۰
plusresetminus
تاریخ انتشاريکشنبه ۱ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۰:۱۱
کد مطلب : ۲۴۱۱۸
حک ايمان در "تنهایی لیلا":

طعم شیرین حیا در "تنهایی لیلا"

استانی که به خوبی توانسته از همان ابتدا این پیام را به مخاطب بدهد که " اگر عاشق خدا باشی ، مخلوق خدا نیز عاشقت خواهند شد".
طعم شیرین حیا در "تنهایی لیلا"

به گزارش جهانبین نیوز به نقل از جام نیوز، این روزها شبکه سه سیما، با سریالی جدید میهمان خانه های ما شده است. داستان این سریال مربوط به لیلا، دختری از خانواده ای ثروتمند است که از آمریکا بازگشته و به محمد، متولی امامزاده ای در یک روستا علاقه مند می شود. خط اصلی داستان و سیر اتفاقات و حوادث نیز حول محور این عشق می گذرد. داستانی که به خوبی توانسته از همان ابتدا این پیام را به مخاطب بدهد که " اگر عاشق خدا باشی، مخلوق خدا نیز عاشقت خواهند شد" و به خوبی نیز توانسته عشقی پاک، فارغ از هیاهو و گناه  را به نمایش بگذارد.  

 
شخص و مسئله؛ مبهم یا نامناسب؟

نکته حائز اهمیت ضعف در ایده اولیه داستان و یا به عبارتی دقیق تر: " انتخاب بد شخص و مسئله " می باشد. که این مشکل به راحتی و تنها با افزودن قصه فرعی دیگری مرتفع می شد. در عوض انتخاب لوکیشن های مناسبی همچون روستایی کم جمعیت و خانه ای ساده، به ایجاد  فضای احساسی بین زوج قصه و جذابیت بخشیدن به  آن دامن می زند و ازنقاط قوت داستان به شمار می آید.
 
 
 
 
عشق شتاب زده لیلا

سوالی که تا این لحظه ذهن مخاطب را درگیر کرده، چرایی شتاب زدگی لیلا در ابراز عشق به محمد است و حتی گاهی اوقات به او این حق را نمی دهد که پارا از عرف های موجود در جامعه فراتر بگذارد و برای به دست آوردن عشق، به تحقیر خود قانع شود. و اتفاقا همین مسئله سطح باورپذیری قصه را تضعیف کرده است، که اگر از همان ابتدا سرانجام عشق لیلا و محمد به تصویر کشیده و یا به اصطلاح درام در همان قسمت اول کشته نمی شد! به باورپذیری بیشتر مخاطب و انگیزه او برای پیگیری سریال کمک می کرد.
 
 
معضلات گریبانگیر قصه های دین محور
 
نویسندگان ما باید این نکته را در نظر بگیرند که بزرگترین آسیب روایت یک داستان این است که محور دینی را به قصه ی اصلی تبدیل کنیم و سایر محورها را به محاق ببریم! حال آن که فرمول موفق این است که ابتدا یک قصه ی اصلی با بستری اجتماعی، رمانس، ملودرام یا حتی اکشن و تریلر طراحی کرده و تم دینی مورد نظر خود را به قصه فرعی تبدیل کرده و در فینال تم دینی را بیاوریم، مانند خط داستانی که در فیلم سینمایی دل شکسته دنبال می شد؛ داستان عشقی که از یک درگیری و کنکاش بین دو نفر آغاز وبه عشق منتهی شد.
 
 
اشکال دیگری که در سریال هایی با مضمون دینی به ویژه در این سریال دیده می شود، نمایش المان های مذهبی به صورت گل درشت و شعارگونه می باشد. تا آنجا که مفاهیم ارزشی و دینی به طور مستقیم  به مخاطب انتقال داده شود و مخاطب اجازه تلاش برای درگیری ذهنی برای فهم پیام نهفته در داستان  نداشته باشد. آسیب شناسی دیگری که می توان در مورد اینگونه سریالها انجام داد این است که برخی از این سریال ها تا حدودی در شکل دهی به شخصیتهای مذهبی خود موفق عمل نمی کنند. به این معنی که افراد مذهبی در آن به دو دسته تقسیم می شوند: یا ریاکارند و یا غیرقابل باور!
 
 
دسته اول که مذهبی بودن خود را تنها در تسبیحی که به دست میگیرند نشان می دهند. و دسته دوم؛ آنقدربه مقام عصمت و دوری از گناه نزدیک می شوند! که برای قشر خاکستری جامعه باورپذیری نخواهند داشت.
 
 
در داستان فوق نیز نمایش شخصیت مذهبی داستان با ایرادهایی همراه شده که باورپذیری را برای مخاطب دشوار کرده است. بطور مثال انتخاب گریمی شلخته برای شخصیت مذهبی داستان، از ضعف های فیلم به شمار می رود. و یا انتقال صحنه آزمایش محمد در آن شب به امامزاده؛ حاکی از آن است که از تاثیر وجود آقای حاضر در امامزاده و فضای معنوی حاکم، چشم پوشی شده است. که این برای مخاطب عام قابل باور نیست.
 
 
 
 
تیپیکال های  کار راه انداز 

سوال اصلی در روند شکل گیری سریال اینجاست که آیا شخصیت های فرعی داستان به شخصیتی کامل تبدیل شده اند و یا در حد یک تیپ باقی مانده اند؟
 
در پاسخ به سوال فوق باید گفت متاسفانه اکثر شخصیت های فرعی قصه شامل این نقیصه می شوند. روحانی مسجد، پیرمرد و پیرزن مهربان و عارف و یاری گر، دوست صمیمی محمد که نقش آن به یک راننده آمبولانس تقلیل یافته، بنگاه دار و همسایه هایی که به زندگی همدیگر سرک می کشند، عموی حیله گر و ...؛ همه این ها نمونه ای از تیپ و شخصیت های کلیشه شده ای هستند که در اینجا در حد همان تیپ باقی مانده اند.
 
 
آیا واقعا با حذف یکی از این شخصیت ها تغییری در درام ایجاد خواهد شد؟ و یا با ادغام چندین شخصیت تیپیکال مشابه در این قصه، قصه دچار تزلزل می شد؟ البته ناگفته نماند که نقش " شایان " پسر عموی لیلا  تاحدودی به درستی شکل گرفته و به شخصیت فرعی کامل نزدیک شده است.  
 
 
به مخاطب اجازه ی تفکر بدهیم

صرف نظر از ایرادات جزئی حقوقی و قضایی در فیلمنامه از جمله بازداشت زنی پا به ماه در کلانتری، ایراد مهم تری در برخی سکانس های فیلم دیده می شود؛ و آن دادن اطلاعات به مخاطب به طور واضح و با ریتمی تند و ناموزون می باشد. فلش بک های مکرر، لو دادن اطلاعات اصلی قصه در سکانس های ابتدایی و ریتم تند آن موجب شده مخاطب فرصت تفکر به محتوا و پیام فیلم نداشته باشد که این در میزان انگیزه مخاطب برای دنبال کردن سریال اثر گذار است.
 
 
خلاصه امر این که  قصه لیلا و فراز و نشیبی که در جریان عشق به محمد و زندگی با او متحمل می شود به اندازه ی کافی جذابیت دارد که نیازی به لو دادن تمامی اطلاعات آن هم با ریتمی تند وجود نداشت.  
 
 
 
 
 
و اما نکته قابل توجه و تحسین برانگیز فیلمنامه تنهایی لیلا، توجه به این بخش مغفول مانده در فرهنگ؛ یعنی حیا و حفظ آن می باشد. و نکته قابل تامل این که در فیلمنامه به خوبی به عنصر حیا در دو جنس پرداخته وطبق آیات قرآن،  آن را به یک جنس محدود نکرده است.
 
 
کارگردانی که رگ خواب بیننده را می شناسد

تنهایی لیلا با وجود تمام نقاط ضعفی که دارد توانسته به لطف بازی درخشان مینا ساداتی (لیلی) و بهروز شعیبی (محمد) و مهمتر از همه نقش آفرینی تعداد قابل توجهی از اساتید سینما در آن یکی از سریال های پربیننده این روزها باشد و این نشان از درایت محمدحسین لطیفی دارد که خوب می داند چگونه مخاطب را با اثر خود همراه کند و سریال را به نحوی پیش ببرد تا نقاط ضعف نا دیده گرفته شود و بیننده را جذب کند.

انتهای پیام/ 1026ج
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

خبرهای مارا در پیام رسان های زیر دنبال کنید

تاريخ:

شنبه ۷ دی ۱۳۹۸

ساعت:

۱۵:۴۰:۵۰

28 Dec 2019