به گزارش
جهانبین نیوز به نقل از
مشکات برين، معمار کبير انقلاب به تأسي از آموزه هاي اسلامي، محيط بينالملل را به صورت دوقطبي و برمبناي مواجهه ي ايدئولوژيک دو جناح مستکبرين و مستضعفين مينگريست و سياست اصلي انقلاب را حول محور تقابل و منازعه آشتي ناپذير با کانون هاي استکبار جهاني در شرق و غرب و گسست کامل از آنان تعريف مينمود:
* من بارها گفتهام و در اين روز بزرگ ميگويم تا قطع تمام وابستگيها به تمام ابرقدرت هاي شرق و غرب، مبارزات آشتي ناپذيرانه ي ملت ما عليه مستکبرين ادامه دارد. (۲۲/۱۱/۱۳۵۸) امام رسماً جدايي و عدم تعهد همه-جانبه ي نهضت را به ابرقدرت هاي مستکبر اعلام نمود و مسير سومي را ترسيم کرد که «صراط مستقيم لا شرقيه و لاغربيه» نام دارد.
استکبارستيزي را بايد يکي از محوري ترين مفاهيم موجود در انديشه و گفتمان امام خميني (ره) دانست که ردپاي آن در قول و فعل ايشان در طول دوران حياتش آشکارا قابل مشاهده است. اکنون اين سؤال به ذهن متبادر مي گردد که فلسفه استکبارستيز بودن امام(ره) چيست و اين مفهوم چگونه و از کجا به فضاي انديشه ي وي راه يافته است؟ بدون ترديد تراوشات فکري يک نظريه پرداز، فيلسوف يا متفکر بسيار نشأت گرفته از جهانبيني و نظام ارزشيِ مورد پذيرش وي ميباشد. به همين منظور
پايگاه خبري تحليلي مشکات برين مصاحبهاي تفضيلي با دکتر خداداد پيرعلي خيرآبادي دانشيار دانشگاه شهرکرد و رييس بنياد نخبگان استان چهارمحال وبختياري به عمل آمده است که مشروح آن را در ادامه ميخوانيد:
استکبارستيزي در مکتب امام خميني(ره)دکتر خداداد پيرعلي خيرآبادي دانشيار دانشگاه شهرکرد و رييس بنياد نخبگان استان چهارمحال وبختياري با تبريک دهه مبارک فجر و پيروزي انقلاب اسلامي در خصوص تبيين ويژگي استکبار ستيزي امام راحل(ره) و نگاه ايشان به غرب به ويژه آمريکا اظهار داشت:
از مشخصه هاي بارز انديشه سياسي حضرت امام خميني(ره) تلاش براي وارد کردن واژه ها و مفاهيم قرآني و اسلامي در ادبيات سياسي مسئولان و دولتمردان نظام اسلامي بود.
وي اذعان داشت: واژه استکبار از جمله واژه هايي است که به طور عملي در اين راستا وارد ادبيات انقلاب اسلامي شد.گفتمان استکبارستيزي امام خاستگاهي فطري – انساني و معنايي قرآني دارد و در عين حال کارکردي مبارزاتي و انقلابي. اساساً مبارزه با ظلم و نفي استکبار، از اصول اساسي انديشه مبارزاتي حضرت امام - رحمه الله - بوده و همواره مورد تاکيد قرار گرفته است. ظلم زدايي و مبارزه با استکبار به عنوان يک مسؤوليت ديني - سياسي، جدي ترين آثار را در قيام ملل مستضعف عليه نظام ظالمانه حاکم بر جهان از خود به جاي گذاشته است. امام راحل سلامت و صلح جهان را بسته به انقراض مستکبرين مي دانند و مي فرمايند: تا اين سلطه طلبان بي فرهنگ در زمين هستند مستضعفين به ارث خود که خداي تعالي به آنها عنايت فرموده است نمي رسند.
پيرعلي درخصوص بررسي تاريخ روابط سياسي ايران و آمريکا تصريح کرد: مهمترين موضوع در روابط سياست خارجي ايران پس از پيروزي انقلاب اسلامي را ميتوان رابطه سياسي با ايالات متحده آمريکا نام برد. بررسي تاريخ روابط سياسي ايران و آمريکا و نفوذ ۲۵ساله آنها تا قبل از۲۲بهمن ماه ۱۳۵۷ نشان از يک حضور تحقيرآميز و مخرب داشت که ظهور انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني(ره) نويدبخش پايان اين روابط تحقيرآميز و ناعادلانه گرديد، چراکه انقلاب اسلامي ايران در ذات و ماهيت خود نه تنها با نظام سلطه آمريکايي بلکه با هرگونه زياده خواهي بين المللي، تعارضات اساسي و آشتي ناپذير داشته است.
وي در خصوص راز عداوت ديرينهي نظام اسلامي با آمريکا اذعان داشت: اين ادبيات در کلام و بيان خلف صالح ايشان، يعني امام خامنهاي(مد ظله العالي) هم به عنوان يکي از سياست هاي راهبردي نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران ادامه يافته است. از منظر رهبر معظم انقلاب راز عداوت ديرينهي نظام اسلامي با آمريکا در اين نکته نهفته است که آمريکا بيترديد بارزترين مصداق براي مفهوم استکبارگري در دوران معاصر به شمار ميآيد. پس آنچه آمريکا را به خصمي غير قابل معاشرت بدل ميسازد، همانا روح استکباري نهادينهشده در ذات آن ميباشد.
خداداد پيرعلي افزود: بر اساس اصل۱۵۲قانون اساسي، سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران برپايه نفي هرگونه سلطه خارجي، سلطه پذيري، حفظ استقلال همه جانبه، دفاع از حقوق مسلمانان، حمايت از نهضت هاي آزادي بخش و اسلامي، عدم تعهد در برابر قدرت هاي سلطه گر و روابط صلح آميز متقابل با دولتهاي غير محارب استوار است. اين مساله بر اساس مباني و اصول انقلاب اسلامي، اصلي تعيين کننده در عرصه سياست خارجي با کشورهاي جهان ميباشد.
وي گفت: نظر به اهميت بازخواني مکتب سياسي حضرت امام با توجه به شرايط داخلي، منطقه و تحولات جهاني و به ويژه مباحثي که در خصوص حذف شعار مرگ بر امريکا، زمينه سازي براي گشودن باب مذاکره با استناد به بيانات روشن امام راحل و نوع مناسبات بين ايران و آمريکا مطرح است، لازم است در آستانه ۱۶آذر، روز دانشجو مجددا پاي درس بنيانگذار نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران با عنوان «استکبارستيزي در مکتب امام خميني(ره)» بنشينيم و نقطه نظرات آن امام سفرکرده را مرور نماييم.
رييس بنياد نخبگان استان بيان کرد: واژه «استکبار» که در ادبيات سياسي انقلاب اسلامي به طور مکرر به بهره برداري ميرسد از تعاليم قرآن کريم مايه ميگيرد. اين واژه که مفهوم آن اظهار علو و برتري در زمين و بر ديگران بزرگي فروختن و خود را قاهر و مسلط دانستن است در آيات مختلف قرآني و براي نماياندن ماهيت قدرتهاي استکباري در هر عصر و زمان و معرفي خصال و صفات و روحيات و عملکردهايشان مطرح مي گردد.
نقش انقلاب اسلامي در تحولات منطقه و جهاناين استاد دانشگاه درخصوص نقش انقلاب اسلامي در تحولات بين المللي، منطقهاي و جهاني نيز گفت: انقلاب اسلامي ايران عدالتخواهي، خدا مداري و معنويت را به انسان معاصر ارزاني داشت و خلاف انقلاب هاي فرانسه و روسيه که با ايدئولوژي دست ساز به بشر نويد خوشبختي را دادند، انقلاب اسلامي، دين و ايدئولوژي الهي را به عنوان يک الگوي آرماني و عملي متناسب با فطرت بشري ارائه کرد که منجر به تحولات بسياري در ابعاد نظري و عملي در تحولات بين المللي در سطوح منطقهاي و جهاني گرديد. انقلاب اسلامي ضمن آنکه ساختار يک نظام ۲۵۰۰ ساله را به هم ريخت، تغييرات ملموسي نيز در روابط بين الملل ايجاد کرد و با تحول موضوعات بين المللي، ايدههاي جديدي را وارد عرصه جهاني ساخت و به موازات اين تحولات، حيات تازهاي به مسلمانان، مستضعفين و آزاديخواهان جهان بخشيد و الگوي فکري، مديريتي و مبارزات نوين و کارآمدي را به آنها شناساند. با توجه به پيامدها و تأثيرات شگرف انقلاب اسلامي ايران از دوران شکلگيري تا زمان معاصر و روحيه استکبارستيزي آن از ابتدا تاکنون هميشه و در همه حال در کانون توجه موافقان و مخالفان خود بوده است. براي دوستان اميدآفرين، الهامبخش و به عنوان يک الگو و هميشه يار و ياور بوده است. براي دشمنان بيمآفرين، رقيب جدي و رسواکننده توطئههاي آنان در همه عرصهها بوده است.
وي تصريح کرد: انقلاب اسلامي بر پايه فرهنگ ديني و با هدف حاكميت ارزش هاي اسلامي شكل گرفت است، تغييرات و تحولات اساسي در ساختار و كاركرد نظام بينالملل و رفتار ملت هاي جهان به وجود آورد؛ و با به چالش كشيدن نظم بينالملل و قواعد حاكم بر آن، نشان داد كه ليبراليسم و سوسياليسم هر دو در جهت تسلط بر ملتهاي جهان عملکرده و ماهيت هردوي آنها سلطهجويانه و ماديگرايانه است.پس از پيروزي انقلاب اسلامي، تشکل هاي مردمي متعددي به طور خودجوش شكل گرفت و ارتباط اين تشكل ها با ديگر نقاط جهان برقرار شد كه البته خشم و عکس العمل هاي تند بسياري از محافل غربي را که در رأس آنها آمريكا قرار داشت را برانگيخت ولي مردان و زنان ايراني بدون توجه به اين برآشفتگي ها، به صدور معنوي بيداري اسلامي ادامه دادند تا حدي که به برکت الگوي ارائه شده از سوي انقلاب اسلامي براي حضور سياسي اجتماعي ، مردم ديگر كشورها به تدريج به آنچه از دست داده بودند، آگاه شدند. نه تنها مسلمانان كه ده ها هزار غربي در پرتو بيدارگري و روشنگري امام ، با ارزش هاي الهي اسلام آشنا و به دين مبين اسلام مشرف شدند.
پير علي در پاسخ به اين سوال که چرا انقلاب اسلامي ايران يکي از مهمترين حوادث قرن بيستم است نيز گفت: انقلاب اسلامي ايران به دليل ويژگيهاي منحصر به فرد خود، توجه همه جهانيان بويژه تحليل گران و نظريهپردازان غربي را به خود جلب کرد. در ميان تحليلها و نظريههاي مختلف، برخي انقلاب اسلامي ايران را به عنوان يک انقلاب فرهنگي جامع عليه ارزشهاي مادي گرايانه حاکم بر غرب، توصيف كرده و محتاطانه به ستايش ضمني انقلاب ايران پرداختهاند. از ديدگاه اين تحليلگران، انقلاب اسلامي، مهمترين انقلاب در قرن بيستم، انقلاب وحدت بخش براي امت اسلام، آغازگر دوران جديد رنسانس اسلامي، آغازگر احياي تفکر ديني، داراي تاثير جهاني و متبلور کننده فلسفه سياسي اسلام در تاسيس و استقرار نظام جمهوري اسلامي در ايران توصيف شده است. کساني که چنين تحولاتي را رهبري نمودند، به اين مجموعه از رويدادها عنوان «انقلاب» را دادند و اغلب کساني که در بيرون قرار داشتند، علي رغم مقاومتهاي اوليه، سرانجام اين انقلاب را تصديق کردند. انقلابها به شيوههاي بسيار متفاوتي خود را معرفي ميکنند. هر انقلابي انتقاد خويش به گذشته و انتظارات خود از آينده را به شيوه ويژه خويش بيان ميکند. انقلاب فرانسه که زمينه ايدئولوژيک آن بر جنبش روشنفکري سده هجدهم قرار داشت، آرمان خود را به صورت فرمول آزادي، مساوات و برادري بيان کرد.
نخستين اثر فرهنگي انقلاب احياء اسلام و مطرح كردن آن در دنيا به عنوان يك مكتب حيات بخش بود.
وي در پاسخ به اين سوال که مي شود گفت انقلاب اسلامي بر پايه فرهنگ ديني و با هدف حاكميت ارزش هاي اسلامي شكل گرفت نيز بيان داشت: انقلاي اسلامي ايران يك انقلاب ارزشي محسوب مي شود، تحول در ارزش ها از مهم ترين آرمان هاي انقلاب اسلامي است كه در بند اول اصل سوم قانون اساسي به عنوان يكي از اهداف اصلي دولت جمهوري اسلامي برشمرده شده است و دولت وظيفه دارد همه امكانات خود را براي ايجاد محيط مساعد براي رشد فضايل اخلاقي براساس ايمان و تقوا و مبارزه با كليه مظاهر فساد و تباهي به كار گيرد.
مقايسه وضعيت كشور از لحاظ فرهنگي و اخلاقي با قبل از انقلاب بيانگر پيشرفت زيادي است كه انقلاب اسلامي در ترويج اخلاق و آموزه هاي ديني داشته است.
وي تصريح کرد: امروز در برخي شبهه افكني ها آنچه موجب شده كه نقش انقلاب اسلامي در ترويج اخلاق و آموزه هاي ديني ناديده گرفته شود، وجود پاره اي از معضلات فرهنگي در كشور است كه تهاجم فرهنگي و تبليغات منفي استكبار جهاني و برخي بزرگ نمايي هاي دشمنان داخلي و خارجي به آن دامن زده و پيشرفت هاي به دست آمده را كمي تحت الشعاع خود قرار داده است. استكبار تلاش مي كند اين طور بنماياند كه انقلاب اسلامي نقش زيادي در ترويج اخلاق و آموزه هاي ديني نداشته است، اما خوشبختانه بيداري جوانان و مردم مسلمان نه تنها در ايران بلكه بيداري جهان اسلام پاسخي كوبنده و مشت محكمي بر دهان تمام ياوه گويان و استعمارگران شرق و غرب است.
اين استاد دانشگاه افزود: حضرت آيت الله خامنه اي(مدظله العالي) با بيان اينكه انقلاب ما در دل هاي مسلمان ها اميد به وجود آورده است، فرمودند: در صورتي اين اميد حفظ خواهد شد كه در همان خط و راه ادامه مسير بدهيم و از هيچچيز نترسيم. انقلاب بزرگ اسلامي ما، تمام مسلمانان دنيا را اميدوار كرده است. اگر مسلمانان در شرق و غرب عالم و در آسيا و اروپا و آفريقا، براي ارتحال امام (ره) عزادار ميشوند و مثل ملت ايران عزاداري ميكنند، به دليل اميدي است كه حركت ملت ايران به رهبري امام در دل هاي آنها به وجود آورده است.
وي اذعان داشت: آنها امام بزرگوار ما را مظهر آرزوها و اميدهاي خودشان به حساب ميآوردند؛ لذا در غم آن عزيز، آنگونه عزاداري ميكردند. انقلاب ما در دل هاي مسلمان ها اميد به وجود آورده است. ما بايد اين اميدواري را حفظ كنيم. در صورتي اين اميد حفظ خواهد شد كه در همان خط و راهي كه امام عزيز، ملت و مسئولان را به سمت اهداف انقلاب حركت دادند، ادامهي مسير بدهيم و از هيچچيز نترسيم.دشمن عليرغم تظاهر به قدرت، قدرتمند نيست. قدرت استكبار، قدرت مادي است، و قدرت مادي توان مقابله با قدرت معنوي و انساني را ندارد. آنجا كه دلها و دستها و زبانهاي يك ملت باهم يكي باشند و همه در راه هدفهاي والاي اسلام و انقلاب احساس مسئوليت كنند، استكبار جهاني و ديگر قدرتها نميتوانند ضربه وارد كنند و آنها را از ميدان خارج سازند.
پيرعلي در ادامه درخصوص سختگيري استکبار نسبت به ملت ايران تصريح کرد: ده سال است كه استكبار نسبت به ملت ايران سختگيري ميكند؛ اما ثبات ما روز به روز بيشتر شده و قدرت كاري ما بالاتر رفته است.اعتقاد راسخ دارم كه با انسجام و وحدتي كه بحمد اللّه امروز در ملت ما وجود دارد و عزم و ارادهاي كه همه اقشار جامعه براي دفاع از انقلاب و جمهوري اسلامي دارند، آينده ما به مراتب از گذشته بهتر خواهد بود. بايد آحاد ملت در خط اسلام و پشت سر علماي متعهد و در جهت سازندگي كشور حركت كنند. حضور مردم در صحنه هاي انتخابات، دشمن را مأيوس ميكند و زمينه را براي پيشرفت كشور و آينده درخشان آن آماده ميسازد.
دليل دشمني غرب و استکبار با اسلام و خصوصاً انقلاب خداداد پيرعلي در ادامه در خصوص علل کينه ورزي و دشمني کشورهاي غربي با انقلاب اسلامي ايران نيز بيان داشت: پيروزي انقلاب اسلامي ايران حادثه مهم و حيرتانگيزي براي جهان بود، اين حادثه بزرگ از يکسو موج شوق و اميدواري را در ميان مسلمانان و مستضعفين جهان برانگيخت و از سوي ديگر معادلات سياسي استکبار را در ادامه سياست سلطه و تقسيم استعماري جهان به هم زد، و با نفي هرگونه سلطهجويي و سلطهپذيري و بادفاع از حقوق همه مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرت هاي سلطهگر، سبب کينه و دشمني استکبار جهاني وکشورهاي غربي با آن شد. اگر بخواهيم اشارهاي گذرا به علل کينه ورزي و دشمني کشورهاي غربي با انقلاب اسلامي ايران داشته باشيم ميتوان به چند عامل به عنوان عوامل اصلي دشمني کشورهاي غربي با انقلاب اسلامي اشاره نمود.
۱. اسلامي بودن انقلاب و تقابل فرهنگ ديني با فرهنگ غرب: اسلامي بودن انقلاب علت اصلي دشمنيهاي پايان ناپذير قدرت هاي سلطهگر مي باشد. اين انقلاب با ساختار فرهنگ ديني خود فرهنگ استعماري غرب را زير سؤال برد به همين جهت نظام استکباري غرب به نابودي فرهنگ انقلاب و نظام مبتني بر آن همت گماشت. الکساندر هيک، وزير دفاع اسبق آمريکا چنين اظهار نظر نموده که «به نظر من خطرناکتر و مهمتر ازاين مشکلات بينالمللي، عواقب گسترش بنيادگرايي اسلامي است که در ايران پا گرفته... اگر اين از کنترل خارج شود منافع ابرقدرتها را به خطرناکترين وجه به مخاطره خواهد انداخت»[۱] لذا امروز به اعتراف صريح نظريه پردازان غربي درگيري اصلي بين فرهنگ ديني انقلاب و نظام اسلامي با فرهنگ غربي است .
وي ادامه داد: هانتيگتون نظريهپرداز آمريکايي ميگويد: «تقابل اصلي آينده جوامع بشري برخورد فرهنگ اسلامي و فرهنگ غربي است» فرهنگ اسلامي که برپايه ارزشهاي انساني ديني و کرامت انسان ها استوار است و سرشار از آموزههاي عدم پذيرش ظلم و مبارزه با آن است در تضاد ذاتي با فرهنگ مادي غرب است. بر اين اساس استکبار جهان عمدهترين مانع نفوذ خود به منظور تجاوز و غارت منابع مادي ملت ما را اعتقادات ديني، ارزشها و فرهنگ اسلامي حاکم برجامعه ميداند و در صدد تضعيف و مقابله با آن برآمده است.
ديويد کيو، مامور سازمان سيا چنين ميگويد: «مهمترين حرکت در جهت براندازي جمهوري اسلامي، تغيير فرهنگ جامعه فعلي ايران است و ما مصمم به آن هستيم»
در اين باره مقام معظم رهبري مي فرمايند: « امروز دشمني اردوگاه استکبار با ايران اسلامي به خاطر اسلام است آنها با اسلام دشمن هستند که برجمهوري اسلامي ايران فشار وارد ميکنند و الله آمريکا از هيچ چيز ملت ايران به قدر مسلمان بودن و پايبندي به اسلام ناب محمدي(ص) ناراحت نيست او ميخواهد شما از اين پايبندي دست برداريد.
۲. استقلال و عدم وابستگي به قدرت هاي بزرگ: انقلاب اسلامي با شعار «نه شرقي، نه غربي، جمهوري اسلامي» اين واقعيت را آشکار ساخت که نظام جمهوري اسلامي الگوبرداري از شرق و غرب و در نتيجه پيوستگي به اين دو اردوگاه را به شدت نفي مينمايد و خود داراي ارزش و اصول مستقلي است که تودههاي مردم خواهان آن هستند علت مهم دشمني دو ابرقدرت با نظام نوپاي جمهوري اسلامي هم به همين جهت بود که الگوي جديدي فرا راه انسان هاي با فکر و آزاده به خصوص مسلمانان قرار داد. نوام چامسکي نويسنده مشهور آمريکايي معتقد است که دشمنيها، توطئهها و مخالفت هاي آمريکا و کشورهاي غربي عليه ايران به دليل استقلال و تن ندادن اين کشور به سلطه و استعمار غرب است، لذا ميگويد: «تا زماني که ايران مستقل بماند و در برابر سلطه آمريکا سر تعظيم فرود نياورد دشمنيها و مخالفت هاي آمريکا ادامه خواهد داشت، جمهوري اسلامي ايران از نظر آمريکا غيرقابل پذيرش است، چون از استقلال خود چشمپوشي نمي کند.
وي اذعان کرد: مارتين ايندايک، معاون خاورميانهاي وزارت خارجه آمريکا، گستاخانه تاکيد ميکند :«مجازات وتنبيه انقلاب اسلامي، درس عبرتي براي کشورهايي خواهد بود که درمسير استقلال و رهايي از سلطه آمريکا گام برميدارند . مرحوم امام(ره) فرمودند: پسند غرب اين است که ما همه چيزمان را تقديمشان کنيم، بدون چون وچرا اين پسند غرب است.
۳. کوتاه شدن دست قدرت هاي بزرگ از منابع ايران: کشور ايران به لحاظ ژئو پلتيک همواره مورد توجه قدرت هاي بزرگ بوده و اهميت به سزايي براي آنها داشته و بر همين اساس همواره مورد طمع جهان خواران بوده است. انقلاب اسلامي دست قدرت هاي بزرگ را از منابع سرشار کشور کوتاه نمود و همين امر سبب دشمني آنان با انقلاب اسلامي گرديد. برژينسکي نظريه پرداز مشهور آمريکايي بر اين اعتقاد است که: «موقعيت استراتژيک ايران آن چنان براي غرب اهميت دارد که آمريکا بايستي به هر ترتيب شده و حتي با اقدام نظامي جلو اينکه غرب ايران را از دست بدهد بگيرد. لذا مقام معظم رهبري مي فرمايند: «روند دشمني ها و کينه ها و توطئه ها از نخستين روزهاي پيروزي انقلاب آغاز شد و به تدريج با زائل شدن حيرت و گيجي و سردرگمي اي که سياستمداران دولت هاي ا ستکباري و غارتگران و صهيونيست ها بر اثر پيروزي انقلاب اسلامي، در اين نقطه حساس جهان بدان دچار شده بودند گسترش و عمق و تنوع يافت. پيشرو و پرچمدار اين خصومت آشتي ناپذير دولت آمريکا و صهيونيست بودند، که با رژيم پهلوي مطيع ترين متحد و مزدور خود را در منطقه از دست داده و از منافع نامشروع سياسي و اقتصادي خود درايران محروم شده بودند.
۴. حمايت از حقوق مسلمانان و مستضعفين جهان: انقلاب اسلامي ايران با آگاهي هاي عميقي که در ميان ملتهاي مستضعف جهان، به ويژه درکشورهاي اسلامي به وجود آورد، زمينه تحولات سياسي چشمگيري را فراهم کرد. اين جريان سياسي يک بار ديگر اسلام را به عنوان يک قدرت تعين کننده در جهان مطرح نمود و چشمانداز وحدت بزرگ جهان اسلام و حرکت عظيم بازيابي خويشتن خود و گريز از سلطه و ايستادگي در برابر استعمار را در برابر ديدگان مشتاق، امّا مأيوس مسلمانان گشود و موجي از وحشت و اضطراب در دل هاي جهانخواران آفريد. انقلاباسلامي براساس آموزه هاي ديني دفاع از حقوق مسلمانان و مستضعفين را از وظايف خويش برشمرده، لذا در قانون اساسي جمهورياسلامي چنين آمده است: «جمهوري اسلامي ايران سعادت انسان درکل جامعه بشري را آرمان خود ميداند و استقلال و آزادي و حکومت حق و عدل را حق همه مردم جهان ميشناسد. بنابراين درعين خودداري کامل از هرگونه دخالت در امور داخلي ملت هاي ديگر از مبارزه حقطلبانه مستضعفين دربرابر مستکبرين در هر نقطه از جهان حمايت ميکند». بر اين اساس سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران بر «دفاع از حقوق همه مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرت هاي سلطهگر و روابط صلحآميز متقابل با دول غير محارب استوار شده است.
وي افزود: اين مواضع با منافع مستکبران سازگاري ندارد، لذا با انقلاب اسلاميايران به مقابله برخاسته و با روش هاي مختلف درصدد نابودي آن برآمدهاند. در اين باره برژينسکي ميگويد: «تجديد حيات اسلام بنيادگرا در سراسر منطقه با سقوط شاه و تشنجات ناشي از ايران امام خميني(ره) يک مخاطره مستمر براي منافع ما در منطقهاي که حيات جهان غرب، کاملاً به آن وابسته است ايجاد کرده است، بنيادگرايي اسلامي پديدهاي که به طور عمده در گزارش ها و بررسيهاي اطلاعاتي ما به آن بيتوجهي شده است، امروزه آشکارا نظم و ثبات موجود را تهديد ميکند.
۵. روحيه استکبارگرايي کشورهاي غربي: در کنار عوامل ياد شده روحيه استکبارگرايي و سلطهگري کشورهاي غربي خصوصاً آمريکا به عنوان عامل مُکمِّل دشمني و خصومت قدرت هاي بزرگ با انقلاباسلامي است، اين روحيه استکبارگري ناشي از فرهنگ استعماري غرب است که استثمار ساير فرهنگها جزء لاينفکّ آن است؛ در اين زمينه حضرت امام(ره) مي فرمايند: « آمريکا و اسرائيل با اساس اسلام دشمن اند، چرا که اسلام و کتاب و سنّت را خار راه خود و مانع چپاولگريشان ميدانند. چرا که ايران با پيروي ازهمين کتاب و سنّت بود که در مقابل آنان بپاخاست و انقلاب نمود و پيروز شد.
حضرت امام(ره) هم چنين مي فرمايند: « نکته مهمي که همه ما بايد به آن توجه کنيم و آن را اصل و اساس سياست خود با بيگانگان قرار دهيم اين است که دشمنان ما و جهانخواران تا کي و تا کجا ما را تحمل ميکنند و تا چه مرزي استقلال و آزادي ما را قبول دارند. به يقين آنان مرزي جز عدول از همه هويت ها و ارزش هاي معنوي و الهيمان نمي شناسند... آري اگر ملت ايران از همه اصول و موازين اسلامي و انقلابي خود عدول کند و خانه عزت و اعتبار پيامبر و ائمه معصومين -عليهم السلام- را با دست هاي خود ويران نمايد آن وقت ممکن است جهانخواران او را به عنوان يک ملت ضعيف و فقير و بيفرهنگ به رسميت بشناسند، ولي در همان حدي که آنها آقا باشند ما نوکر، آنها ابرقدرت باشند ما ضعيف، آنها وليّ و قيّم باشند، ما جيرهخوار و حافظ منافع آنها، نه يک ايران با هويت ايران اسلامي باشد.
رييس بنياد نخبگان چهارمحال وبختياري در خصوص دستاوردهاي اقتصادي ، اجتماعي و رفاهي انقلاب اسلامي براي تداوم و استمرار آن و اميد بخشي به نسل جديد نيز گفت: در شکل گيري و پيروزي انقلاب اسلامي ، اهداف مختلف فرهنگي ، سياسي و اقتصادي وجود داشت ؛ نگاهي واقع بينانه به جهت گيري و خط و مشي هاي اساسي نظام جمهوري اسلامي از ابتداي انقلاب تا کنون علي رغم وجود برخي فراز و نشيب ها ، مبين حرکت مستمر و پرقدرت در راستاي تحقق اين اهداف است که بحمدالله با وجود موانع و مشکلات گوناگون ، دستاوردهاي شگرفي در زمينه هاي سه گانه فوق داشته است . به عنوان نمونه تنها در زمينه اقتصادي کافي است نيم نگاهي به رهنمودهاي حضرت امام (ره) ، مقام معظم رهبري و فعاليت ها و تلاش هاي مخلصانه دولت هاي انقلابي خصوصاً دولت کنوني که تحقق عدالت همه جانبه و مقابله با فقر و اختلافات طبقاتي را سرلوحه تمامي برنامه هاي خويش قرار داده ، داشته باشيد . البته علي رغم اين عزم جدي و خدمات بسيار ، متاسفانه هنوز شاهد درصدي از فقر و اختلاف طبقاتي مي باشيم که به هيچ وجه زيبنده نظام و جامعه اسلامي ما نيست و با اهداف انقلاب سازگاري ندارد . موضوعي که همواره از دغدغه هاي اصلي مسئولين عالي رتبه نظام و بسياري از دلسوختگان انقلاب بوده و حل اساسي آن از اصلي ترين برنامه هاي نظام اسلامي محسوب مي گردد.
وي تصريح کرد: اگر بخواهيم جانب انصاف را رعايت نماييم و واقعيات جامعه را در نظر بگيرم، بايد بگوييم كه انقلاب اسلامى ايران با هدف اجراى احكام و ارزشهاى الهى، دفاع از حقوق مظلومان، رعايت عدالت اجتماعى، نفى تبعيض و... شكل گرفت و به پيروزى رسيد. از اول انقلاب اسلامى تا كنون، مسؤولان عالى رتبه نظام ـ چه در گفتار و ارائه خط مشى و اصول كلى نظام و تدوين برنامههاى دولت و چه در عمل ـ هميشه بر اين اصول تأكيد و پافشارى داشته و براى بهبود سطح معيشتى، رفاه و... اين اقشار اقدامات متعددى انجام دادهاند؛ بسيارى از مردم حتى در دورافتادهترين روستاهاى كشور كه قبل از انقلاب از وضعيت مناسب اقتصادى برخوردار نبودند، به بركت انقلاب اسلامى و برنامههاى حمايتى دولت از اقشار مستضعف، وضعيت به مراتب مناسبترى پيدا كردهاند. و اين با مراجعه به آمار، كاملاً قابل اثبات مىباشد.
اولين دستاورد مهم انقلابخداداد پيرعلي در مورد اولين دستاورد مهم انقلاب اظهار داشت: اگر خواستهها و وعدههاي اساسي انقلابيون و رهبران فكري و سياسي انقلاب را در دو دسته كلي وعدههاي آني، عاجل و زود آمد و وعدههاي آتي، آجل و ديرآمد تقسيم كنيم، ميبينيم كه اولين خواسته عاجل توده مردم انقلابي كاملا و به سرعتتحقق پيدا كرد كه سقوط رژيم پهلوي بود. نگاهي به خاطرات سردمداران رژيم پهلوي و عناصر بيگانه حامي آنان و همچنينمروري بر ديدگاههاي شخصيتهاي برجسته انقلاب به ويژه رهبر فقيد و بنيانگذار انقلاب اسلامي، نشان ميدهد كه سقوط رژيم پهلوي تا چه اندازه برايهمه مهم، اعجابانگيز و غيرمنتظره بوده است.
وي تصريح کرد: البته از ديدگاه ما، اين گام، تنها «رفع مانع» شمرده ميشود و گام نخست، ولي اين ديدگاه، به هيچوجه از اهميت و ارزش آننميكاهد. فروپاشي رژيمي كه بر مبناي ريشههاي چند صد ساله، بلكه ۲۵۰۰ ساله انديشه و فرهنگ سياسي شاهمدارانهشكل گرفته و با بيش از نيم قرن سابقه حكومت و تكيه بر حمايتها و هدايتهاي فكري و مادي بلوك غرب، پايههاي خودرا مستحكم ساخته بود و به ظاهر، هيچ بحران سياسي و اقتصادي و يا نظامي آن را تهديد نميكرد، امر سادهاي نيست.
همين واقعيت است كه همه تحليلگران انقلاب اسلامي ايران در سال ۵۷ را به شگفتي افكنده كه در اظهارات و نوشتههايآنان به صراحت و روشني ديده ميشود.
اين استاد دانشگاه افزود: ما از هر زاويهاي كه رويدادهاي پس از سال ۵۷ را تحليل كنيم و حتي در صورتي كه جهتگيريها و روند امور را ـ پس ازپيروزي ۲۲ بهمن سال ۵۷ ـ انحرافي و غلط بدانيم، باز هم چيزي از اهميت و ارزش اين دستاورد كم نميشود و نفس سقوط رژيم پهلوي، هدف عاجل و زودآمدي بود كه تحقق آن را به هيچوجه نميتوان انكار كرد. البته گذشت زمان، ممكن استتوجه بالفعل و برجستگي موضوع را در ذهنيت عمومي جامعه كاهش دهد، ولي در بررسي علمي و واقعبينانه موضوع، ازاهميت آن و نقش حقيقي اين رخداد، چيزي كم نميكند. آيا گذشت بيش از دو قرن از انقلاب ۱۷۸۹ فرانسه، ميتواند اهميتو نقش شگرف آن را در تحولات بعدي اروپا و جهان، كاهش دهد؟ به فرض كه در ذهنيت عمومي جهانيان اين رويداد برجستگي خود را از دست داده باشد.
وي ادامه داد: براي درك اهميت اين رويداد ـ يعني سقوط رژيم پهلوي در سال ۵۷ ـ كافي است كه مروري بر تحولات اجتماعيكشورمان از يكصد سال قبل از آن داشته باشيم: نهضت مبارزه با امتياز تنباكو، نهضت مشروطيت، مبارزات منطقهاي و محليبا سلطه نوين استعمار انگليس براي احياء دستاوردهاي مشروطيت، نهضت ملي شدن صنعت نفت و مبارزات سالهاي ۳۹تا ۴۲، تلاشها و مجاهدتهاي گسترده و طاقتفرسائي بود كه از حدود سالهاي ۱۲۶۰ ـ حدود صد سال قبل از پيروزيانقلاب ۵۷ ـ براي محدود كردن سلطه استبدادي و استعماري حاكم بر كشور ما جريان داشته و هيچكدام هم نتوانستضربهاي اساسي و كاري بر آن وارد سازد.
در حقيقت انقلاب اسلامي سال ۵۷ شجره خبيثهاي را كه مبارزات پيگير و نفسگيرملت ما براي مقابله با شاخهها و ميوههاي تلخ آن سامان يافته بود، از ريشه بركند و رشتههاي وابستگي و ذلتي را كه به دست و پاي ملت ما تنيده و تا اعماق حيات اجتماعي آن نفوذ كرده بود، از هم گسست.
وي تاکيد کرد: يادآوري و تأكيد مجدد بر اين نكته لازم است كه سقوط رژيم پهلوي ـ با همه اهميت و نقشآفريني ـ تنها به عنوان «رفعمانع» از سر راه فرآيندي تلقي ميشود كه مراحل پيشگفته را براي نزديك شدن به آرمان غايي و بلند انقلاب، ممكنميسازد.
دومين دستاورد اساسي و بنياديانقلاب اسلاميرييس بنياد نخبگان چهارمحال وبختياري دومين دستاورد اساسي و بنياديانقلاب اسلامي را اين طور توضيح داد: استقرار نظام جمهوري اسلامي و تدوين مبناي حقوقي و قانوني حركت ملت ايران ـ يعني قانون اساسي جمهوري اسلاميايران ـ گام مهم ديگري بوده است كه مسير حركت نظام را تعريف كرده و در دو دهه پس از نخستين پيروزي، چارچوب رفتاراجتماعي جامعه ما را تنظيم كرده است. تجربه فراهم آمده از تعاملات سياسي و اجتماعي دوران پس از انقلاب، براي ملتي كهتازه ميخواهد خود زمام خويش را در دست داشته باشد و با افت و خيز و آزمون و خطا پس از دورانهاي طولاني تحملنظامهاي فاسد، استبدادي و وابسته، روي پاي خود بايستد و سرنوشت خود را رقم بزند، دستاورد ارزشمندي است كه نبايدآن را ناچيز شمرد. قبلا اشاره شد كه طي فرآيند رسيدن به آرمان اساسي و نهايي انقلاب اسلامي، كاري ساده و سهل نيست.تعميق و تثبيت پايههاي اعتقادي به نظام بينشي اسلام، طراحي و تدوين نظامهاي كارآمد در عرصههاي مختلف، ايجاد واصلاح ساختار كلان مطلوب، پرورش و رشد نيروي انساني كارآمد و تدوين برنامههاي عملياتي متناسب با نيازهاي جامعه وهماهنگي و توازن نيروهاي اجتماعي براي طي اين فرآيند، هدفي ارزشمند و ديرياب است.
وي تصريح کرد: تحقق عيني اين اهداف كلان، بيش از همه به رشد فرهنگي و فكري جامعه و علم و تجربه مديريتي در سطوح گوناگونادارهكننده جامعه و به همدلي، اخلاص، يقين، و خودباوري فردي و جمعي نياز دارد كه هر اندازه اين زمينهها فراهم شود، درروند آن فرآيند، سرعت و پيشرفت بيشتري ملاحظه خواهد شد.
ساير دستاوردهاخداداد پيرعلي بيان کرد: علاوه بر اين دو دستاورد مهم و بنيادين، انقلاب اسلامي ايران پيامدها و نتايج مبارك ديگري هم داشته است كه هر كدامبه نوبه خود، از اهميت بسياري برخوردار است.
اين پيامدها عبارت است از:
ـ ايجاد اميد و نشاط در ملتهاي ستمديده و بخصوص مسلمانان مستضعف و در بند رژيمهاي وابسته و استبدادي، برايحركت و تلاش و مجاهدت در راه مبارزه با ستمگران و مستكبران.
ـ تغيير و چرخش اساسي در جهتگيريها و سياستهاي اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي و سياسي كشور در راستاياستقرار عدالت و تأمين منافع مردم و بخصوص محرومان و نيازمندان.
ـ تأمين استقلال سياسي در سياست و روابط خارجي و اعمال حق حاكميت ملي و قطع طمع استعمارگران و از بين بردننقاط اساسي نفوذ و تأثيرگذاري آنان بخصوص در دستگاهها و مراكز مهم تصميمگيري و اجرا.
ـ مبارزه با انحطاط و ابتذال فرهنگي و زمينهسازي براي رشد استعدادها و ظرفيتهاي هنري و فرهنگي اصيل و ريشهدارايراني ـ اسلامي و احياء هويت ملي مردم ما.
ـ به فعليت رساندن بنيه و اقتدار ملت ايران و بسيج آن در جهت دفاع از ميهن اسلامي و حيثيت ملي، كه در دوران ۸ سالهدفاع مقدس برجستگي و نقش خود را نشان داد.
ـ آغاز خودباوري علمي و ورود به مرحله >توليد دانش< به جاي مصرفكنندگي محض و تلاش براي جهش علمي درعرصههاي مختلف.
ـ ارائه خدمات اقتصادي و اجتماعي به مناطق و اقشار محروم و فراموش شده جامعه و كاهش جمعيت زير خط فقر وارتقاي سطح زندگي و رفاه عمومي جامعه، عليرغم مشكلات و نارساييهاي مادي و مديريتي كه بطور طبيعي بر اثر تغييرنظام سياسي رخ ميدهد.
ـ ايجاد يك جبهه قدرتمند در مبارزه با يكهتازيهاي استكبار جهاني به عنوان پشتوانه معنوي و مادي ملتهاي آزاديخواهو مبارز.
و بالاخره طرح ادعاي پيريزي تمدن نوين مبتني بر ارزشها و آموزههاي اسلامي با ارائه ديدگاهها و راهكارهاي جديد وجذاب براي همه جهانيان، كه نمود سياسي آن، نظام مردمسالار ديني در قالب جمهوري اسلامي است كه در طول ۲۳ سالگذشته با تعميق و ريشهداري خود، كارآيي و كارآمدي خود را در بوته تجربه نشان داده است.
انتهاي پيام1020ج /م۵۳۰