۰
plusresetminus
تاریخ انتشارچهارشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۳ - ۱۲:۰۸
کد مطلب : ۱۹۴۷۸

چالش‏های هویتی آمریکا و نیاز به توافق هسته ای با ایران

جامعه آمریکا در زمینه فرهنگی با تهدیدات امنیّتی فراوانی مواجه است. سرمایه‏ داری، در سیر مراحل تاریخی خود، زمینه رابرای بحرانِ شی‏ گشتگی و انسانِ تک‏ ساحتی فراهم نموده و این جامعه را با ترکیبی از اقلیّت‏های فرهنگی مختلف، در تعارض اساسی‏ قرار داده است.
چالش‏های هویتی آمریکا و نیاز به توافق هسته ای با ایران
به گزارش جهانبین نیوز زین العابدین سیفی در مورد چالش های هویتی موجود در آمریکا نوشت:

جامعه آمریکا در زمینه فرهنگی با تهدیدات امنیّتی فراوانی مواجه است. سرمایه‏ داری، در سیر مراحل تاریخی خود، زمینه را برای بحرانِ شی‏ گشتگی و انسانِ تک‏ ساحتی فراهم نموده و این جامعه را با ترکیبی از اقلیّت‏های فرهنگی مختلف، در تعارض اساسی‏ قرار داده است.

محوریّت صنعت فرهنگ مطابق اندیشه‏ های (مارکوزه)، انسان را به پیچ و مهره‏ای بی‏ معنا مبدّل ساخته و او را در کام عصر مُدرنیته، به عنوان لقمه ‏ای لذیذ فرو برده است. (اریش فروم) ، نتیجه این فرایند را تنهایی و تجرّد انسان و احاطه اضطراب و ترس بر او تعریف کرده و این اضطراب، در صورت عدم درمان خود به سه شکل قدرت‏گرایی، تخریب و همرنگی ماشینی، بروز و ظهور یافته و انسانِ‏ بی‏ معنا را در هاله‏ ای از اوهام و ابهام فرو می‏ برد. اینگونه جوامع به تدریج با موانع و بحران‏های فراوانی مواجه شده و به ساختاری به‏ ظاهر شکیل امّا از درون پوسیده مبدّل می‏ شوند، واقعیّتی که آن را در جامعه امریکا به روشنی می‏ توان مشاهده کرد.

الف. زوال هویّت ملّی: برای تمام ملّت‏های جهان هویّت ملّی شامل ارزشهای ملّی، دینی و انسانی از اهمیّت خاصی برخوردار است. در واقع هویّت‏ ملّی برای یک ملّت به منزله روح برای بدن است که فقدان آن تباهی و مرگ را به دنبال خواهد داشت. سرگذشتی که هم ‏اکنون آمریکا در تار و پود فرهنگ متکثّر خود آن را احساس می‏ کند. برای درک صحیح مفهوم زوال هویّت ملّی در آمریکا توجه به پارادایم فرهنگی‏ حاکم بر این کشور ضروری به نظر می‏رسد:

۱. در این کشور جریان اصلی فرهنگی، فرهنگ آنگلو پروتستان (آنگلو آمریکن) است که بسیاری از مردم با هر خرده فرهنگی درآن مشارکت دارند. بیش از سیصد سال پیش، این فرهنگ را مهاجران به عنوان هسته اصلی هویت آمریکا بنیان گذاشتند و بر اساس آن‏ زندگی‏ جدیدی در این قارّه طراحی گردید.
در طول سده‏ های اخیر، مهاجرین مختلف مجبور می‏ شدند فشارهای وسیعی را در پذیرش فرهنگ آنلگوآمریکن تحمّل کنند، آنگلوها از گذشته تاکنون خود را نخبگان جامعه آمریکا می‏ دانند و همواره بر پایگاه اجتماعی خود اصرار دارند.

۲. با آغاز موج سوّم مهاجران که در سال‏های آغازین دهه ۱۹۶۰ و از کشورهای آمریکای لاتین و آسیا وارد آمریکا شدند، به‏ فرهنگ آنگلو آمریکن که زیرساختی اروپایی داشت حمله گردید. در واقع فرهنگ مهاجران جدید با اصول فرهنگ آمریکایی تفاوت‏ زیادی داشت و اگر با فرهنگ آمریکا تلفیق می‏ شد، تخریب زیر ساخت‏های‏ هر دو فرهنگ را به همراه می‏ آورد. از این رو آمریکا به یک‏ کشور چند ملّیّتی‏ و چند فرهنگی مبدّل گردید که اصول سیاسی و اجتماعی هر بخش متفاوت از بخش دیگر است. با ادامه این روند در حال حاضر ۳۱ میلیون مهاجر در آمریکا زندگی می‏ کنند و سالانه ۲/۱ میلیون نفر وارد آمریکا می‏ شوند، با چنین ترسیم ناهمگونی، هویت ملّی در آمریکا از انسجام و همبستگی لازم برخوردار نیست و آثار فرسایش و زوال در آن مشاهده‏ می‏شود.

بنا براین مردم امریکا برای فرهنگ و هویت خود اصالتی قائل نبوده و اساساً بسیاری از آمریکاییهای جوان آن را نمی‏ شناسند و مسئولیتی در جهت حفظ آن احساس نمی‏ کنند. پس هر روز از شمار سازمان‏های فرهنگی در این کشور کاسته شده و تعداد اندک ‏باقیمانده از نظر کیفی بسیار ضعیف هستند و نقش کمرنگی در فعالیّت‏های دولت ایفا می‏نمایند، با این فرایند تعارضات فرهنگی‏ روز به‏ روز جامعه امریکا را در تار و پود خود فرومی‏ برد. از این رو مصادیقی چون اهداف ملّی، ارزش‏های ملّی، قدرت ملّی و دفاع ملّی به عناصری بی‏فروغ مبدّل شده‏ اند. واقعیتی که‏ آسیب‏ پذیری این کشور را در مواجهه با خطرات و حوادث آینده مشخص می‏ سازد.

ب. گسترش فساد و فجایع اخلاقی: ویلیام جی بِنِتْ، در سال ۱۹۹۴ کتابی را موسوم به (نمایه شاخص‏های برجسته فرهنگی) (۱۷۴) منتشر کرد و آمارهای مختلفی رادرباره گرایش‏های اجتماعی ارائه نمود. (بِنِتْ) نشان داد که بین اواسط دهه ۱۹۶۰ و اوایل دهه ۱۹۹۰، سلامت اجتماعیِ‏ آمریکا به صورتِ هولناکی وخیم بوده و وخامت آن سیر صعودی به خود گرفته است. در دهه ۱۹۹۰، از هر سه نوزاد آمریکایی، یک‏مورد نامشروع متولّد شده است. تقریباً یک سوّم مردان آمریکاییِ آفریقایی‏ تبار که بین بیست تا بیست و نه ساله‏ اند، به نحوی گرفتار نظام عدالت جزایی شده‏اند. براساس آخرین آمارها، هر سال بیش از ۵۰۰۰ نفر به تعداد نوجوانانِ قاتل اضافه می‏شود. آمارهای‏ ثبت شده در آمریکا، نشان‏ دهنده این واقعیّت است که تمایل به ازدواج میانِ جوانان آمریکایی به شدت کاهش یافته است.

آمار ثبت شده در این کشور حکایت از آن دارد که طی سال ۲۰۰۸ از هر ۱۰۰۰ آمریکایی، ۱/۷ نفر ازدواج کرده است. این درحالی است که طی سال ۱۹۸۶ از هر ۱۰۰۰ نفر، ۱۰ نفر ازدواج نموده ‏اند. هر ساله در آمریکا ۷۵۰ هزار دختر بین ۱۵ تا ۱۹ سال‏ حامله می‏ شوند. حاملگی دختران نوجوان در مناطق حومه‏ ای و فقیرتر آمریکا، بیشتر از سایر نقاط بوده و در سال ۲۰۰۰، میزان‏ بچّه‏ دار شدن این دختران در می سی سی پی، تگزاس، آریزونا، آرکانزاس و نیومکزیکو بیشتر از سایر ایالات ثبت شده است. به دلیل اوج این بحرانِ اخلاقی، مادران مجرّد در آمریکا مورد حمایت دولت قرار گرفته و دولت برای رفع مقطعی این بحران، به ‏آنان کمک هزینه مسکن و سوخت پرداخت می‏کند. از این رو، در شهرهایی که گزینه‏ های دیگری برای زندگی نیست، مادر شدن دردوران مجرّدی، به عنوان یک راه فرار تلقّی می‏شود. به طور کلّی، براساس مراکز آمار دولتی آمریکا مانند: مرکز فدرال کنترل و پیشگیری از بیماری‏ها، بیش از یک‏ سوّم دختران‏ آمریکایی، قبل از سن ۲۰ سالگی باردار می‏ شوند. در سال ۲۰۰۶ دختران بین ۱۵ تا ۱۹ سال، ۴۳۵ هزار و ۴۲۷ کودک به دنیاآورده‏ اند. حدود ۹ میلیارد دلار از بودجه آمریکا هزینه بارداری دختران نوجوان در سال ۲۰۰۴ شده است.

براساس آخرین آمارها در سال ۲۰۰۲ پس از بیماری‏های قلبی، افسردگی گسترده ‏ترین بیماری دامن گیر آمریکا به شمارمی‏ آید. دکتر (ارنست برنت) و همکارانش از انستیتو تکنولوژی ماساچوست آمریکا (یکی از مراکز بزرگ در حوزه تحقیقات اجتماعی ‏آمریکا) برآورد کرده ‏اند که هزینه‏ های مربوط به بیماری افسردگی در آمریکا، سالانه بالغ بر ۴۴ میلیارد دلار یعنی تقریباً برابر هزینه‏ بیماری‏های عروقی است و این بدان معناست که هر آمریکایی سالانه ۶ هزار دلار بابت بیماری افسردگی پرداخت می‏ کند. بیشترسالخوردگان - مگر اینکه ثروتمند باشند - آرزو دارند که فقط تحمّل شوند. پدر دیگر در بسیاری از خانواده‏ ها چهره با ابُهّتی‏ ندارد... و در برنامه‏ های تلویزیونی اغلب اوقات پدر به عنوان دلقک تصویر می شود. مادران هر چه کمتر در مقام تربیت‏ کنندگان قابل اتکا و احترام دیده می‏ شوند.

نیوت کنگریچ، رئیس اسبق مجلس نمایندگان آمریکا، اوج این فجایع اخلاقی را اینگونه بیان می‏ کند: «ایالات متحده باید جهان را رهبری کند...! امّا با کشوری که در آن دوازده ساله‏ ها باردار می‏ شوند، پانزده ساله‏ ها همدیگر را می ‏کُشند، هفده ساله‏ ها به ‏ایدز مبتلا می‏ شوند و هجده ساله‏ ها دیپلم می‏ گیرند بدون اینکه بتوانند بخوانند و بنویسند، هیچ کس را نمی‏ شود رهبری کرد». از زاویه دیگر مهمترین اصول دموکراسی و لیبرالیسم، کنترل صاحبان قدرت و نظارت بر اعمال آنان برای دست‏ اندازی به اموال ‏عمومی و سوء استفاده از قدرت است. امّا فساد پنهان و آشکار دست‏ اندرکاران نظام حاکم بر آمریکا تا به آنجا گسترده است که حتّی‏ سیاستمداران با سابقه این کشور نیز زبان به اعتراض گشوده ‏اند. ریشه این بحران‏ ها را می‏ بایست در بی‏ هویتی و تزلزلِ بنیانِ خانواده و سقوط ارزش‏های اخلاقی در نظام خانوادگی آمریکا جستجو کرد. به گونه اي كه با کاهش تعداد خانواده‏ هایی که از پدر و مادر برخوردارند جامعه ایالات متحده آمریکا روندی رو به زوال را در پیش گرفته است.

«جیمز بیکر» وزیر اسبق امور خارجه آمریکا با اشاره به این بحران فرهنگی اجتماعی، پیچیدگی ایالات متحده آمریکا را چنین‏ بیان می‏ کند: «برای حلّ بحران اجتماعی آمریکا، نخبگان، مسئولان و شخصیّت‏های سیاسی آمریکا بایستی از خود شروع کنند و کمتر رسوایی اخلاقی و مالی به‏ بار آورند.»

فساد اداری حاکم نشان از عدم توانایی‏ نظام لیبرال دموکراسی آمریکا در حل مشکلات این کشور دارد. این وضعیّت، فرهنگ عمومی را به سوی بدبینی و بی‏ اعتمادی فزاینده سوق داده است. از این رو همواره درصد کمی از جمعیّت ۲۹۳ میلیونی واجد شرایط، در انتخابات این کشور شرکت می‏ کنند. بنابراین با افول فرهنگ سیاسی مردم، اصول مهمّ دیگر دموکراسی یعنی (مشارکت) و (رضایت مردم) عملاً نقض شده است.

ج. بی‏ عدالتی اجتماعی و شکاف طبقاتی: واقعیت این است که آمریکا در زمره ثروتمندترین کشورهای دنیاست. تولید ناخالص داخلی این کشور (GDP)بالغ بر ۱۴ تریلیون‏ دلار می‏ باشد. امّا با چنین شرایطی اصل برابری در فرصت‏ها به عنوان محور اساسی دموکراسی در جامعه آمریکا وجود خارجی ندارد و توزیع ثروت و امکانات به صورت عادلانه میان طبقات مختلف جامعه دیده نمی ‏شود. در واقع نظام لیبرال دموکراتیک آمریکا نتوانسته‏ با همه شعارها و تبلیغات فراگیر خود بهره‏ وری مطلوب، رفاه عمومی، امنیت و نشاط اجتماعی را برای حداکثر مردم آمریکا تأمین نماید.

از این رو، شکاف عمیق طبقاتی و تضاد و تعارضات فرهنگی در این کشور نمودی آشکار دارد. آمارهای موجود، حکایت از تضییع‏ حقوق اساسی انسانها، افزایش درصد فقر و گسترش طبقه بینوایان در این نظامِ مدّعی دارد. کار طبقه پایین جامعه که شامل ۳۰ درصداز افراد جامعه است به جای بسیار باریکی کشیده شده و بسیاری از آشپزخانه‏ های مخصوص این طبقه (بینوایان) ، به گرسنگان‏ جواب رد می‏ دهند. خوابگاه هایی که با سرعت برای خانه ‏به‏ دوشان برپا شده ‏اند، دیگر کافی نیستند. آهنگ دردناکِ فقر از این جامعه‏ متلاطم به گوش می‏ رسد.

(گور ویرال) یکی از برجسته‏ ترین نویسندگان آمریکایی در این زمینه می‏ نویسد: در آمریکا، یک درصد از جمعیت کشور، ۶۰ درصد از ثروت را در دست دارند و ۸۰ درصد مردم آمریکا وضعیت معیشتی مناسبی ندارند. روزنامه معروف اقتصادی آمریکا (فوربس) نیز اعلام نموده است: تنها ۴۰۰ خانواده ثروتمند آمریکایی از تمامی منافع آمریکا بهره می‏ برند و در حدود ۱۰۰۰ میلیارد دلار ثروت این کشور را به دست آورده ‏اند. در واقع ثروت این ۴۰۰ نفر، برابر با دارایی ۱۰۰ میلیون آمریکایی است. به این شرایط، وضعیت نامناسب اقلیت‏های نژادی را نیز بایستی اضافه نمود. «جیرد برنستین» از محققین و اندیشمندان مطرح ‏آمریکایی معتقد است این طبقه گسترده بیشترین آمار جرایم و جنایت‏ها را به خود اختصاص داده‏ اند. جمعیّت‏ های نژاد سفیدپوست‏ در ایالات متحده دسترسی بهتری به آموزش عمومی با کیفیّت بالاتر دارند و در میزان ثروت فاصله بسیار عمیقی میان سیاهان و سفیدپوستان وجود دارد. این فرایند اصل ملیّت را در این کشور هدف گرفته و از لحاظ فرهنگی آنان را در یک وضعیت پوچ و سردرگم فرو برده است.

با تأملی عمیق و واقع گرایانه در جامعه آمریکا  و چالش های مختلف موجود دربین لایه های اجتماعی آن به این نتیجه می رسیم که دولتمردان آمریکا مخصوصاً درقرن بیست و یکم با مشکلات اجتماعی و هویتی متعددی دست و پنجه نرم می کنند و سعی دارند برای حل چالش های هویتی خود در کنار دیگر چالش های درونی موجود با فرافکنی به بیرون از مرزها و مطرح کردن برخی مقولاتی مانند دموکراسی، دفاع از حقوق بشر و..." که درجامعه خود با نقض شدید مواجه است" سعی در امتیاز گیری از دیگر کشورها به خصوص ایران اسلامی دارند که طرح موضوع پرونده هسته ای ایران و خطرات غیر واقعی مطرح شده از هسته ای شدن ایران برای حقوق بشر نیز دراین راستا قابل ارزیابی است که چندین سال است در دست پیگیری آنهاست آن هم برای امتیاز گیری جهت فائق آمدن بر مشکلات عدیده خود آنهاست چرا که احتیاج به هر گونه توافق علی رغم تبلیغات گسترده علیه ایران اسلامی بیشتر نیاز مبرم آنهاست.

زین العابدین سیفی/ کارشناسی ارشد علوم سیاسی

منابع:
۱-اریش فروم، گریز از آزادی، ترجمه: عزت‏الله فولادوند (تهران: شرکت سهامی کتاب‏های جیبی، ۱۳۵۳) ص ۱۵۸.
۲- لوتراس لودتکه، ساخته شدن آمریکا: جامعه و فرهنگ ایالات متحده ، ترجمه: شهرام ترابی (تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین‏المللی وزارت امورخارجه، ۱۳۷۹) صص ۲۶ – ۲۴.
۳- محمد علي سابقي،به نقل از گوريا هرالد،منعكس شده در سايت باشگاه انديشه.(www.bashgah.net۲/۸/۱۳۸۸)
۴- «فساد در جامعه آمریکا»، روزنامه ایران، ۲۴/۱/۱۳۸۵.
۵- نشریه اکونومیست ۲۰۰۶.به نقل از: «فساد در تمدن غرب»، جواد محمودی، ۱۳۸۵.
۶- «فروپاشی از درون»، روزنامه واشنگتن تایمز، فوریه ۲۰۰۶ م. منعکس شده در سایت: .sociology of iran.com
۷-عباس محمّدی، «بهشت موعود لیبرال دموکراسی»، سایت پرسمان، www.porseman.net .۱۳۸۷.
۸-گوین اسلر، آمریکا رویای بر باد رفته ، ترجمه علی آقامحمد پیمان دفتری، (تهران: مرکز چاپ وزارت امور خارجه، ۱۳۸۰) صص ۳۷۹ – ۳۷۱.
انتهای پیام/1020ج
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

خبرهای مارا در پیام رسان های زیر دنبال کنید

تاريخ:

پنجشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۸

ساعت:

۱۲:۲۸:۱۰

6 Feb 2020