۰
plusresetminus
تاریخ انتشارشنبه ۱۹ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۱:۵۹
کد مطلب : ۳۳۹۸۶
یادداشت

فرزندان طلاق و آسيب هاي اجتماعي و خانوادگي

طلاق يکي از مهمترين عامل از هم گسيختگي ساختار بنيادي ترين بخش جامعه يعني «خانواده» است.
فرزندان طلاق و آسيب هاي اجتماعي و خانوادگي
به گزارش جهانبین نیوز به نقل از بام ايران خبر؛ متفکران و جامعه شناسان طلاق را يکي از آسيب هاي عمده و بزرگ اجتماعي به شمار آورده و بالا رفتن ميزان آن را نشانه بارز اختلال در اصول اخلاقي و برهم خوردن آرامش خانوادگي و در مجموع هنجارهاي اجتماعي مي دانند.

فروپاشي ناشي از طلاق در خانواده ها ضمن بر هم زدن تعادل رواني و عاطفي افراد در خانواده هايي که از شالوده تربيتي مستحکم و خوب بر خوردار نيستند موجب بروز آسيب هاي اجتماعي ديگر ازجمله فرار فرزندان از خانواده، سرقت، قتل، جنايت و... مي شود.

مطابق نظر برخي از جامعه شناسان و روان شناسان، طلاق انواع مختلفي دارد ازجمله؛ طلاق عاطفي، طلاق قانوني، طلاق اقتصادي، طلاق اجتماعي و طلاق رواني اما هريک از اين موارد داراي تعاريف مختلفي است که جايي براي پرداختن به همه آنها در اين مقاله وجود ندارد و ما نيز در اين يادداشت مترصديم تنها به بررسي طلاق عاطفي بپردازيم.

منظور از طلاق عاطفي طلاقي است که زن و مرد از لحاظ قانوني از هم جدا نشده و هنوز در کنار هم و زير يک سقف زندگي مي کنند و همه افراد بيرون آنها را به چشم يک خانواده مي بينند و شايد هيچ کس از آنچه در کانون خانوادگي اين دو نفر (زن و شو هر) رخ مي دهد مطلع نيست در صورتي که واقعيت چنين نيست و چنين زن و شوهرهايي مانند دو غريبه در کنار هم زندگي مي کنند و يا اينکه دائما در تنش و کشمکش با يکديگر هستند.

زو جيني که در زندگي زناشويي با طلاق عاطفي دست و پنجه نرم مي کنند داراي ويژگي هاي زير هستند: عموما از تعامل هاي خو شايند و شوق انگيزي براي زندگي مشترک برخوردار نيستند و در عين حال داراي تعامل هاي خشم، سرزنش و يا تنبيه فراواني هستند. تعامل ها در طلاق عاطفي غالبا با رفتار منفي متقابل مشخص مي شود. چراکه اگر يکي از طرفين رفتاري منفي ازخود نشان دهد طرف ديگر رفتاري شبيه به آن را انجام مي دهد و بدين ترتيب زنجيره تعامل منفي پيش رونده آغاز مي شود. اين دست از زو ج ها در طلاق عاطفي واکنش پذير هستند يعني رو يدادهاي مثبت يا منفي اثر قوي در باره چگونگي احساس آنها بازي مي کند از طرف ديگر روابط نابسامان يا ناتواني در حل تعارض هاي حل نشده که در طي جريان ارتباط شکل گرفته اند روي هم انباشته مي شوند و سابقه چنين تعارض هاي عمل نشده که در طي جريان ارتباطي شکل گرفته اند روي هم انباشته مي شوند. همچنين ممکن است به انتظارات منفي در باره تعارض هاي آينده بيانجامد و امکان حل مسئله در رو ابط زو ج ها را حتي کمتر نيز مي کند.

عدم توجه به تقويت يکديگر ازجمله ويژگي هاي ديگر اين نوع زو جين است. يعني رفتارهايي که زماني خوشايند يکديگر بودند ديگر مهم تلقي نمي شوند. طرفين ممکن است نتوانند سعي و تلاش يکديگر را قدر دانسته و وجود يکديگر را مهم تلقي کنند و يا ممکن است نيازهاي جديد و مختلفي داشته باشند که طرف مقابل اصلا به آنها توجهي ندارد و به علاوه موارد بالا در هم ادغام شده و به صورت الگوي تخريبي بي توجهي،انتقاد، مشاجره، عيب جويي و در ارتباط با يکديگر در آيند.

تمام آنچه که عنوان شد (يعني اختلافات و مشکلات زن و مرد) تنها رو ي يک سکه است. روي ديگر سکه تأثيرات و مشکلاتي است که کودکان اين نوع خانواده ها (يعني خانوادهايي که با طلاق عاطفي مواجهند) تحمل مي کنند. البته در مورد تأثيرات روابط ناسالم والدين بر روي کودکان صحبت ها و نظرات بسيار گوناگون و متفاوتي ارائه شده است که در اينجا سعي داريم به نکاتي تأکيد کنيم که بيشتر مشاهده شده و بيشتر کودکان وفرزندان را در گير آن مي کند. اين تأثيرات عبارتند از:

استرس، رنجش و خشم

وقتي فرجام يک ازدواج منجر به طلاق مي شود نتيجه اثر آن تاحد زيادي مشخص است اما در خانواده هايي که شکل ظاهري خود را حفظ کرده و والدين هنوز به طور صوري در کنار هم زندگي مي کنند طلاق عاطفي گاه اثرات بسيار مخرب تري از طلاق رسمي بر روي فرزندان مي گذارد. بنظر مي رسد که در طلاق قانوني همه اعضاء خانواده تکليف خود را دانسته و دچار استيصال کمتري هستند در حاليکه اين گمگشتگي در طلاق عاطفي دنباله دار مي شود. البته آسيب هاي وارده به فرزندان بستگي به شرايط سني و از طرف ديگر به شرايط شخصيتي آنها دارد. براي مثال ممکن است در اثر اختلافات شديد والدين و يا بي اعتنايي آنها نسبت به هم، کودکي که تاديروز خوراک خوب و مناسبي داشته عادات غذايي اش تغيير کرده مثلا غذا را رد مي کند و يا آن را دور مي ريزد.

درفرزندان بزرگتر ممکن است اختلافات والدين باعث ايجاد گناه گشته و آنها خودشان را مسئول اين اختلافات بدانند و لذا رنجش و خشم خود را بر روي خواهر يا برادر خود تخليه کنند. در نوجوانان اين تنش ها و يابي تفاوتي ها ي والدين مي تواند منجر به پناه بردن آنها به تماس هاي طولاني با دوستان وچت کردن ويا وب گردهاي افراطي شود. در اين شرايط از يک طرف مشکلات والدين باعث غفلت آنها از فرزندان شده و از طرف ديگر فرزندان نيز از اين غفلت استفاده کرده و متأسفانه هر کار غير اخلاقي، عرفي و هنجاري را که دوست داشته باشند انجام مي دهند.

شرايط تحصيلي

در اثر اختلافات، بي توجهي ها وکو تاهي هاي والدين ضعف درسي بچه ها روز به روز بيشتر شده و کودکان به مرحله اي مي رسند که امکان رسيدگي به ضعف هاي درسي شان را ندارند.نمرات درسي بچه ها نيز مي تواند تحت تأثيرشرايط خانواده قرار گيرد. ازدست دادن تمرکز در نتيجه اختلافات و مشکلات خانوادگي از ساده ترين نتايجي است که طلاق عاطفي بر روي کودکان خواهد گذاشت. کودکان ممکن است احساس نگراني کنند چون در اثر اختلالات و بي توجهي و کوتاهي والدين ضعف درسي بچه ها و فرزندان روز به روز بيشتر شده و کودکان نيز به مرحله اي مي رسند که امکان رسيدگي به ضعف هاي درسي شان را ندارند و الدين آنقدر درگير مشکلات خود هستند که کودکان خود را فراموش مي کنند و زمان کمتري صرف آنان مي شود. کودکان نيز در چنين خانواده اي سعي مي کنند که خلاءهاي عاطفي خود را با روياهاي کودکانه غيرقابل حصول پر کنند. مطالعات نشان مي دهد که بچه هاي اين دسته از خانواده ها زمان هايي را که بايد صرف مطالعه و انجام تکليف کنند به خيال پردازي مي پردازند لذا در اثر همين مسأله ميزان افت تحصيلي و فاصله گرفتن شان از دوستان و گو شه گيري وانزواي شان بسيار شديد تر است. از طرف ديگر در اين ايام اختلافات و يا حتي عدم توافق و تفاهم والدين با يکديگر بر نحوه تر بيتشان بر کودکان و فرزندان نيز تأثير مي گذارد. براي مثال آنها همواره در مورد نحوه برخورد با کودک، نحوه تربيت وي و نحوه حمايت کردن از او اختلاف نظر دارند وکودک در مواجهه با چنين مسأله اي ممکن است دو واکنش از خود نشان دهد:

۱-آنها يا در برابر اين اختلاف نظر ها دچار تضاد و سر درگمي شده وهمواره از ثبات لازم بر خوردار نخواهند بود براي مثال کودک نمي داند چه کاري درست و چه کاري قانوني است؟چه رفتاري با عث جلب تشويق و الدين و چه رفتاري باعث تنبيه مي شود چرا که واکنش والدين در اين ميان مشخص نيست.

۲-از طرفي ديگر در برخي ديگر از کودکان طلاق عاطفي باعث بروز سوء استفاده کودک از اين وضعيت شده و مسلما تر بيت وي با مشکل مواجه مي شود و خصايص شخصيتي و سازگاري وي با اختلال مواجه مي شود. همچنين طلاق عاطفي بر سبک زندگي پدر و مادر به عنوان والدين تأثير منفي مي گذارد. هنگامي که يک مادر در زندگي زناشويي خود دچار مشکل باشد مسلما استرس زيادي را تحمل مي کند و همين مسأله باعث مي شود که را بطه اش با کودک خود نيز دچار اختلال شده مانند يک مادر معمولي نتواند با کودک خود کنار بيايد ودر نهايت اينکه تأثير اختلافات و طلاق عاطفي براي دختران و پسران متفاوت است بطوريکه اثرات منفي آن بر پسرها شديد تر از دختران خواهد بود. پسرها بيشتر با رفتار بيروني کنترل نشده (پرخاشگري،رفتار منفي، قشقرق و...) واکنش نشان مي دهند اين در حالي است که دختران بيشتر دچار اختلالات رواني (اضطراب و استرس مي شوند.

حميد رضا تقوا:پژوهشگر

انتهای پیام1026ج/530ب
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

خبرهای مارا در پیام رسان های زیر دنبال کنید

تاريخ:

پنجشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۸

ساعت:

۱۴:۵۲:۳۳

2 Jan 2020