بسم رب الشهداء با نام و ياد آفريئگار هستي و با درود به روان پاک مطهر امام خميني قدس سره شريف و تمامي شهداي راه اسلام از صدر اسلام تا کنون زندگينامه بسيجي مخلص و فداکار و جهادگر دلاور شهيد اصغر اکبري را آغاز مي کنم . شهيد اصغر اکبري در خانواده اي کارگز و در عين حال مذهبي در سال 1344 ديده به جهان گشود از همان کودکي حالت عجيبي در ايشان به چشم مي خورد که همه بزرگنرها و هم سن و سالهاي خودر ا تحت تاثير قرار مي داد . مثلا اگر مسئله اي براي کسي پيش مي آمد تا آنجا که کاري از دستش بر مي امد به او کمک مي کرد تا به سن رفتن به دبستان رسيد دوره دبستان را با تمام مشکلاتي که در خانواده وجود داشت با کمک در تابستان درس خوانده و با موفقيت به پايان رسانيد و در دوره ي راهنمائي ثبت نام نمود و تا سال سوم راهنمائي درس خواند که همان اوايل سال تحصيلي بود که انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام خميني آغاز گرديد که ايشان وقتي از مدرسه بر گشت با دوستان خود مشغول پخش و چسبانيدن اعلاميه ها تا آخرهاي شب مي شد تا اينکه انقلاب به پيروزي رسيد در سال 1360در پايگاه مقاومت بسيج ثبت نام نمود وطي دوره آموزش هاي لازم به منطقه اعزام شد و در عمليات فتح المبين در جنوب شرکت کرد که در آن عمليات برادران زيادي از همرزمان او به شهادت رسيدند و عده اي هم به اسارت درآمدند و ايشان براي مدت کوتاهي برگشت و در عمليات والفجر مقدماتي شرکت نمود که در اين عمليات ماموريت او در گروه تخريب بود دو مرتبه به خانه آمد که هر چه از او درباره عمليات و کارهاي او و دوستانش سوال مي کرديم چيزي به ما نمي گفت دو مرتبه به ايشان ماموريت داده شده بود که در دادگاه انقلاب اسداري نمايد که چيزي نگذشت دو مرتبه براي شرکت در عمليات والفجر 4 عازم منطقه شد و در اين عمليات با موفقيت شرکت نمود و در اين مدت که در بسيج خدمت مي کرد واقعا يک پاسدار بود بعد از آنکه به علت ناراحتي خانواده نتوانست با بسيج همکاري نمايد او در جهاد سازندگي مشغول کار گرديد و به عنوان مکم راننده به منطقه غرب کشور عازم مريوان گشت که سرانجام در تاريخ 9/7/62 به علت درگيرشدن با ضد انقلاب در جاده بوکان به درجه رفيع شهادت نائل گشت