۰
plusresetminus
تاریخ انتشاردوشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۳ - ۰۹:۰۱
کد مطلب : ۱۹۹۸۲
يادداشت تحليلي:

از منطق پوپري تا اسلامي سازي دانشگاه

افرادي همچون عبدالکريم سروش و ديگران که در راس اين کار قرار داشتند يا تصور درستي از اسلامي شدن دانشگاهها نداشتند و يا به طور مغرضانه در جهات خلاف اين امر حرکت کردند.
از منطق پوپري تا اسلامي سازي دانشگاه
به گزارش جهانبین نیوز به نقل از منطقه آزاد، پس از انقلاب اسلامي و با استقرار نظام جمهوري اسلامي يکي از مباحث اصلي که نظام اهتمام گسترده اي به آن داشت، بحث اسلامي شدن دانشگاه ها بود.

بنيانگذار انقلاب اسلامي با عنايت به نقش ويژه دانشگاه در جريان سازي فرهنگي و نيز پرورش مديران کشور، آن را مبدا همه تحولات دانسته امام به خاطر نفوذ جريان هاي فکري ليبرال و وجود ساختارهاي معارض با اهداف انقلاب اسلامي، قريب به دوسال و نيم، دستور تعطيلي دانشگاه هاي کشور را صادر کردند. البته مقرر شد که ستاد انقلاب فرهنگي نسبت به تدوين برنامه هاي درسي جديد دانشگاهها به عنوان مقدمه بازگشايي آنها اقدام نمايد.

اما متاسفانه افرادي همچون عبدالکريم سروش و ديگران که در راس اين کار قرار داشتند يا تصور درستي از اسلامي شدن دانشگاهها نداشتند و يا به طور مغرضانه در جهات خلاف اين امر حرکت کردند.

عبدالکريم سروش به عنوان مسئول و سخنگوي اين ستاد که پرورش يافته مکتب پوپر بود از همان ابتدا مورد انتقاد افرادي همچون سيداحمد فرديد قرار گرفت. فريد در سخنراني هاي خود همواره آرا و افکار سروش را در جهت مخالف انقلاب اسلامي مي دانست و مي گفت: دانشگاه را با منطق پوپر نمي توان اصلاح کرد.

درواقع او اولين فردي است که خطر اين جريان فکري را گوشزد کرد. او در جمله اي خطاب به امام خميني(ره) اين چنين مي گويد: من پيام کوچکي به امام خميني دارم، اين انقلاب را عبدالکريم سروش خراب مي کند، فضلاي ققديم ما خوبند ولي يک يک جهت شان ضعيف است که من آن را مي دانم. من پوپر را مي شناسم و به ريش او مي خندم. من تا دم مرگ در نمي روم. چنانچه بيست سال از حکمت انسي دفاع کردم.

اما آن چه که اهميت دارد اين است که دانشگاه ها به عنوان مبدا همه تحولات نه تنها اصلاح نشد بلکه آن نظام دانشگاهي که بر مبناي تفکرات سروش طراحي شد قرار بود که يک سري افراد تکنوکراتي را تربيت کند که در آينده هسته مرکزي جريان هاي سياسي اقتصادي و فرهنگي را در اختيار بگيرند و اين چنين نيز شد.

از دهه شصت به بعد همزمان با روي کار آمدن دولت سازندگي، نه تنها در راستاي اسلامي شدن دانشگاه ها اقدامي صورت نگرفت بلکه شاهد بوديم که بسياري از اقدامات در خلاف جهت اين امر صورت مي گيرد که از جمله اين اقدامات مي توان به تاسيس دانشگاه آزاد اشاره کرد.

نگاهي که اغلب دولت هاي بعد از انقلاب به دانشگاه داشته اند غالباً يک نگاه سطحي و البته ابزاري جهت رسيدن به اهداف جناحي بوده است و نه اين که دانشگاه را يک نهاد جريان ساز فکري و فرهنگي محسوب کنند.

دانشگاه بايد گفتمان ساز باشد و اين طور نباشد که هر روز يک گفتماني از آن به نفع خود استفاده کند. از اين منظر کمتر دوراني بوده است که دانشگاه بتواند مستقل عمل کند و در اکثر دوران ها تحت تاثير جريان هاي سياسي بوده است.

داشتن نگاه سياسي به دانشگاه بدترين ضربه به دانشگاه است. البته منظور اين نيست که دانشگاه بايد از سياست کناره بگيرد بلکه منظور اين است که دانشگاه آمده است تا سياست را اصلاح کند و نيامده است تا خود ابزار دست سياستمداران شود. دانشگاه هاي ما امروزه به اندازه يک اپسيلون هم رنگ و بوي اسلامي ندارند و اين واقعيتي است که بايد آن را قبول کرد.

ما مباني دانشگاه غربي را فتوکپي گرفته ايم و در دانشگاه خودمان اجرايي مي کنيم با اين حال نمي توانيم به اين دانشگاهها، دانشگاه اسلامي گفت. دانشگاه هاي ما بدون هيچ تغييري به صورت کامل و با همان فرهنگ مادي سکولار از غرب وارد ايران شده و مي توان گفت که تقريبا در تمام جهات خود، کپي برداري شده بدون کم و کاست از دانشگاه هاي غرب. بدون اينکه به وضعيت خاص فرهنگي و فکري کشور ايران اسلامي توجهي شود.

از کارهاي ضروري در جهت تحقق دانشگاه اسلامي، تربيت دانشجويان کشور بر اساس انديشه اسلالامي است. آنچه که تحت کتب و درس هاي معارف در دانشگاه وجود دارند، کافي نيست و نتوانسته است از جهت اساتيد مربوطه و نيز کتب موجود، کادرسازي افراد معتقد به انديشه اسلامي و نظام جمهوري اسلامي را تحقق بخشد و از اين منظر نظام دانشگاهي بايد مورد آسيب شناسي قرار گيرد.

یادداشت از "رضا باقري"

انتهای پیام / 1024ج/ 560م
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

خبرهای مارا در پیام رسان های زیر دنبال کنید

تاريخ:

شنبه ۱۴ دی ۱۳۹۸

ساعت:

۰۶:۵۴:۱۲

4 Jan 2020