به گزارش
جهانبین نیوز به نقل از اندیشکده بنیاد کارنگی، کارشناس مسائل ایران در این اندیشکده بر این باور است که آمریکا در برابر موضوع هستهای ایران با سه راه حل روبرو است؛ پذیرش ایران به عنوان کشوری با تسلیحات هستهای، جنگ نظامی علیه ایران و مذاکره و دستیابی به توافق هستهای دائمی.
ایران و آمریکا طی هفتههای گذشته برای نخستین بار در روابطشان به بن بست سیاسی ده ساله بر سر برنامه هستهای ایران فایق آمدند. با اینکه اختلافات مهمی در روابط بین دو کشور باقی مانده است، به نظر میرسد که دو کشور برای دستیابی به نتیجه قابل قبول مصمم هستند. با این حال هنوز کنگره آمریکا به دلیل فشاری زیادی که از سوی رژیم صهیونیستی متحمل میشود، قصد اعمال تحریمهای جدید علیه ایران و زیر پا گذاشتن تعهدات توافق ژنو را دارد. کنگره آمریکا بدون در نظر گرفتن واقعیتهای موجود درباره فعالیت هستهای ایران، آسیبهای جبران ناپذیری به دولت اوباما وارد میکند.
ایران و گروه ۱+۵ (شامل آمریکا، روسیه، انگلیس، فرانسه، چین، آلمان) در نوامبر سال ۲۰۱۳ پس از سی و سه سال رابطه غیر دوستانه بین تهران و واشنگتن، اعلام کردند که به توافق موقت هستهای دست یافتهاند.
دشمنی آمریکا و بیاعتمادی نسبت به ایران که به سال ۱۹۷۹ و تسخیر سفارت آمریکا درتهران برمیگردد، موجب این وقفه طولانی در روابط دو کشور شده بود. انکار بحث هولوکاست از سوی محمود احمدینژاد، رئیس جمهور پیشین ایران نیز بر دشمنی بیشتر دو کشور بیتأثیر نبود.
ایران نیز دلایل بسیاری برای دشمنی با آمریکا داشت. حمایت آمریکا از کودتا علیه دولت محمد مصدق، نخست وزیر ایران در سال ۱۹۵۳، حمایت از صدام حسین در جنگ بین ایران و عراق در دهه ۱۹۸۰، هدف قرار دادن هواپیمای مسافربری ایران در سال ۱۹۸۸ که درآن تعداد زیادی از مسافران کشته شدند، از جمله دلایل دشمنی ایران با آمریکا محسوب میشود. ایران در سالهای اخیر آمریکا را به عنوان "شیطان بزرگ" و متقابلاً آمریکا نیز ایران را "محور شرارت" خطاب میکرد. در بیشتر سالهایی که گذشت حتی دست دادن بین مقامات رسمی یک اشتباه نابخشودنی به حساب میآمد.
با این حال اصلیترین عامل تنش در روابط ایران و آمریکا، شواهدی مبنی بر دستیابی ایران به سلاح هستهای و نقض معاهده منع گسترش سلاحهای اتمی بود. با این وجود برنامه هستهای ایران را هم میتوان صلح آمیز و هم غیر صلح آمیز تعبیر کرد. آژانس بینالمللی انرژی اتمی طی سالیان گذشته قادر به پاسخ دادن به برخی سؤالها درباره احتمال ابعاد نظامی برنامه هستهای ایران نشده است.
اتحادیه اروپا نیز بارها تلاش کرد تا از طریق مذاکره راهحلی برای این مسئله بیابد، اما در نهایت تلاش ها بینتیجه ماند. در این سالها اشتباهاتی نیز از سوی کشورهای غربی صورت گرفت. غرب از سویی تقاضاهای متوقعانهای را از ایران مطرح میکرد و از سوی دیگر در مقابل این تقاضاها گامهای کوچکی برمیداشت. بنابراین روشن است که ایران چرا با حسن نیت وارد مذاکره نمیشد و سعی میکرد با اتلاف وقت برنامههای هستهای خود را بیشتر پیش ببرد.
با وجود اعمال تحریمهای دراز مدت آمریکا، از سوی ایران شاهد پیشرفتهای اندکی در مذاکرات هستهای بودهایم. در دوره ریاست جمهوری بوش، تحریمهای یکجانبهای بر ایران اعمال شده بود، چرا که بیشتر کشورها تحریمهایی که آمریکا به منظور توقف فعالیت هستهای ایران به کار گرفته بود را نامعقول میدانستند. اما باراک اوباما در سال ۲۰۰۹ اعلام کرد که قصد مذاکره با ایران را دارد. اما ایران در آن سالها پیشنهاد مذاکره با آمریکا را رد کرد و این موضوع موجب تخریب چهره ایران در عرصه بینالمللی شد. از آن پس آمریکا تحریمهای بینالمللی بیسابقهای علیه ایران اعمال کرد. این تحریمها موجب شد تا صادرات نفت ایران به شدت کاهش یابد و تحریم بانکی ایران موجب کاهش ۸۰ درصدی ارزش ریال شد، در نتیجه فقر و بیکاری در سطح کشور افزایش یافت.
تحریمها هزینه دستیابی به سلاح هستهای و نقض معاهده مربوط به آن را برای ایران افزایش داد. علاوه بر تحریمها حمله سایبری به تسلیحات هستهای ایران، مانند انتشار ویروس "استاکس نت"، ترور دانشمند هستهای ایران و دیگر اقدامات مخفیانه موجب کاهش سرعت برنامه هستهای ایران شد، اما ایران را از غنیسازی اورانیوم بازنداشت. ایران در سال ۲۰۰۳ حدود ۲ هزار سانتریفیوژ برای غنی سازی اورانیوم در اختیار داشت. زمانی که دوره ریاست جمهور بوش در آمریکا به پایان رسید، تعداد سانتریفیوژها به ۷ هزار رسید. در حال حاضر ایران در تأسیسات هستهای خود ۸ هزار سانتیرفیوژ نسل اول را نصب کرده است و یکهزار سانتریفیوژ نسل دوم که هنوز گاز UF۶ به آنها تزریق نشده در اختیار دارند. ذخایر اورانیوم کمتر غنی شده ایران – که هم جهت ساخت بمب هسته ای و هم به عنوان سوخت در نیروگاه هستهای یا رآکتورهای آزمایشگاهی مورد استفاده قرار میگیرد – پس از روی کار آمدن اوباما به حدود ده هزار کیلوگرم رسیده است. این نشان میدهد که از زمان آغاز ریاست جمهوری اوباما این ذخایر ده برابر شده است. در حال حاضر ایران حدود دویست کیلوگرم اورانیوم غنی شده با غلظت ۲۰ درصد در اختیار دارد. چنانچه ایران ذخایر اورانیوم غنی شده خود را به غلظت ۹۰ درصد برساند قادر به تولید بمب اتمی خواهد شد.
پاسخ این سؤال که ایران تا چه مدت با تولید سلاح هستهای فاصله دارد، روشن نیست. به طور کلی، برداشتن گامهای هرچند محدود در راستای تولید سلاح هستهای نیازمند دستیابی به سوخت این سلاحها است که ایران بین ۶ تا ۸ هفته قادر به تأمین آن است. با این حال دستیابی به سلاح آزمایش نشده ارزش نظامی کمی دارد.
تنشها میان ایران و آمریکا در دهههای گذشته بر اساس چند واقعیت کلیدی استوار بود که به خوبی قابل تمایز است. دیری نپایید که تحریمهای یکجانبه با آغاز تحریمهای گسترده چندچانبه که میتواند فشارهای زیادی را بر اقتصاد ایران تحمیل کند، به پایان رسید. نکته قابل ذکر این است که حتی با وجود تحریمهای چند جانبه بینالمللی، چنانچه ایران حاضر به پرداخت هزینهی این تحریمها باشد راهاندازی سانتریفیوژهای جدید و غنیسازی بیشتر ذخایر اورانیوم متوقف نخواهد شد.
هیچ کشوری با اطمینان نمیتواند ادعا کند که ایران قصد تولید سلاح هستهای را دارد، اما صرف هزینههای میلیارد دلاری در تأسیسات هستهای و از دست دادن درآمدهای صدها میلیارد دلاری نفتی به واسطه تحریمهای بینالمللی، تنها با احتمال تولید سلاح هستهای قابل توجیه است.
با این حال ایران هنوز اعلام میکند که به دنبال دستیابی به سلاح هستهای نیست و تولید سلاح هستهای را با اصول جمهوری اسلامی ایران منطبق نمیداند. تا جایی که آیت الله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ایران نیز در رابطه با شرعی نبودن تولید سلاح هستهای فتوایی صادر کرده است. با این حال اطلاعات بدست آمده توسط سرویسهای اطلاعاتی آمریکا در سال ۲۰۰۷ نشان میدهد که ایران به غنی سازی اورانیوم برای استفادهای فراتر از نیازهای غیرنظامی ادامه میدهد. در سرتاسر جهان هیچ کشور یکپارچهای وجود ندارد، ایران نیز با سیستم سیاسی چند لایه از این قاعده مستثنی نیست. در ایران برخی طرفدار دستیابی ایران به سلاح هستهای هستند، در حالی که برخی دیگر همانند ژاپن خواستار این هستند که ایران صرفاً به لحاظ تکنیکی قادر به تولید سلاح باشد. با این وجود نمیتوان به طور مشخص روشن کرد که دقیقا هدف ایران از صرف این هزینهای کلان در برنامه هستهای چه بوده است. ممکن است در چندین سال گذشته تنها دستیابی به توان بالقوه برای تولید سلاح هستهای هدف مقامات ایرانی بوده باشد.
ایران همواره با شفافیت از حق غنی سازی دفاع میکند. در مقابل مخالفتهای بینالمللی، مهمترین ابزار دفاع مقامات ایرانی از فعالیتهای هستهای، دستیابی به فن آوری صلح آمیز هستهای بوده است. ایران این موضوع را به عنوان یک افتخار ملی قلمداد میکند. چنین استدلالی در داخل ایران نیز با استقبال افکار عمومی همراه است. در چند سال گذشته، دستیابی به توافق هستهای به رضایت ایران درباره درجه غنی سازی اورانیوم بستگی داشت. اینک پس از صرف هزینههای بسیار پذیرش حق غنی سازی اورانیوم از سوی جامعه بینالملل پیروزی بزرگی برای رهبر جمهوری اسلامی ایران محسوب میشود. همچنین اشخاصی مانند بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسراییل که ادعا میکنند که ایران حق غنی سازی با هر غلظتی را ندارد، باید آگاه باشند که نه تنها در عدم موفقیت مذاکرات هستهای سهیم هستند، بلکه به شکست مذاکرات دامن میزنند.
از سوی دیگر اشتیاق زیاد ایران به دستیابی به اورانیوم غنی شده ابهام برانگیز است. معاهده NPT حق غنی سازی اورانیوم را بدون تبعیض میان کشورها جهت تحقیق و تولید و استفاده صلح آمیز از انرژی هستهای به رسمیت شناخته است. با این حال کاربرد انرژی هستهای در این سطح بدیهی به نظر میرسد، اما توصیف صلح آمیز بودن آن کار سختی است. اگر افکار عمومی متقاعد شده باشد که سلاحهای غیر هستهای کشوری برای دستیابی به سلاح هستهای طراحی شده است، چنین فعالیتهایی غیر قانونی محسوب میشود. بنابراین در حالی که ایران نمیتواند ادعای حق غنی سازی را داشته باشد، تلویحاً میتواند خواهان این حق باشد. واقعیت این است که کشورهایی نظیر ژاپن، برزیل، آرژانتین، هلند، اسپانیا، آلمان، بلژیک و ایتالیا بدون هیچ مخالفت بینالمللی در حال حاضر به غنی سازی اورانیوم میپردازند و هیچ کدام از این کشورها با اراده خود این فعالیت را متوقف نمیکنند.
در حقیقت باید تناقض موجود در قوانین آژانس بینالمللی انرژی اتمی مبنی بر استفاده دوگانه از غنی سازی اورانیوم اصلاح شود. با این حال بر اساس قوانین کنونی، هیچ محدودیتی برای برنامه هستهای صلح آمیز ایران وجود ندارد. سؤال این است که آیا فعالیتهای هستهای فقط به استفاده صلح آمیز ختم میشود و اگر چنین است آیا جامعه جهانی میتواند از صلحآمیز بودن آن اطمینان حاصل کند یا خیر.
در آغاز سال ۲۰۱۳ با تغییر مبادلات بینالمللی و پیشرفت ایران در زمینه راهاندازی ۲۰ هزار سانتریفیوژ جدید و همچنین تحمیل هزینههای صدها میلیارد دلاری در اثر تحریمها، بحث بر سر حمله نظامی به ایران را شدت بخشید. در شرایط به وجود آمده سه راه حل پیش رو بود: پذیرفتن ایران هستهای، مذاکره و یا حمله به تأسیسات هستهای ایران. اجرای برخی از این راهحلها هزینهبر بود و عواقب وحشتناکی در پی داشت. همچنین مزایای هر کدام از این راهحلها نیز نسبت به دیگری مورد بررسی قرار گرفت.
تجربه تاریخی نشان میدهد که جامعه جهانی، شامل آمریکا و اسراییل میتواند در کنار ایران هستهای به حیات خود ادامه دهد. همچنین تاریخ ثابت کرده است که اصل که بازدارندگی قابل اجراست. اما واقعیت این است که گسترش سلاحهای هستهای توسط یک کشور رقیبان آن کشور را نیز به دستیابی به این سلاحها ترغیب میکند. همانطور که تاریخ نشان میدهد، اتحاد جماهیر شوروی و آمریکا چین را به هستهای شدن تشویق کردند، چین به نوبه خود هند را تحریک به تولید سلاحهای هستهای کرد و در نهایت هند باعث تحریک پاکستان شد. برزیل و آرژانتین نیز با هم این مسیر را پیمودند. حتی اگر اصل بازدارندگی ایران را از کاربرد سلاح هستهای منع کند، کشورهای رقیب در منطقه را برای کسب توازن قدرت به تولید سلاح هستهای تشویق میکند. عربستان سعودی، ترکیه و مصر از جمله کشورهایی هستند که در قبال هستهای شدن ایران انگیزه تولید سلاح هستهای را خواهند یافت.
منطقه خاورمیانه طی سالهای گذشته به واسطه دشمنی بین اسراییل و فلسطین، اختلافات مذهبی و تنشهای ناشی از بهار عربی چند پاره شده است. با تجهیز ایران و اسراییل و دیگر کشورهای منطقه به سلاح هستهای میتوان تصور کرد که چگونه ترس و وحشت بر منطقه حکمفرما میشود. علاوه بر این خاورمیانه با قدرتهای هستهای میتواند مناطق دیگر را نیز به هستهای شدن وادار کند. از زمان هستهای شدن پنج قدرت برتر از نیم قرن گذشته، تنها چهار کشور توانستهاند به این جایگاه برسند. اگر سه یا چهار کشور دیگر به این سرعت به این لیست اضافه شوند، این به معنای پایان تلاشهای بینالمللی برای متوقف ساختن گسترش سلاحهای هستهای خواهد بود.
به همین دلیل احتمال تکثیر سلاح هستهای به بقیه نقاط جهان، دلیل قانع کنندهای برای عدم پذیرش ایران هستهای محسوب میشود. در حال حاضر دو انتخاب دیگر پیشروی آمریکا در رابطه با ایران وجود دار: توافق هستهای و حمله نظامی. اما به نظر میرسد مذاکرات هستهای راهحل قابل قبولی باشد. گرچه چنین مذاکراتی به دقت و هوشیاری زیادی نیازمند است و چنانچه برنامهریزی دقیقی برای آن صورت نگیرد به احتمال زیاد خطر اصلی سر جای خود باقی میماند. از سوی دیگر سوالی که مطرح میشود این است که آیا حمله نظامی به ایران میتواند نگرانیهای جامعه بینالملل درباره برنامه هستهای این کشور را مرتفع کند یا خیر.
قویترین طرفداران حمله نظامی علیه تأسیسات هستهای ایران نیز جواب قانع کننده ای به چنین سؤالی نمیدهند. چرا که تأسیسات هستهای را میتوان مجدداً ساخت. دانشمندان ایران بار دیگر میتوانند تخصصشان را برای ساخت سلاح هستهای به کار گیرند. ضمن اینکه ایران با سالها تجربه میتواند حجم بسیار بیشتری از اورانیوم غنی شده که برای تولید بمب هستهای لازم است را تولید کند.
وقتی تأسیسات هستهای پس از یک حمله هوایی از نو ساخته شود، هیچ نظارت و دوربینی از سوی آژانس بینالمللی انرژی اتمی برای بازرسی وجود نخواهد داشت و ادامه چنین بازرسیهایی به همکاری ایران منوط خواهد بود. در این صورت حمله نظامی بعدی آثار بسیار مخربتری را به دنبال خواهد داشت.
همچنین پیامدهای سیاسی چنین راهحلی بسیار طولانیتر و مخربتر است.حمله نظامی اتحاد داخلی در ایران درباره برنامه هستهای را بیشتر میکند. در این صورت سرسختترین تندروهای ایدوئولوژیک در ایران علیه طرفداران سازش و مذاکره برمیخیزند، در نتیجه افراطیگری به اوج خود میرسد. پس از حملات نظامی ، ایران بسیار راحتتر میتواند افکار عمومی داخلی را متقاعد کند که کشور با یک دشمن بینالمللی روبرو است و باید در جهت مقابله با آن به سلاح هستهای دست یافت.
برخی از مدافعان جنگ سناریوهایی مبنی بر اینکه با چند حمله محدود هوایی جمهوری اسلامی ایران به پایان عمر خود خواهد رسید، ترسیم کردهاند؛ اما این سناریوها قانع کننده نیستند. این استدلالها به هیچ وجه با واقعیتهای موجود سازگار نیستند. با این حال تنها از طریق حمله نیروهای زمینی و یک دوره اشغال طولانی (در کشوری با جمعیت ۸۰ میلیون نفر) میتوان چنین سناریویی را ترسیم کرد. در غیر این صورت احتمال روی کار آمدن حکومتی که بسیار بیشتر از دولت کنونی به تولید سلاح هستهای تمایل دارد بسیار بیشتر است.
پیامدهای ژئوپولتیک و استراتژیک گستردهتر به عاملی که موجب برانگیخته شدن چنین جنگ شده بستگی دارد. در واقع حمله نظامی ممکن است ایران را به تولید سلاح هستهای با حمایت بینالمللی سوق دهد. همچنین حمله به ایران به بهانه غنی سازی اورانیوم همانند حمله آمریکا به عراق نامشروع به نظر میرسد. بنابراین جنگ پیشگیرانه در برابر یک تهدید احتمالی هیچ مشروعیت بینالمللی ندارد.
از سوی دیگر حمله نظامی به علت غنیسازی اورانیوم موجب بیاثر شدن تحریم های بینالمللی علیه ایران میشود. کشورهایی نظیر روسیه، چین، ترکیه، هند و ژاپن به عنوان خریداران نفت ایران، بعید به نظر میرسد که از جنگ علیه ایران حمایت کنند. در چنین شرایطی چنانچه ایران تمایل خود را به ادامه مذاکرات نشان دهد، حمله نظامی باعث طرد بینالمللی حمله کنندگان میشود.
از دیگر پیامدهای حمله نظامی این است که ایران میتواند از راههای مختلف- چه از طریق اقدام نظامی مستقیم و چه به صورت غیر مستقیم با استفاده از حزبالله- دست به رفتار تلافیجویانه بزند. غیر از این پیامدها یک حمله نظامی موجب میشود که در داخل ایران افراطیگران افکار عمومی را متقاعد کنند که فقط سلاح هستهای میتواند از آنها محافظت کند. بنابراین استفاده از گزینه نظامی در مقابل غنی سازی اورانیوم راه حل غیر منطقی محسوب میشود و تنها به عنوان آخرین راه چاره میتوان به آن نگریست. بنابراین چنین محاسباتی کارشناسان را درباره نتایج حمله نظامی به تردید وامیدارد.
انتخابات ریاست جمهوری ایران در ماه ژوئن که در آن حسن روحانی با کسب بیش از نیمی از آراء در میان شش نامزد دیگر بر سر کار آمد، موضوع هستهای ایران را در سال ۲۰۱۳ با شگفتی بیشتری روبرو کرد.
ایران سیستم سیاسی پیچیدهای دارد. شورای نگهبان، که تحت نظارت مستقیم رهبر جمهوری اسلامی ایران است ۶۷۸ نفر از ۶۸۶ نفر از نامزدان ریاست جمهوری را رد صلاحیت کرد. در مبارزات انتخاباتی مناظره نامزدها درباره سیاست خارجی از تلویزیون ایران به مدت سه ساعت طول کشید. مشارکت مردم در انتخابات ایران دو برابر مشارکت مردم آمریکا در سال ۲۰۱۲ بود.
روحانی برای اجرای اعتدال و میانهروی در حکومت، پایان دادن به افراطیگری، انعطاف در دستیابی به جایگاه هستهای و پایان دادن به انزوای اقتصادی و بینالمللی ایران، وارد رقابت انتخاباتی شد. وی به عنوان یک روحانی و عضو بدنه حکومت و طرفدار برقراری اعتدال در سیاست داخلی و خارجی به دلیل تسلط به زبان انگلیسی و قابلیتهای دیپلماتیک یک دهه قبل مذاکره کننده ارشد هستهای ایران نیز بود.
از ابتدا روشن بود که در مبارزه انتخاباتی خط مشی مبتنی بر ادامه غنی سازی به همراه دستیابی به توافق هستهای پیروز خواهد شد. در همین راستا رهبر جمهوری اسلامی ایران نیز بر "نرمش قهرمانانه" تأکید کرد. انتخاب روحانی موجی از شادمانی را در سراسر ایران به راه انداخت. این در حالی است که روحانی مخالفان زیادی در داخل دارد؛ مخالفانی که بر این باورند که سیاستهای وی به شکست خواهد انجامید.
نخستین گام روحانی انتخاب یک دیپلمات برجسته به نام محمد جواد ظریف به عنوان وزیر امور خارجه ایران بود. ظریف که پیشتر نماینده ایران در سازمان ملل بود، جامعه جهان را تحت تأثیر درایت خود قرار داد. وی که چند سالی را در آمریکا زندگی کرده است با نحوه تصمیمگیری سیاسی در آمریکا به طور کلی آشنایی دارد. با تأیید رهبری، روحانی توانست اختیار مربوط به پرونده هستهای ایران را از حوزه اختیارات شورای عالی ملی به وزارت خارجه منتقل کند و بدین ترتیب ظریف به عنوان وزیر امور خارجه گفتمان دولت را تغییر داد.
اما انتخاب روحانی واکنشهای بینالمللی نیز به همراه داشت. بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسراییل در یک سخنرانی غیر منتظره و نامتعارفی در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، روحانی را "گرگی در لباس گوسفند" توصیف کرد که قصد فریب بینالمللی را دارد. اما هفتهها پس از روی کار آمدن دولت چنین به نظر میرسید که برخلاف الگوی یک دهه اخیر دولت ایران با اهداف جدیدی روی کار آمده است.
در پاییز گذشته، مذاکرات ژنو درباره برنامه هستهای ایران سرعت بیشتری به خود گرفت و در ۲۴ نوامبر سال ۲۰۱۳ موافقتنامه شش ماهه ایران و شش قدرت بزرگ جهانی با امید دستیابی به یک توافق جامع، دائمی و فراگیر منعقد شد.
جلوگیری از اتلاف وقت توسط ایران برای پیشبرد برنامه هستهای و توقف غنی سازی اوارنیوم با غلظت ۲۰ درصد، رئوس کلی این توافق است که مذاکره کنندگان گروه ۱+۵ آن را تعریف کردهاند. بر اساس این توافق ضمن اینکه ایران از حق غنی سازی برخوردار میشود از نصب سانتریفیوژهای جدید باید خودداری کند. همچنین ایران باید ساخت رآکتور آب سنگین اراک که می تواند پلوتونیوم تولید کند را کنار بگذارد .
توافق واقعی از این هم فراتر میرود. نکته مهم و غیر منتظره این است که ایران پذیرفت که دخایر اورانیوم غنی شده ۲۰ درصدی را به اندازهای رقیق کند که برای غنی سازی بیشتر قابل استفاده نباشد. پیشتر نتانیاهو نمودار دستیابی ایران به بمب هستهای را در مجمع عمومی سازمان ملل با خط قرمزی که نشاندهنده اورانیوم غنی شده ۹۰ درصدی است، ترسیم کرده بود. بر اساس توافق هستهای ژنو ایران باید ذخایر اوارنیوم غنی شده با غلظت ۲۰ درصد را به صفر برساند.
بر اساس این توافق همچنین ایران اجازه ساخت سانتریفیوژهای جدید را ندارد و فقط قادر به جایگزینی سانتریفیوژهای آسیب دیده خواهد بود. همچنین فرایند اکسید کردن و رقیقسازی ذخیره ۱۹۶ کیلوگرمی اورانیوم ۲۰ درصدی ایران نیز باید آغاز شود. این توافق آزمایش و یا تولید سوخت و قطعات جدید را برای رآکتور آب سنگین اراک ممنوع کرده و از ایران میخواهد که اطلاعات مورد نیاز برای نظارت بر اقدامات هستهای را در اختیار آژانس بینالمللی انرژی اتمی قرار دهد.
برای اطمینان از اجرایی شدن این توافق، بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی به طور پیدرپی از طریق دوربینهای نصب شده بر فعالیت نیروگاه زیرزمینی فردو نظارت خواهند کرد. برای کاهش این احتمال که ایران به صورت پنهانی اقدام به تولید و یا مونتاژ سانتریفیوژهای جدید نکند نیز برای نخستین بار از معادن اورانیوم ایران بازرسی به عمل میآید.
در مقابل گروه ۱+۵ برخی از تحریمهای بینالمللی علیه ایران را به مدت شش ماه لغو کردند که ارزش آن به ۷ میلیارد دلار میرسد. همچنین بیشتر با اجرایی شدن توافق ژنو بیشتر تحریمهای نفتی ایران لغو میشود. علاوه بر این آمریکا و متحدانش متعهد شدند تا زمان تعیین شده در توافق هستهای ژنو، تحریمهای تازهای علیه ایران تصویب نکنند.
در صورت انعقاد توافق دائمی میان تهران و شش قدرت جهانی تمام تحریمهای بینالمللی علیه ایران لغو خواهند شد. از دید مذاکره کنندگان گروه ۱+۵ ایران اجازه غنی سازی اورانیوم با غلظت بیش از ۵ درصد را ندارد و همچنین باید ذخایر اورانیوم غنی شده خود را به کمتر از سطح مورد نیاز برای تولید بمب هستهای برساند. به همان نسبت باید سانتریفیوژها متناسب با نیازهای غیر نظامی به کار گرفته شوند و از فعالیت رآکتورهای آب سنگین اراک نیز کاسته شود. در توافق دائمی همچنین درباره نیروگاه پارچین و هر گونه تسهیلات هستهای دیگر طرفین باید به توافقات نهایی دست یابند..
بعد از یک دهه شکست مذاکرات و سه دهه سکوت بی فایده در روابط بین آمریکا و ایران اکنون دیپلماسی بر روابط دو کشور حاکم شده است. در ۲۰ ژانویه ۲۰۱۴ توافق موقت ژنو اجرایی شد و غنیسازی اوارنیوم ۲۰ درصدی به حالت تعلیق درآمد. چنانچه توافق ژنو از سوی طرفین به درستی اجرا شود، پیشرفت غنی سازی ایران متوقف خواهد شد. به گفته کارشناسان ایران تا دستیابی به سلاح هستهای ۲ ماه طول فاصله دارد، اما بازرسیهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی احتمال این خطر را کاهش میدهد. این در حالی است که در توافق هستهای طرف غربی چیز زیادی را از دست نداد و تنها در صورتی که این توافق دائمی شود برای ایران سود بیشتری خواهد داشت، چرا که از این طریق تحریمهای بیشتری از دوش ایران برداشته خواهد شد.
با وجود این نتانیاهو از این توافق هستهای انتقادهای بسیار تندی کرد و حتی پیش از به پایان رسیدن مذاکرات آن را یک "اشتباه تاریخی" خواند. چنین انتقاداتی از سوی سناتورهای کنگره آمریکا نیز صورت گرفت. سناتور چارلز شومر نیز با رد این توافق آن را "نامتناسب" خواند.
بسیاری دیگر بر این باورند که ایران توافق هستهای را نقض خواهد کرد. اگر چنین بود، چرا باید حسن روحانی توافقی را امضا کند که باعث متمرکز شدن افکار عمومی جامعه بینالمللی به سمت فعالیتهای هستهای ایران شده و تمام فعالیتهای هستهای ایران را تحت نظارت دائم آژانس بینالمللی انرژی اتمی قرار میدهد. امضای چنین توافقی بر اسا چه منطقی با منافع ایران سازگار است؟ ایران در سالهای گذشته نیز به طور آرام و موفقیت آمیزی فعالیتهای هستهای خود را پیش برده است. چرا ایران باید چنین توافق سختگیرانه و صریحی با قدرتهای جهانی امضا کند و سپس آن را نقض کند؟
کسانی که بر نقض توافق ژنو از سوی ایران باور دارند مخالف امضای این توافق هستند. به عنوان مثال اریک کانتور، رهبر اکثریت جمهوریخواهان مجلس نمایندگان آمریکا خواستار این است که ایران به طور برگشتناپذیری ذخایر اورانیوم غنی شده خود را از بین ببرد و اجازه غنی سازی مجدد به ایران داده نشود. کسانی که میگویند که ایران یا باید تسلیم شود و یا باید به جنگ راضی باشد باید بدانند که هزینههای این جنگ بسیار بالاتر از آن چیزی است که به دست میآید. چنین منتقدانی به عنوان حامیان منافع اسراییل به عواقب چنین عمل شتابزدهای در برابر ایران – که در ۳۰ سال گذشته تبدیل به یک عدات سیاسی شده است- نمیاندیشند.
۵۹ سناتور آمریکایی پیش نویس طرح تحریمهای جدید علیه ایران را تدوین کردهاند و قصد دارند به آنرا به تصویب برسانند. چنانچه دو سوم نمایندگان سنا به این لایحه رأی مثبت بدهند اوباما قادر به وتوی آن نخواهد بود. این امر موجب شکست توافق ژنو در همان فاز اول خواهد شد و دستیابی به توافق دائمی و کنترل فعالیتهای هستهای ایران را غیر ممکن میکند.
رابرت منندز و مارک کرک، به عنوان طراحان اصلی این لایحه چنین استدلال میکنند که رئیس جمهور درباره لایحه تحریمهای بینالمللی علیه ایران اختیارات زیادی دارد. از سوی دیگر بحث تحریمهای جدید موجب برانگیخته شدن این تردید در مقامات ایرانی میشود که آیا رئیس جمهور آمریکا اساساً اختیار رفع تحریم هایی که ایران به خاطرش وارد مذاکره شده است را دارد یا خیر. تحمیل چنین تحریمهای جدیدی در طی دوره موقت شش ماهه موجب کنار رفتن ایران از مذاکرات می شود و رویکرد روحانی از دید منتقدان داخلیاش به شکست میانجامد. در چنین شرایطی روحانی و اوباما نیز مطابق الگوی یک دهه اخیر باید بر سر میز مذاکره بنشینند و با تقاضاهای غیر قابل قبول هم روبرو شوند. در این صورت علاوه بر متحدان آمریکا، آنهایی که از این تحریم ها حمایت میکنند نیز دچار سرخوردگی خواهند شد و رژیم تحریمها که به زحمت در ۱۰ سال گذشته با تلاش هر دو حزب اصلی آمریکا به وجود آمده است به سادگی از هم میپاشد.
حمایت از اسراییل اصلیترین دلیل اصرار برخی از سناتورهای آمریکا بر لایحه تحریمهای جدید علیه ایران است. در واقع تصویب تحریمها بیش از اینکه یک تصمیم در راستای امنیت ملی آمریکا باشد، در راستای منافع اسراییل است. آمریکا با توجه به تعهد خود به اسراییل باید از آن حمایت سیاسی، دیپلماتیک و نظامی به عمل آورد. حتی آمریکا باید به اسراییل جهت راهاندازی یک جنگ پیشگیرانه علیه ایران جهت دفاع از خود کمک کند. بنابراین اسراییل به طور بالقوه میتواند آمریکا را وارد جنگ با ایران کند. بر اساس گزارش سناتورها کمیته امور عمومی آمریکا و اسراییل از لایحه تحریمهای جدید علیه ایران به طور کامل حمایت میکند.
در پایان به نظر میرسد که این معمای پیچیده راه حل سادهای دارد. در شرایط حاضر با وجود نظارتهای سختگیرانه بینالمللی بر فعالیت هستهای ایران و تمایل ایران برای شفاف سازی و استفاده صلح آمیز از فنآوری هستهای، برای اولین بار پس از چند دهه، آمریکا فرصتی برای حل مشکلات با ایران را به دست آورده است. تحریمهای چند جانبه و تغییر در خط و مشی سیاست داخلی ایران موجب شده تا شرایط مساعدی برای شرکت دو طرف در مذاکرات هستهای به وجود آید. با اینکه نمیتوان از دستیابی به توافق نهایی اطمینان حاصل کرد اما نباید احتمال آن را نیز نادیده گرفت. توافق نهایی به واسطه پذیرش بازرسیهای کامل و تمام عیار آژانس بینالمللی انرژی اتمی از سوی ایران و همچنین با غنی سازی تعریف شده اورانیوم امکانپذیر است. اما گزینههایی مثل ایران هستهای و یا جنگ نظامی هر دو پرهزینه و بینتیجه هستند. به نظر میرسد که بسیاری از اعضای کنگره آمریکا نیز این موضوع را درک کردهاند.
انتهای پیام/
اخبار مرتبطه نقل از اندیشکده بنیاد کارنگی، کارشناس مسائل ایران در این اندیشکده بر این باور است که آمریکا در برابر موضوع هستهای ایران با سه راه حل روبرو است؛ پذیرش ایران به عنوان کشوری با تسلیحات هستهای، جنگ نظامی علیه ایران و مذاکره و دستیابی به توافق هستهای دائمی.
ایران و آمریکا طی هفتههای گذشته برای نخستین بار در روابطشان به بن بست سیاسی ده ساله بر سر برنامه هستهای ایران فایق آمدند. با اینکه اختلافات مهمی در روابط بین دو کشور باقی مانده است، به نظر میرسد که دو کشور برای دستیابی به نتیجه قابل قبول مصمم هستند. با این حال هنوز کنگره آمریکا به دلیل فشاری زیادی که از سوی رژیم صهیونیستی متحمل میشود، قصد اعمال تحریمهای جدید علیه ایران و زیر پا گذاشتن تعهدات توافق ژنو را دارد. کنگره آمریکا بدون در نظر گرفتن واقعیتهای موجود درباره فعالیت هستهای ایران، آسیبهای جبران ناپذیری به دولت اوباما وارد میکند.
ایران و گروه ۱+۵ (شامل آمریکا، روسیه، انگلیس، فرانسه، چین، آلمان) در نوامبر سال ۲۰۱۳ پس از سی و سه سال رابطه غیر دوستانه بین تهران و واشنگتن، اعلام کردند که به توافق موقت هستهای دست یافتهاند.
دشمنی آمریکا و بیاعتمادی نسبت به ایران که به سال ۱۹۷۹ و تسخیر سفارت آمریکا درتهران برمیگردد، موجب این وقفه طولانی در روابط دو کشور شده بود. انکار بحث هولوکاست از سوی محمود احمدینژاد، رئیس جمهور پیشین ایران نیز بر دشمنی بیشتر دو کشور بیتأثیر نبود.
ایران نیز دلایل بسیاری برای دشمنی با آمریکا داشت. حمایت آمریکا از کودتا علیه دولت محمد مصدق، نخست وزیر ایران در سال ۱۹۵۳، حمایت از صدام حسین در جنگ بین ایران و عراق در دهه ۱۹۸۰، هدف قرار دادن هواپیمای مسافربری ایران در سال ۱۹۸۸ که درآن تعداد زیادی از مسافران کشته شدند، از جمله دلایل دشمنی ایران با آمریکا محسوب میشود. ایران در سالهای اخیر آمریکا را به عنوان "شیطان بزرگ" و متقابلاً آمریکا نیز ایران را "محور شرارت" خطاب میکرد. در بیشتر سالهایی که گذشت حتی دست دادن بین مقامات رسمی یک اشتباه نابخشودنی به حساب میآمد.
با این حال اصلیترین عامل تنش در روابط ایران و آمریکا، شواهدی مبنی بر دستیابی ایران به سلاح هستهای و نقض معاهده منع گسترش سلاحهای اتمی بود. با این وجود برنامه هستهای ایران را هم میتوان صلح آمیز و هم غیر صلح آمیز تعبیر کرد. آژانس بینالمللی انرژی اتمی طی سالیان گذشته قادر به پاسخ دادن به برخی سؤالها درباره احتمال ابعاد نظامی برنامه هستهای ایران نشده است.
اتحادیه اروپا نیز بارها تلاش کرد تا از طریق مذاکره راهحلی برای این مسئله بیابد، اما در نهایت تلاش ها بینتیجه ماند. در این سالها اشتباهاتی نیز از سوی کشورهای غربی صورت گرفت. غرب از سویی تقاضاهای متوقعانهای را از ایران مطرح میکرد و از سوی دیگر در مقابل این تقاضاها گامهای کوچکی برمیداشت. بنابراین روشن است که ایران چرا با حسن نیت وارد مذاکره نمیشد و سعی میکرد با اتلاف وقت برنامههای هستهای خود را بیشتر پیش ببرد.
با وجود اعمال تحریمهای دراز مدت آمریکا، از سوی ایران شاهد پیشرفتهای اندکی در مذاکرات هستهای بودهایم. در دوره ریاست جمهوری بوش، تحریمهای یکجانبهای بر ایران اعمال شده بود، چرا که بیشتر کشورها تحریمهایی که آمریکا به منظور توقف فعالیت هستهای ایران به کار گرفته بود را نامعقول میدانستند. اما باراک اوباما در سال ۲۰۰۹ اعلام کرد که قصد مذاکره با ایران را دارد. اما ایران در آن سالها پیشنهاد مذاکره با آمریکا را رد کرد و این موضوع موجب تخریب چهره ایران در عرصه بینالمللی شد. از آن پس آمریکا تحریمهای بینالمللی بیسابقهای علیه ایران اعمال کرد. این تحریمها موجب شد تا صادرات نفت ایران به شدت کاهش یابد و تحریم بانکی ایران موجب کاهش ۸۰ درصدی ارزش ریال شد، در نتیجه فقر و بیکاری در سطح کشور افزایش یافت.
تحریمها هزینه دستیابی به سلاح هستهای و نقض معاهده مربوط به آن را برای ایران افزایش داد. علاوه بر تحریمها حمله سایبری به تسلیحات هستهای ایران، مانند انتشار ویروس "استاکس نت"، ترور دانشمند هستهای ایران و دیگر اقدامات مخفیانه موجب کاهش سرعت برنامه هستهای ایران شد، اما ایران را از غنیسازی اورانیوم بازنداشت. ایران در سال ۲۰۰۳ حدود ۲ هزار سانتریفیوژ برای غنی سازی اورانیوم در اختیار داشت. زمانی که دوره ریاست جمهور بوش در آمریکا به پایان رسید، تعداد سانتریفیوژها به ۷ هزار رسید. در حال حاضر ایران در تأسیسات هستهای خود ۸ هزار سانتیرفیوژ نسل اول را نصب کرده است و یکهزار سانتریفیوژ نسل دوم که هنوز گاز UF۶ به آنها تزریق نشده در اختیار دارند. ذخایر اورانیوم کمتر غنی شده ایران – که هم جهت ساخت بمب هسته ای و هم به عنوان سوخت در نیروگاه هستهای یا رآکتورهای آزمایشگاهی مورد استفاده قرار میگیرد – پس از روی کار آمدن اوباما به حدود ده هزار کیلوگرم رسیده است. این نشان میدهد که از زمان آغاز ریاست جمهوری اوباما این ذخایر ده برابر شده است. در حال حاضر ایران حدود دویست کیلوگرم اورانیوم غنی شده با غلظت ۲۰ درصد در اختیار دارد. چنانچه ایران ذخایر اورانیوم غنی شده خود را به غلظت ۹۰ درصد برساند قادر به تولید بمب اتمی خواهد شد.
پاسخ این سؤال که ایران تا چه مدت با تولید سلاح هستهای فاصله دارد، روشن نیست. به طور کلی، برداشتن گامهای هرچند محدود در راستای تولید سلاح هستهای نیازمند دستیابی به سوخت این سلاحها است که ایران بین ۶ تا ۸ هفته قادر به تأمین آن است. با این حال دستیابی به سلاح آزمایش نشده ارزش نظامی کمی دارد.
تنشها میان ایران و آمریکا در دهههای گذشته بر اساس چند واقعیت کلیدی استوار بود که به خوبی قابل تمایز است. دیری نپایید که تحریمهای یکجانبه با آغاز تحریمهای گسترده چندچانبه که میتواند فشارهای زیادی را بر اقتصاد ایران تحمیل کند، به پایان رسید. نکته قابل ذکر این است که حتی با وجود تحریمهای چند جانبه بینالمللی، چنانچه ایران حاضر به پرداخت هزینهی این تحریمها باشد راهاندازی سانتریفیوژهای جدید و غنیسازی بیشتر ذخایر اورانیوم متوقف نخواهد شد.
هیچ کشوری با اطمینان نمیتواند ادعا کند که ایران قصد تولید سلاح هستهای را دارد، اما صرف هزینههای میلیارد دلاری در تأسیسات هستهای و از دست دادن درآمدهای صدها میلیارد دلاری نفتی به واسطه تحریمهای بینالمللی، تنها با احتمال تولید سلاح هستهای قابل توجیه است.
با این حال ایران هنوز اعلام میکند که به دنبال دستیابی به سلاح هستهای نیست و تولید سلاح هستهای را با اصول جمهوری اسلامی ایران منطبق نمیداند. تا جایی که آیت الله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ایران نیز در رابطه با شرعی نبودن تولید سلاح هستهای فتوایی صادر کرده است. با این حال اطلاعات بدست آمده توسط سرویسهای اطلاعاتی آمریکا در سال ۲۰۰۷ نشان میدهد که ایران به غنی سازی اورانیوم برای استفادهای فراتر از نیازهای غیرنظامی ادامه میدهد. در سرتاسر جهان هیچ کشور یکپارچهای وجود ندارد، ایران نیز با سیستم سیاسی چند لایه از این قاعده مستثنی نیست. در ایران برخی طرفدار دستیابی ایران به سلاح هستهای هستند، در حالی که برخی دیگر همانند ژاپن خواستار این هستند که ایران صرفاً به لحاظ تکنیکی قادر به تولید سلاح باشد. با این وجود نمیتوان به طور مشخص روشن کرد که دقیقا هدف ایران از صرف این هزینهای کلان در برنامه هستهای چه بوده است. ممکن است در چندین سال گذشته تنها دستیابی به توان بالقوه برای تولید سلاح هستهای هدف مقامات ایرانی بوده باشد.
ایران همواره با شفافیت از حق غنی سازی دفاع میکند. در مقابل مخالفتهای بینالمللی، مهمترین ابزار دفاع مقامات ایرانی از فعالیتهای هستهای، دستیابی به فن آوری صلح آمیز هستهای بوده است. ایران این موضوع را به عنوان یک افتخار ملی قلمداد میکند. چنین استدلالی در داخل ایران نیز با استقبال افکار عمومی همراه است. در چند سال گذشته، دستیابی به توافق هستهای به رضایت ایران درباره درجه غنی سازی اورانیوم بستگی داشت. اینک پس از صرف هزینههای بسیار پذیرش حق غنی سازی اورانیوم از سوی جامعه بینالملل پیروزی بزرگی برای رهبر جمهوری اسلامی ایران محسوب میشود. همچنین اشخاصی مانند بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسراییل که ادعا میکنند که ایران حق غنی سازی با هر غلظتی را ندارد، باید آگاه باشند که نه تنها در عدم موفقیت مذاکرات هستهای سهیم هستند، بلکه به شکست مذاکرات دامن میزنند.
از سوی دیگر اشتیاق زیاد ایران به دستیابی به اورانیوم غنی شده ابهام برانگیز است. معاهده NPT حق غنی سازی اورانیوم را بدون تبعیض میان کشورها جهت تحقیق و تولید و استفاده صلح آمیز از انرژی هستهای به رسمیت شناخته است. با این حال کاربرد انرژی هستهای در این سطح بدیهی به نظر میرسد، اما توصیف صلح آمیز بودن آن کار سختی است. اگر افکار عمومی متقاعد شده باشد که سلاحهای غیر هستهای کشوری برای دستیابی به سلاح هستهای طراحی شده است، چنین فعالیتهایی غیر قانونی محسوب میشود. بنابراین در حالی که ایران نمیتواند ادعای حق غنی سازی را داشته باشد، تلویحاً میتواند خواهان این حق باشد. واقعیت این است که کشورهایی نظیر ژاپن، برزیل، آرژانتین، هلند، اسپانیا، آلمان، بلژیک و ایتالیا بدون هیچ مخالفت بینالمللی در حال حاضر به غنی سازی اورانیوم میپردازند و هیچ کدام از این کشورها با اراده خود این فعالیت را متوقف نمیکنند.
در حقیقت باید تناقض موجود در قوانین آژانس بینالمللی انرژی اتمی مبنی بر استفاده دوگانه از غنی سازی اورانیوم اصلاح شود. با این حال بر اساس قوانین کنونی، هیچ محدودیتی برای برنامه هستهای صلح آمیز ایران وجود ندارد. سؤال این است که آیا فعالیتهای هستهای فقط به استفاده صلح آمیز ختم میشود و اگر چنین است آیا جامعه جهانی میتواند از صلحآمیز بودن آن اطمینان حاصل کند یا خیر.
در آغاز سال ۲۰۱۳ با تغییر مبادلات بینالمللی و پیشرفت ایران در زمینه راهاندازی ۲۰ هزار سانتریفیوژ جدید و همچنین تحمیل هزینههای صدها میلیارد دلاری در اثر تحریمها، بحث بر سر حمله نظامی به ایران را شدت بخشید. در شرایط به وجود آمده سه راه حل پیش رو بود: پذیرفتن ایران هستهای، مذاکره و یا حمله به تأسیسات هستهای ایران. اجرای برخی از این راهحلها هزینهبر بود و عواقب وحشتناکی در پی داشت. همچنین مزایای هر کدام از این راهحلها نیز نسبت به دیگری مورد بررسی قرار گرفت.
تجربه تاریخی نشان میدهد که جامعه جهانی، شامل آمریکا و اسراییل میتواند در کنار ایران هستهای به حیات خود ادامه دهد. همچنین تاریخ ثابت کرده است که اصل که بازدارندگی قابل اجراست. اما واقعیت این است که گسترش سلاحهای هستهای توسط یک کشور رقیبان آن کشور را نیز به دستیابی به این سلاحها ترغیب میکند. همانطور که تاریخ نشان میدهد، اتحاد جماهیر شوروی و آمریکا چین را به هستهای شدن تشویق کردند، چین به نوبه خود هند را تحریک به تولید سلاحهای هستهای کرد و در نهایت هند باعث تحریک پاکستان شد. برزیل و آرژانتین نیز با هم این مسیر را پیمودند. حتی اگر اصل بازدارندگی ایران را از کاربرد سلاح هستهای منع کند، کشورهای رقیب در منطقه را برای کسب توازن قدرت به تولید سلاح هستهای تشویق میکند. عربستان سعودی، ترکیه و مصر از جمله کشورهایی هستند که در قبال هستهای شدن ایران انگیزه تولید سلاح هستهای را خواهند یافت.
منطقه خاورمیانه طی سالهای گذشته به واسطه دشمنی بین اسراییل و فلسطین، اختلافات مذهبی و تنشهای ناشی از بهار عربی چند پاره شده است. با تجهیز ایران و اسراییل و دیگر کشورهای منطقه به سلاح هستهای میتوان تصور کرد که چگونه ترس و وحشت بر منطقه حکمفرما میشود. علاوه بر این خاورمیانه با قدرتهای هستهای میتواند مناطق دیگر را نیز به هستهای شدن وادار کند. از زمان هستهای شدن پنج قدرت برتر از نیم قرن گذشته، تنها چهار کشور توانستهاند به این جایگاه برسند. اگر سه یا چهار کشور دیگر به این سرعت به این لیست اضافه شوند، این به معنای پایان تلاشهای بینالمللی برای متوقف ساختن گسترش سلاحهای هستهای خواهد بود.
به همین دلیل احتمال تکثیر سلاح هستهای به بقیه نقاط جهان، دلیل قانع کنندهای برای عدم پذیرش ایران هستهای محسوب میشود. در حال حاضر دو انتخاب دیگر پیشروی آمریکا در رابطه با ایران وجود دار: توافق هستهای و حمله نظامی. اما به نظر میرسد مذاکرات هستهای راهحل قابل قبولی باشد. گرچه چنین مذاکراتی به دقت و هوشیاری زیادی نیازمند است و چنانچه برنامهریزی دقیقی برای آن صورت نگیرد به احتمال زیاد خطر اصلی سر جای خود باقی میماند. از سوی دیگر سوالی که مطرح میشود این است که آیا حمله نظامی به ایران میتواند نگرانیهای جامعه بینالملل درباره برنامه هستهای این کشور را مرتفع کند یا خیر.
قویترین طرفداران حمله نظامی علیه تأسیسات هستهای ایران نیز جواب قانع کننده ای به چنین سؤالی نمیدهند. چرا که تأسیسات هستهای را میتوان مجدداً ساخت. دانشمندان ایران بار دیگر میتوانند تخصصشان را برای ساخت سلاح هستهای به کار گیرند. ضمن اینکه ایران با سالها تجربه میتواند حجم بسیار بیشتری از اورانیوم غنی شده که برای تولید بمب هستهای لازم است را تولید کند.
وقتی تأسیسات هستهای پس از یک حمله هوایی از نو ساخته شود، هیچ نظارت و دوربینی از سوی آژانس بینالمللی انرژی اتمی برای بازرسی وجود نخواهد داشت و ادامه چنین بازرسیهایی به همکاری ایران منوط خواهد بود. در این صورت حمله نظامی بعدی آثار بسیار مخربتری را به دنبال خواهد داشت.
همچنین پیامدهای سیاسی چنین راهحلی بسیار طولانیتر و مخربتر است.حمله نظامی اتحاد داخلی در ایران درباره برنامه هستهای را بیشتر میکند. در این صورت سرسختترین تندروهای ایدوئولوژیک در ایران علیه طرفداران سازش و مذاکره برمیخیزند، در نتیجه افراطیگری به اوج خود میرسد. پس از حملات نظامی ، ایران بسیار راحتتر میتواند افکار عمومی داخلی را متقاعد کند که کشور با یک دشمن بینالمللی روبرو است و باید در جهت مقابله با آن به سلاح هستهای دست یافت.
برخی از مدافعان جنگ سناریوهایی مبنی بر اینکه با چند حمله محدود هوایی جمهوری اسلامی ایران به پایان عمر خود خواهد رسید، ترسیم کردهاند؛ اما این سناریوها قانع کننده نیستند. این استدلالها به هیچ وجه با واقعیتهای موجود سازگار نیستند. با این حال تنها از طریق حمله نیروهای زمینی و یک دوره اشغال طولانی (در کشوری با جمعیت ۸۰ میلیون نفر) میتوان چنین سناریویی را ترسیم کرد. در غیر این صورت احتمال روی کار آمدن حکومتی که بسیار بیشتر از دولت کنونی به تولید سلاح هستهای تمایل دارد بسیار بیشتر است.
پیامدهای ژئوپولتیک و استراتژیک گستردهتر به عاملی که موجب برانگیخته شدن چنین جنگ شده بستگی دارد. در واقع حمله نظامی ممکن است ایران را به تولید سلاح هستهای با حمایت بینالمللی سوق دهد. همچنین حمله به ایران به بهانه غنی سازی اورانیوم همانند حمله آمریکا به عراق نامشروع به نظر میرسد. بنابراین جنگ پیشگیرانه در برابر یک تهدید احتمالی هیچ مشروعیت بینالمللی ندارد.
از سوی دیگر حمله نظامی به علت غنیسازی اورانیوم موجب بیاثر شدن تحریم های بینالمللی علیه ایران میشود. کشورهایی نظیر روسیه، چین، ترکیه، هند و ژاپن به عنوان خریداران نفت ایران، بعید به نظر میرسد که از جنگ علیه ایران حمایت کنند. در چنین شرایطی چنانچه ایران تمایل خود را به ادامه مذاکرات نشان دهد، حمله نظامی باعث طرد بینالمللی حمله کنندگان میشود.
از دیگر پیامدهای حمله نظامی این است که ایران میتواند از راههای مختلف- چه از طریق اقدام نظامی مستقیم و چه به صورت غیر مستقیم با استفاده از حزبالله- دست به رفتار تلافیجویانه بزند. غیر از این پیامدها یک حمله نظامی موجب میشود که در داخل ایران افراطیگران افکار عمومی را متقاعد کنند که فقط سلاح هستهای میتواند از آنها محافظت کند. بنابراین استفاده از گزینه نظامی در مقابل غنی سازی اورانیوم راه حل غیر منطقی محسوب میشود و تنها به عنوان آخرین راه چاره میتوان به آن نگریست. بنابراین چنین محاسباتی کارشناسان را درباره نتایج حمله نظامی به تردید وامیدارد.
انتخابات ریاست جمهوری ایران در ماه ژوئن که در آن حسن روحانی با کسب بیش از نیمی از آراء در میان شش نامزد دیگر بر سر کار آمد، موضوع هستهای ایران را در سال ۲۰۱۳ با شگفتی بیشتری روبرو کرد.
ایران سیستم سیاسی پیچیدهای دارد. شورای نگهبان، که تحت نظارت مستقیم رهبر جمهوری اسلامی ایران است ۶۷۸ نفر از ۶۸۶ نفر از نامزدان ریاست جمهوری را رد صلاحیت کرد. در مبارزات انتخاباتی مناظره نامزدها درباره سیاست خارجی از تلویزیون ایران به مدت سه ساعت طول کشید. مشارکت مردم در انتخابات ایران دو برابر مشارکت مردم آمریکا در سال ۲۰۱۲ بود.
روحانی برای اجرای اعتدال و میانهروی در حکومت، پایان دادن به افراطیگری، انعطاف در دستیابی به جایگاه هستهای و پایان دادن به انزوای اقتصادی و بینالمللی ایران، وارد رقابت انتخاباتی شد. وی به عنوان یک روحانی و عضو بدنه حکومت و طرفدار برقراری اعتدال در سیاست داخلی و خارجی به دلیل تسلط به زبان انگلیسی و قابلیتهای دیپلماتیک یک دهه قبل مذاکره کننده ارشد هستهای ایران نیز بود.
از ابتدا روشن بود که در مبارزه انتخاباتی خط مشی مبتنی بر ادامه غنی سازی به همراه دستیابی به توافق هستهای پیروز خواهد شد. در همین راستا رهبر جمهوری اسلامی ایران نیز بر "نرمش قهرمانانه" تأکید کرد. انتخاب روحانی موجی از شادمانی را در سراسر ایران به راه انداخت. این در حالی است که روحانی مخالفان زیادی در داخل دارد؛ مخالفانی که بر این باورند که سیاستهای وی به شکست خواهد انجامید.
نخستین گام روحانی انتخاب یک دیپلمات برجسته به نام محمد جواد ظریف به عنوان وزیر امور خارجه ایران بود. ظریف که پیشتر نماینده ایران در سازمان ملل بود، جامعه جهان را تحت تأثیر درایت خود قرار داد. وی که چند سالی را در آمریکا زندگی کرده است با نحوه تصمیمگیری سیاسی در آمریکا به طور کلی آشنایی دارد. با تأیید رهبری، روحانی توانست اختیار مربوط به پرونده هستهای ایران را از حوزه اختیارات شورای عالی ملی به وزارت خارجه منتقل کند و بدین ترتیب ظریف به عنوان وزیر امور خارجه گفتمان دولت را تغییر داد.
اما انتخاب روحانی واکنشهای بینالمللی نیز به همراه داشت. بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسراییل در یک سخنرانی غیر منتظره و نامتعارفی در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، روحانی را "گرگی در لباس گوسفند" توصیف کرد که قصد فریب بینالمللی را دارد. اما هفتهها پس از روی کار آمدن دولت چنین به نظر میرسید که برخلاف الگوی یک دهه اخیر دولت ایران با اهداف جدیدی روی کار آمده است.
در پاییز گذشته، مذاکرات ژنو درباره برنامه هستهای ایران سرعت بیشتری به خود گرفت و در ۲۴ نوامبر سال ۲۰۱۳ موافقتنامه شش ماهه ایران و شش قدرت بزرگ جهانی با امید دستیابی به یک توافق جامع، دائمی و فراگیر منعقد شد.
جلوگیری از اتلاف وقت توسط ایران برای پیشبرد برنامه هستهای و توقف غنی سازی اوارنیوم با غلظت ۲۰ درصد، رئوس کلی این توافق است که مذاکره کنندگان گروه ۱+۵ آن را تعریف کردهاند. بر اساس این توافق ضمن اینکه ایران از حق غنی سازی برخوردار میشود از نصب سانتریفیوژهای جدید باید خودداری کند. همچنین ایران باید ساخت رآکتور آب سنگین اراک که می تواند پلوتونیوم تولید کند را کنار بگذارد .
توافق واقعی از این هم فراتر میرود. نکته مهم و غیر منتظره این است که ایران پذیرفت که دخایر اورانیوم غنی شده ۲۰ درصدی را به اندازهای رقیق کند که برای غنی سازی بیشتر قابل استفاده نباشد. پیشتر نتانیاهو نمودار دستیابی ایران به بمب هستهای را در مجمع عمومی سازمان ملل با خط قرمزی که نشاندهنده اورانیوم غنی شده ۹۰ درصدی است، ترسیم کرده بود. بر اساس توافق هستهای ژنو ایران باید ذخایر اوارنیوم غنی شده با غلظت ۲۰ درصد را به صفر برساند.
بر اساس این توافق همچنین ایران اجازه ساخت سانتریفیوژهای جدید را ندارد و فقط قادر به جایگزینی سانتریفیوژهای آسیب دیده خواهد بود. همچنین فرایند اکسید کردن و رقیقسازی ذخیره ۱۹۶ کیلوگرمی اورانیوم ۲۰ درصدی ایران نیز باید آغاز شود. این توافق آزمایش و یا تولید سوخت و قطعات جدید را برای رآکتور آب سنگین اراک ممنوع کرده و از ایران میخواهد که اطلاعات مورد نیاز برای نظارت بر اقدامات هستهای را در اختیار آژانس بینالمللی انرژی اتمی قرار دهد.
برای اطمینان از اجرایی شدن این توافق، بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی به طور پیدرپی از طریق دوربینهای نصب شده بر فعالیت نیروگاه زیرزمینی فردو نظارت خواهند کرد. برای کاهش این احتمال که ایران به صورت پنهانی اقدام به تولید و یا مونتاژ سانتریفیوژهای جدید نکند نیز برای نخستین بار از معادن اورانیوم ایران بازرسی به عمل میآید.
در مقابل گروه ۱+۵ برخی از تحریمهای بینالمللی علیه ایران را به مدت شش ماه لغو کردند که ارزش آن به ۷ میلیارد دلار میرسد. همچنین بیشتر با اجرایی شدن توافق ژنو بیشتر تحریمهای نفتی ایران لغو میشود. علاوه بر این آمریکا و متحدانش متعهد شدند تا زمان تعیین شده در توافق هستهای ژنو، تحریمهای تازهای علیه ایران تصویب نکنند.
در صورت انعقاد توافق دائمی میان تهران و شش قدرت جهانی تمام تحریمهای بینالمللی علیه ایران لغو خواهند شد. از دید مذاکره کنندگان گروه ۱+۵ ایران اجازه غنی سازی اورانیوم با غلظت بیش از ۵ درصد را ندارد و همچنین باید ذخایر اورانیوم غنی شده خود را به کمتر از سطح مورد نیاز برای تولید بمب هستهای برساند. به همان نسبت باید سانتریفیوژها متناسب با نیازهای غیر نظامی به کار گرفته شوند و از فعالیت رآکتورهای آب سنگین اراک نیز کاسته شود. در توافق دائمی همچنین درباره نیروگاه پارچین و هر گونه تسهیلات هستهای دیگر طرفین باید به توافقات نهایی دست یابند..
بعد از یک دهه شکست مذاکرات و سه دهه سکوت بی فایده در روابط بین آمریکا و ایران اکنون دیپلماسی بر روابط دو کشور حاکم شده است. در ۲۰ ژانویه ۲۰۱۴ توافق موقت ژنو اجرایی شد و غنیسازی اوارنیوم ۲۰ درصدی به حالت تعلیق درآمد. چنانچه توافق ژنو از سوی طرفین به درستی اجرا شود، پیشرفت غنی سازی ایران متوقف خواهد شد. به گفته کارشناسان ایران تا دستیابی به سلاح هستهای ۲ ماه طول فاصله دارد، اما بازرسیهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی احتمال این خطر را کاهش میدهد. این در حالی است که در توافق هستهای طرف غربی چیز زیادی را از دست نداد و تنها در صورتی که این توافق دائمی شود برای ایران سود بیشتری خواهد داشت، چرا که از این طریق تحریمهای بیشتری از دوش ایران برداشته خواهد شد.
با وجود این نتانیاهو از این توافق هستهای انتقادهای بسیار تندی کرد و حتی پیش از به پایان رسیدن مذاکرات آن را یک "اشتباه تاریخی" خواند. چنین انتقاداتی از سوی سناتورهای کنگره آمریکا نیز صورت گرفت. سناتور چارلز شومر نیز با رد این توافق آن را "نامتناسب" خواند.
بسیاری دیگر بر این باورند که ایران توافق هستهای را نقض خواهد کرد. اگر چنین بود، چرا باید حسن روحانی توافقی را امضا کند که باعث متمرکز شدن افکار عمومی جامعه بینالمللی به سمت فعالیتهای هستهای ایران شده و تمام فعالیتهای هستهای ایران را تحت نظارت دائم آژانس بینالمللی انرژی اتمی قرار میدهد. امضای چنین توافقی بر اسا چه منطقی با منافع ایران سازگار است؟ ایران در سالهای گذشته نیز به طور آرام و موفقیت آمیزی فعالیتهای هستهای خود را پیش برده است. چرا ایران باید چنین توافق سختگیرانه و صریحی با قدرتهای جهانی امضا کند و سپس آن را نقض کند؟
کسانی که بر نقض توافق ژنو از سوی ایران باور دارند مخالف امضای این توافق هستند. به عنوان مثال اریک کانتور، رهبر اکثریت جمهوریخواهان مجلس نمایندگان آمریکا خواستار این است که ایران به طور برگشتناپذیری ذخایر اورانیوم غنی شده خود را از بین ببرد و اجازه غنی سازی مجدد به ایران داده نشود. کسانی که میگویند که ایران یا باید تسلیم شود و یا باید به جنگ راضی باشد باید بدانند که هزینههای این جنگ بسیار بالاتر از آن چیزی است که به دست میآید. چنین منتقدانی به عنوان حامیان منافع اسراییل به عواقب چنین عمل شتابزدهای در برابر ایران – که در ۳۰ سال گذشته تبدیل به یک عدات سیاسی شده است- نمیاندیشند.
۵۹ سناتور آمریکایی پیش نویس طرح تحریمهای جدید علیه ایران را تدوین کردهاند و قصد دارند به آنرا به تصویب برسانند. چنانچه دو سوم نمایندگان سنا به این لایحه رأی مثبت بدهند اوباما قادر به وتوی آن نخواهد بود. این امر موجب شکست توافق ژنو در همان فاز اول خواهد شد و دستیابی به توافق دائمی و کنترل فعالیتهای هستهای ایران را غیر ممکن میکند.
رابرت منندز و مارک کرک، به عنوان طراحان اصلی این لایحه چنین استدلال میکنند که رئیس جمهور درباره لایحه تحریمهای بینالمللی علیه ایران اختیارات زیادی دارد. از سوی دیگر بحث تحریمهای جدید موجب برانگیخته شدن این تردید در مقامات ایرانی میشود که آیا رئیس جمهور آمریکا اساساً اختیار رفع تحریم هایی که ایران به خاطرش وارد مذاکره شده است را دارد یا خیر. تحمیل چنین تحریمهای جدیدی در طی دوره موقت شش ماهه موجب کنار رفتن ایران از مذاکرات می شود و رویکرد روحانی از دید منتقدان داخلیاش به شکست میانجامد. در چنین شرایطی روحانی و اوباما نیز مطابق الگوی یک دهه اخیر باید بر سر میز مذاکره بنشینند و با تقاضاهای غیر قابل قبول هم روبرو شوند. در این صورت علاوه بر متحدان آمریکا، آنهایی که از این تحریم ها حمایت میکنند نیز دچار سرخوردگی خواهند شد و رژیم تحریمها که به زحمت در ۱۰ سال گذشته با تلاش هر دو حزب اصلی آمریکا به وجود آمده است به سادگی از هم میپاشد.
حمایت از اسراییل اصلیترین دلیل اصرار برخی از سناتورهای آمریکا بر لایحه تحریمهای جدید علیه ایران است. در واقع تصویب تحریمها بیش از اینکه یک تصمیم در راستای امنیت ملی آمریکا باشد، در راستای منافع اسراییل است. آمریکا با توجه به تعهد خود به اسراییل باید از آن حمایت سیاسی، دیپلماتیک و نظامی به عمل آورد. حتی آمریکا باید به اسراییل جهت راهاندازی یک جنگ پیشگیرانه علیه ایران جهت دفاع از خود کمک کند. بنابراین اسراییل به طور بالقوه میتواند آمریکا را وارد جنگ با ایران کند. بر اساس گزارش سناتورها کمیته امور عمومی آمریکا و اسراییل از لایحه تحریمهای جدید علیه ایران به طور کامل حمایت میکند.
در پایان به نظر میرسد که این معمای پیچیده راه حل سادهای دارد. در شرایط حاضر با وجود نظارتهای سختگیرانه بینالمللی بر فعالیت هستهای ایران و تمایل ایران برای شفاف سازی و استفاده صلح آمیز از فنآوری هستهای، برای اولین بار پس از چند دهه، آمریکا فرصتی برای حل مشکلات با ایران را به دست آورده است. تحریمهای چند جانبه و تغییر در خط و مشی سیاست داخلی ایران موجب شده تا شرایط مساعدی برای شرکت دو طرف در مذاکرات هستهای به وجود آید. با اینکه نمیتوان از دستیابی به توافق نهایی اطمینان حاصل کرد اما نباید احتمال آن را نیز نادیده گرفت. توافق نهایی به واسطه پذیرش بازرسیهای کامل و تمام عیار آژانس بینالمللی انرژی اتمی از سوی ایران و همچنین با غنی سازی تعریف شده اورانیوم امکانپذیر است. اما گزینههایی مثل ایران هستهای و یا جنگ نظامی هر دو پرهزینه و بینتیجه هستند. به نظر میرسد که بسیاری از اعضای کنگره آمریکا نیز این موضوع را درک کردهاند.
انتهای پیام/
اخبار مرتبط