلانيت در خدمت اصول قرار بگيرد، واقعبينى در خدمت آرمانگرائىها قرار بگيرد.
در قضيهى هستهاى، در آن دورهى اول كه تلاطمهائى بود، بعضاً اقدامهائى انجام ميگرفت كه شايد مطلوب نبود. من آنجا در سخنرانى عمومى گفتم اگر چنانچه اين كارها انجام نگيرد، خودم وارد ميشوم. و همين هم شد. اين معناى رهبرى است؛ اين يك چيزى است كه از اسلام گرفته شده است؛ يك نكتهى مثبتى است در نظام اسلامى.
»ايران در مسئلهى هستهاى يك استثناء است»
من مقالهاى را ميخواندم كه از يك روزنامهى آمريكائى نقل كردند كه همين دو سه روزه منتشر شده. ميگويد ايران در مسئلهى هستهاى يك استثناء است. چين به مسئلهى هستهاى رسيد، از كى گرفت؛ پاكستان رسيد، از كى گرفت؛ هند رسيد، از كى گرفت؛ ايران از كى گرفت؟ آن مقاله مينويسد: از هيچ كس. اين در شرائطى بود كه هم تحريم بود و امكانات پيشرفت هستهاى به او نميدادند، و هم با او مبارزه ميكردند؛ مثل همين ويروس رايانهاى كه داخل تشكيلات ما فرستادند. دانشمندان ما، جوانهاى ما در مقابل اينها ايستادند، پيش رفتند و نقشهى دشمن را خنثى كردند. او حتّى به ترور دانشمندان هستهاى ما اشاره ميكند. اينها چيزهائى است كه دشمنان ما دارند ميگويند. اين مقاله در روزنامهى واشنگتن پست درج شده است.
نمایشگاه هستهای در حسینیه امام خمینی (ره(
جوانهائى كه در همين زمينهى هستهاى فعاليت ميكردند، دو سه سال قبل از اين اصرار كردند، درخواست كردند بيايند من را ببينند. يك نمايشگاهى اينجا در همين حسينيه درست كردند كه من از نزديك شاهد كارهاى اينها باشم. من رفتم آنجا، ديدم اولاً همه جوان، ثانياً همه مؤمن. يك وقتى خيال ميكردند كه هر كسى وارد علوم جديد شد و متخصص شد، لزوماً بايستى بىدين باشد، بىاعتناى به دين باشد. من ديدم نه، همهشان جوانهاى مؤمن، علاقهمند و بااخلاصند. الان در بخشهاى مختلف كشور ما اينجورى است. اين تجربهى ماست. اين تجربه در اختيار دنياى اسلام است.
نيروگاه هستهاى هم میتوانيم بسازيم
ملتى كه بدون كمك و بدون استاد توانست يك چنين مراكز عظيم غنىسازى را به وجود بياورد، چرا نتواند نيروگاه بسازد؟ بايد بتوانيم. چرا نتوانيم؟ يك روزى ميگفتند: شما نميتوانيد نيروگاه بخارى هم بسازيد. من يادم هست دورهى رياست جمهورى خود من بود؛ نيروگاهى بود كه در زمان رژيم گذشته شروع شده بود، نصفهكاره مانده بود. مىآمدند ميرفتند تا دلالهاى بينالمللى از يك كشورى بيايند آن را درست كنند. بعضىها هم ميگفتند ما در داخل ميتوانيم درست كنيم. ما چند نفر از مسئولين مرتبط با اين مسائل را در دفتر رياست جمهورى خواستيم - چند تا از رؤساى كشور را - نخست وزير و ديگران را هم دعوت كرديم تا بحث كنيم. اينها آمدند گفتند: آقا امكان ندارد كه ما بتوانيم آن نيروگاه را - كه نزديك تهران هم هست - به آخر برسانيم و افتتاح كنيم. اين، قضاوت آنها بود. گفتند: اصلاً امكان ندارد؛ حتماً بايستى خارجى بيايد. ما خارجى را نياورديم؛ متخصص داخلى رفت آن را كامل كرد، درست هم كرد، الان هم سالهاست كه دارد برق ميدهد و از توليد او دارد كشور استفاده ميكند.
اول انقلاب جهاد سازندگى ميخواست سيلو بسازد. ميدانيد سيلوهاى ما را در دوران طاغوت، شوروىها ميساختند. رژيم طاغوت گندم را از آمريكا ميگرفت، سيلويش را شوروى ميساخت! سيلو ظاهرش ساده است، اما نسبتاً فناورى پيچيدهاى است. جهاد سازندگى گفت ميخواهيم سيلو بسازيم؛ از اطراف صدا بلند شد كه آقا نميتوانيد؛ بيخود خودتان را معطل نكنيد، سرمايهى كشور را هم به باد ندهيد. يك نمونهى سيلوى كوچكى در خوزستان ساختند كه بنده آن وقت رفتم بازديد كردم. امروز كشور جمهورى اسلامىِ شما يكى از سيلوسازهاى درجهى يك دنياست؛ جزء كشورهاى سيلوساز برجستهى درجهى يك است.
يكى از سدهاى نزديك تهران آب ميداد. گفتند بروند اين را درست كنند؛ گفتند خود كمپانى سازندهى اين سد بايد بيايد؛ رفتند آوردند. اين هم مربوط به اوائل رياست جمهورى ماست. ميگفتند: مگر ما ميتوانيم سد درست كنيم؟ همين تلقيناتِ گذشته بود. جوانهاى ما همت كردند، رفتند سراغ سدسازى. امروز كشور جمهورى اسلامى به فضل الهى بهترين سدساز اين منطقه است. در منطقهى ما هيچ كشورى مثل جمهورى اسلامى مسلط بر ساختن سدهاى بزرگ - چه سد بتونى، چه سد خاكى - نيست. سدهائى كه ما ساختيم، از مشابههاى خودش كه زمان طاغوت به وسيلهى شركتهاى خارجى ساخته شده، بهتر و با ظرفيت بيشتر و البته با هزينهى بسيار بسيار كمتر است؛ كار خودمان هم هست. چرا نميتوانيم؟ نخير، نيروگاه هستهاى هم ميتوانيم بسازيم؛
»گفتند راهاندازی سانتریفیوژها واقعیت ندارد!«
درداخل كشور خودمان جنجال راه انداختند كه آقا انرژى هستهاى هزينهى بدون سود است؛ چرا داريد اين كار را ميكنيد؟ حالا تبليغات جهانى كه اين مسئله را كاملاً دنبال ميكرد و هنوز هم ميكند؛ اما در داخل كشور خودمان از اولى كه اين مسئلهى هستهاى مطرح شد، از پنج شش سال قبل از اين تا حالا مرتباً اين مطلب را گفتهاند و تكرار كردهاند. حتّى عدهاى نامه نوشتند و گفتند آقا ما فيزيكدانيم. اينكه ميگويند ما توانستهايم دستگاههاى سانتريفيوژ را راه بيندازيم، اصلاً واقعيت ندارد! به قدرى قرص اين را گفتند كه ما مجبور شديم افرادى را بفرستيم و بگوئيم بروند بازرسى كنند، درست ببينند؛ نكند كه همينى كه اينها ميگويند، باشد. اين، مال پنج شش سال قبل است. رفتند، آمدند گفتند نه آقا! كار، بسيار خوب، صحيح، علمى و محكم دارد انجام ميگيرد.
محصول باران و خورشید انقلاب
نعمت بزرگ ديگرى كه امروز در كشور ما وجود دارد، شكوفايى استعدادهاست. آن روز اين جوانهاى فعالِ در انرژى هستهاى به همين حسينيه آمده بودند و يك نمايشگاه درست كرده بودند؛ يك عرصهى مينياتورى از يك حركت و واقعيت عظيم، كه انسان از ديدن اين همه پيشرفت لذت مىبرد؛ اما من بيشتر از ديدن اين جوانها لذت بردم. يك جوان كمسال، متدين و داراى عرق و همت، رئيس يك مجموعهى بزرگ است - افراد را آقاى آقازاده به ما معرفى مىكرد - يك جوان، فلان پروژهى عظيم را راه انداخته است؛ انسان حظ مىكند. اين جوانهاى ما كجا بودند!؟ اينها را كه ما از خارج نياوردهايم. اينها همين زمين حاصلخيزِ فطرت انسانى در كشور ما هستند. تربيت باران و خورشيد انقلاب و اسلام اينها را بارور كرد و رشد و شكوفايى داد. نظير اين در صد جاى ديگر هست. حالا انرژى هستهاى معروف شده، اين را مىدانند؛ اما در جاهاى ديگر هم نظير اينها وجود دارد و من خودم از نزديك مواردى را ديدهام.
انتهای پیام/
کد مطلب: 13644