۰
plusresetminus
تاریخ انتشارشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۱:۵۲
کد مطلب : ۲۳۹۳۰
اساتيد برتر گزارش مي دهد:

روستايياني که در تاريخ انقلاب اسلامي حماسه آفريدند / انقلاب اسلامي مديون فداکاري هاي روستاييان است

فداکاريها و جوانمرديهاي مردمان روستاهاي ايران حماسه هايي آفريد که رهبر کبير انقلاب هميشه انقلاب اسلامي را مديون ستمديدگان، پابرهنگان و کوخ نشينان مي دانست.
روستايياني که در تاريخ انقلاب اسلامي حماسه آفريدند / انقلاب اسلامي مديون فداکاري هاي روستاييان است
به گزارش جهانبین نیوز به نقل از  اساتيد برتر، به گزارش اساتيد برتر، تاريخ انقلاب اسلامي ايران پر از فرازو نشيب ها، فداکاري ها، قهرماني ها و اتفاقات بزرگي است که به دست غيورمردان و شيرزنان اين جرگه مي باشد.

فداکاريها و جوانمرديهاي ساکنان روستاهاي ايران حماسه هايي آفريد که رهبر کبير انقلاب هميشه انقلاب اسلامي را مديون ستمديدگان، پابرهنگان  و کوخ نشينان مي دانست تا کاخ نشينان.

روستاييان با صفا و صميميت و صداقتشان در راه انقلاب و امامشان پهلوانان و شيرمردان بزرگي را تقديم انقلاب کردند، آنها انسان‌هاي والايي بودند که براي پيروزي انقلاب اسلامي و ارزش‌ها جان خود را سپر گلوله‌ها کردند و به شهادت رسيدند تا انقلاب اسلامي ايران به تثبيت برسد و تا سالها فکر تجاوز به خاک کشورمان از سر بيگانگان و دشمنان بيفتد، بسياري از آنها روستايياني بودند که از دوردست‌ها براي دفاع از ناموس و خاک وطن خون خود را دادند تا امروز کاخ‌نشينان به راحتي زندگي کنند.

شهداي روستازاده انقلاب و دفاع مقدس پاي آرمان‌هاي امام راحل و انقلاب اسلامي ماندند و از هيچ چيز ترسي نداشتند، به بيت‌المال دست نزدند و دردي بر دل رهبرمان نگذاشتند.

در اين روزها جناب آقاي هاشمي، مردي که هميشه خود را يکي از داعيه داران پيروزي انقلاب اسلامي مي داند و خود يکي از روستازادگان بهرماني است جمله درباره روستاييان گفت که شايد منظور وي توهين به مردمان باصفاي روستايي نبوده است ولي نوع سخنشان باعث رنجش خاطر مردم بزرگ ايران شده است، لذا از آقاي هاشمي به عنوان فردي سابقه دار انمتظار مي رود که بيشتر مواظب سخناني که مي زنند باشند تا گزک دست دشمنان اسلام ندهند و خدايي نکرده خاطر مردم شهيد پرور ايران را نرنجانند.

با توجه به خدمات بسيار، و نقش بي بديل و فراموش نشدني روستازادگان غيور ايران اسلامي که امروز تقريبا 25 درصد جمعيت کشور را تشکيل مي دهند و هزاران شهيد تقديم انقلاب اسلامي کرده اند بر آن شديم تا چند تن را از بين هزاران شهيد روستايي که بعدها از فرماندهان و تاثيرگزاران در دوران دفاع مقدس شدند را به خوانندگان عزيز معرفي کنيم.


سردار شهيد سياوش اميري

در اوج شکل گيري انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني(ره) او يکي از محرکين امواج خروشان مردم مسلمان شازند به شمار مي رفت .بنابه گفته يکي از نيروهاي نظامي شاه؛ اسم او در ليست افرادي بود که به علّت فعاليت هاي مخفيانه در زمان رژيم طاغوت با آن خفقان شديد زير نظر بودندو براي دستگير کردنش اقدامات زيادي انجام شده بود.

تا آن جا که توانايي داشت مردم مسلمان را بر عليه ظلم و کفر وبه قيام بر عليه طاغوت و طاغوتيان فرا مي خواند .
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي بلافاصله در کميته انقلاب اسلامي(سابق)درشازند مشغول فعاليت شد . بعد از مدتي به جهاد سازندگي رفت و بعد از آن وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامي اراک شد.

او راه مستقيم را فقط راه و خط امام مي دانستو در وصيت نامه اش نيز آورده است :زمان ,زمان حسين است و بايد به نداي هل من ناصر ينصرني امام جواب داد . براي روحانيت مبارز و دلسوز انقلاب و خون شهداي انقلاب ارزش زيادي بود. از جمله مسايل و چيزهايي که زياد او را رنج مي داد از بين رفتن حق مستضعفين بود و دوست داشت حقيقت در همه ابعادش پياده شود . دشمن سرسخت ظالمين و طرفدار واقعي محرومين بود. با ظالمين با خشم انقلابي و با محرومين با نهايت عطوفت و مهرباني رفتار مي کرد .

قبل از رفتن به جبهه زياد به مسئله جنگ توجه مي کرد و مي گفت اگر ما بتوانيم انشاءالله به رهبري امام خميني و ياري مردم بيدار و شهيد پرور ايران توطئه امپرياليسم راکه خطر بزرگي براي اسلام است شکست دهيم ضربه شديدي به امريکاي جهان خوار و ابرقدرتهاي ديگر وارد نموده ايم ؛تا مي توانيم بايد جبهه ها را تقويت کنيم . در سفارش و وصيتي که براي سومين بار که به جبهه مي رفت اين آرزو را داشت که هرچه زودتر به درجه رفيع شهادت نايل آمد.

او پس از سالها مبارزه با طاغوت ودشمنان داخلي و خارجي در سوم آذر 1360درعمليات مطلع الفجر به شهادت رسيد.




سردار پاسدار شهيد حسين علي ترکي هرچگاني

سال 1347 به خدمت سربازي رفت. پس از گذراندن دوره ي آموزشي، به گارد جاويدان اعزام شد. وي در آنجا مسئوليت حفاظت از کاخهاي طاغوت را بر عهده داشت. آنچه را در پي آن بود، با ديد باز و روشنفکري و بصيرت، مشاهده کرد و به دست آورد.
به دليل توانايي در زمينه هاي گوناگون و محافظه کاري در دوران خدمت ، به سازمان برنامه و بودجه ي کشور معرفي و در آنجا مشغول به کار شد. وي در عين حال که به کار مشغول بود، براي اخذ مدرک ديپلم، به صورت شبانه، ادامه ي تحصيل داد.
سال 1354 فرزند اولش با نام زهرا متولد شد. در همان سال، به دليل رواج بي عدالتي، فساد و بي بند و باري اخلاقي و حيله هاي مستشاران دست نشانده در سازمان، استعفاي خود را اعلام داشت و بلافاصله به همراه خانواده، تهران را ترک کرد و به زادگاهش بازگشت. وي دليل استعفاي خود را چنين ذکر کرد: «من در آن مکان، به چشم خود مي ديـدم و نمي توانستـم بي تفـاوت بنشينم و شاهد آن همه دزديها و چپاول ها از بيت المال باشم و چه بسا به از دست دادن دين و کشورم به وسيله ي طاغوت، خود را راضي بنمايانم و ترک کردن آن جايگاه، تنها راهي بود که توانستم عملي کنم. در حقيقت آنجا جاي من نبود
با شروع سال 1357 و جنبش همگاني مردم عليه حکومت شاه، شهيد ترکي به همراه شهيد شکرا... کياني، اقدام به تشکيل گروهي به نام محافظين انقلاب نمودند. سپس فعاليت هاي سياسي و انقلابي خود را در سطح روستا آغاز کردند. آنها با برگزاري کلاسهاي عقيدتي و سياسي، حمايت از کانديداهاي حزب ا... از جمله شهيد رحمن استکي، ايجاد مراسم هاي راهپيمايي عليه نظام شاهنشاهي و پخش اعلاميه هاي حضرت امام به  نقاط مختلف استان، به اهداف و آرمانهاي امام (ره)، تحقق بخشيدند. با پيروزي انقلاب در 22 بهمن سال 57، کار مدرسه ي راهنمايي نيز به پايان رسيد و در همان تاريخ به طور رسمي با حضور شهيد رحمن استکي، افتتاح گرديد.
و از زبان من به همه‌ي برادران بفرماييد که ‌اي شمايي که لحظه‌لحظه‌هاي عمرتان در سند اعمالتان ضبط مي‌گردد به شما هشدار مي‌دهم که دست از بعضي از افکارتان برداريد و زياد خود را فهميده ندانيد و برادران پاک و بي‌ريايي که در خدمت اسلام هستند را نرنجانيد.


شهيد اكبر بابادي
وي مبارزات خود رااز همين دوران تحصيل آغاز كرد و با طاغوتيان و حاقه بگوشان گروهكي در ستيز بود و آنها را سركوب مي كرد و آنها از وي حراس زياد داشتند . شهيد اكبر بابادي در دوران دبيرستان از شاگردان ممتاز درسي و چهره هاي انقلابي بود وو ضمن خواندن درس خود در انجمن اسلامي مدرسه و واحدهاي تبليغاتي شركت مي كرد ودر جهاد سازندگي همراه با ديگر دوستان خود جهت پخش فيلم و تبليغ براي اسلام در سطح روستا ها همكاري زياد مي نمود و در بسيج و سپاه پاسداران از افراد فعال بود وي در كليه كارها ي خود از حسن اخلاق خاصي برخوردار بود .وجود وي دردرس اخلاقي بود . براي دوستان و همه افراد . چون در اين مدت شناخت زيادي به معارف اسلامي پيدا نمود حضور خود را در جبهه هاي لازم دانست و همراه با دوستان خود در سال 1360مدتي در جبهه هاي نبرد حق عليه باطل حضور پيدا كرد .


شهيد حاج ايرج آقابزرگي

سال 1360 پس از اخذ ديپلم وارد بسيج شد ودر آنجا خدمت به مردم و انقلاب راآغاز نمود . بسيار مشتاق رفتن به جبهه بود كه پس از فراگرفتن آموزشهاي لازم بالاخره انتظار به سر رسيد ودر دي ماه سال 1360 به جبهه اعزام شد .در جبهه ي «شوش» به مدت سه ماه در خط پدافندي منطقه ي شهيد تركي بود و در عمليات «فتح المبين» شركت داشت.
در اين زمان به خاطر خيانت هاي «بني صدر» محمات به رزمندگان نرسيد ودر محاصره افتادند . شهيد آقا بزرگي دراين عمليات مجروح شد ند . هنوز اثار جراحت در بدنشان بود كه دوباره راهي جبهه شدند .
درعمليات آزاد سازي خرمشهر فعالانه حضور داشت .بعد از آن در عمليات« رمضان» فرمانده دسته بود .بعد از عمليات محرم كه تيپ 44 قمر بني هاشم تشكيل شد، ايرج باورود به تيپ درعمليات «والفجر مقدماتي» مسؤل گروهان ويژه بودند .در سال 1362 وارد سپاه شد و مسؤليت بسيج شهربن را به عهده گرفت .



شهيد سيدابوالقاسم احمدي
در سال 1357 وهمزمان با اوج مبارزات مردم ايران به مبارزه با رژيم طاغوت پرداخت. روزها در تظاهرات‌ وفعاليتهاي ضد طاغوت شركت فعال داشت و شبها نيز با همرزم خود، شهيد يوسف حيدري جهت پخش اعلاميه‌هاي حضرت امام (ره) در محله‌هاي اصفهان مشغول فعاليت بود. به طوري چندبار از سوي ساواك شناسايي شد و مورد تعقيب قرار گرفت.ا و مجبور شد كه شبانه از اصفهان به روستاي خود فرار كند.

بعد از پيروزي انقلاب اسلامي و تشكيل كميتة انقلاب عضو فعال كميته شد و چند صباحي در آنجا خدمت كرد و بعد از اينكه سپاه پاسداران انقلاب اسلامي شكل گرفت، وارد سپاه شده و تا پايان عمر شريف خود در اين نهاد مقدس به انجام وظيفه مشغول بود.

در چهاردهم آذر سال 1373 در يكي از گشت‌هاي گروه تکاوري در منطقه «كردستان» در ساعت 30/6 دقيقه صبح، در كمين عناصرضد انقلاب ازگروهك «دمكرات» افتاد و علي‌رغم مقاومت‌هاي شجاعانه به فيض شهادت نائل گرديد.


شهيد نوروز صالحي
در سال 1361 موفق به اخذ ديپلم گرديد و افتخار بسيجي بودن نصيب وي شد و در تاريخ 14/1/61 براي اولين بار در شهرشان به اتفاق جمعي از دوستان راهي كربلاي خونين خوزستان شد. مدت كوتاهي در جبهه« شوش» بود «14/1/61 الي 7/3/61» و بعد به زادگاه خود برگشت و پس از مدتي دوباره به جبهه اعزام و در عمليات‌« فتح‌المبين» و« بيت‌المقدس »شركت نمود . او علاقه زيادي به جنگ و كارزار با دشمنان داشت و از همين رو پاسدار بودن را بر هر شغل ديگر ترجيح داد و جذب سپاه پاسداران اسلامي شهرستان «بروجن» شد.ا و در قسمت‌هاي واحد بسيج ، پرسنلي، پذيرش ، آموزش عقيدتي سياسي انجام وظيفه نمود ودر تاريخ 14/3/62 عازم كردستان شد و در آنجا وارد گردان جندالله سنندج شد.




شهيد سيد ضياءالدين نقنه اي در سال 1336 در روستاي «نقنه» يکي از روستاهاي شهرستان «بروجن» در استان «چهار محال و بختياري» و در خانواده ايي مذهبي و متعصب متولد شد.

1355 بود که به خدمت سربازي رفت و پس از نزديک به يکسال خدمت در شهرستان «تربت جام» به «اصفهان» منتقل شد که اين اتفاق همزمان بود با اوج گيري انقلاب اسلامي و زمينه آشنايي او را با انقلابيون فراهم کرد تا به طور مستقيم فعاليتهاي انقلابي شود. در سال 1357 خدمتش به پايان رسيد و به زادگاهش برگشت و به همراه عده يي از دوستان خود به افشاگري عليه رژيم طاغوت پرداخت و با پخش اعلاميه ها و نوارهاي سخنراني امام خميني(ره) در روستاي نقنه و شهرستان بروجن زمينه آشنايي مردم اين منطقه را با اهداف روحاني و الهي امام (ره) فراهم کرد. طي فعاليتهاي انقلابي اش با حاج آقا« سالک» و حاج آقا« شاهرخي» دو تن از روحانيان سرشناس آشنا شد و توانست نقش بهتري در کمک به پيروزي انقلاب داشته باشد. در روزهاي سخت قبل از انقلاب که مردم تهران به دليل اعتصاب و درگيري هاي مسلحان در سختي بسر مي بردند او با همکاري ديگر انقلابيان نيز کاميون نان و غذا جمع آوري کرد و به تهران فرستاد تا مردم تهران از آنها استفاده کنند.


روز 12 بهمن استقبال از امام (ره) همراه تعدادي از دوستانش به تهران آمد و در تهران بر اثر تصادف با يک موتور سيکلت يکي از انگشتان پايش شکست، اما او با اين حال تا بهشت زهرا همراه مردم و امام (ره) آمد و از آنجا به توسط دوستانش به بيمارستان منتقل و پايش را گچ گرفتند. پس از آن به نقنه برگشت و چند روزي در آنجا ماند و دوباره به تهران آمد و در کميته مرکزي انقلاب اسلامي مدت سه ماه به حراست از مراکز حساس پرداخت. پس از آن به درخواست حاج آقا سالک فرمانده وقت سپاه اصفهان به عضويت سپاه درآمد و هنگامي که آشوبها و درگيري هاي گنبد توسط ضد انقلاب به وقوع پيوست به آنجا رفت و حدود دو ماه در آنجا حضور فعال و تاثير گذار داشت.


وي حدود 16 ماه در اسارت ضد انقلاب«دمكرات‌ها» بود كه با راهنمائي‌هاي خانواده توسط دوستاني كه از زندان آزاد شده بودند در دو مرحله ملاقات برادران و يكي از دوستان ايشان دريکي از روستاهاي استان« سليمانيه»در« عراق»؛ مقدمات آزادي وي از چنگال ضدانقلاب فراهم و در تاريخ 5/1/1364 از زندان حزب دمكرات آزاد و در تاريخ 12/1/1364 در ميان استقبال گرم و فراموش نشدني مردم خوب و نجيب اردل وارد زادگاهش شد .او فقط مدت دوازده روز در كنار خانواده و منطقه به افشاي جنايات منافقين و آگاه سازي افكار مردم درباره مسائل كردستان پرداخت و پس از آن جهت زيارت مرقد مطهر حضرت ثامن‌الائمه علي‌بن موسي‌الرضا (ع) به« مشهد مقدس» مشرف و از همانجا مجدداً عازم «كردستان» شد.

دشت «پا گرد»در« لردگان» در سال 1339 شاهد تولد کودکي بود که بعدها از بزرگترين فرماندهان يکي از تيپهاي عملياتي سپاه شد.
حضور در راهپيمايي ها، تحصن ها و درگيري با عوامل حکومت فاسد شاه از جمله کارهايي بود که شهيد ارجمند انجام مي داد که در اين راه توسط دژخيمان شاه دستگير و زنداني شد.

 گزارش از : حسين بهرامي


انتهای پیام/1020ج
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

خبرهای مارا در پیام رسان های زیر دنبال کنید

تاريخ:

سه شنبه ۱۰ دی ۱۳۹۸

ساعت:

۱۹:۳۵:۰۸

31 Dec 2019