۰
plusresetminus
تاریخ انتشارسه شنبه ۷ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۰۹:۱۲
کد مطلب : ۲۸۴۱۸
کن کن مالا دلم رهده واباسون

کوچ عشاير يک نوستالژي اصيل به قدمت تاريخ

نان تيري، بوي خاک، بازي گندم برشته ها در دست بچه ها و الاغي که خستگي نمي شناسد ... پارس سگ وفادار به گله، نجابت دخترکان بازيگوش و شانه هاي مهربان دايه هاي مرد، و يک زندگيه سخت شاعرانه که پر است از راه هاي رسيدن به معبود.
کوچ عشاير يک نوستالژي اصيل به قدمت تاريخ
به گزارش جهانبین نیوز به نقل از کوهرنگ خبر، هوشنگ نوبخت در ياداشتي نوشت:

بايد عشاير زاده باشي تا بفهمي معجزه ي بوي کرفس را، بايد از رگ تاراز گذشته باشي تا حس کني معجزه ي دوغ را در فصل زمندي،   آه اي ساختمانهاي نفرين شده ، شما چه مي دانيد که چه حرمت ي دارد سايه ي پر مهر بهون و چه کمياب است مزه ي چاي چاله ...

شاعر که باشي ميفهمي بوي پونه چقدر به جامعه شناسي خدا کمک مي کند. 

عجيب است اين زندگي که سالها بر گرده ي بختياري ها جا به جا مي شود . شهري ها به صحنه هاي دم غروب مي گويند، غمگين ... اما کجاييد که ببينيد پيشاني غمگين مردان وزناني را که از چم سور لالي عبور مي کنند وخوشه هاي گندم شان را جا گذاشته اند ... آه از اين غم گندم ...آه از حس چند پهلوي غريبي.
 
نان تيري، بوي خاک، بازي گندم برشته ها در دست بچه ها و الاغي که خستگي نمي شناسد ... پارس سگ وفادار به گله، نجابت دخترکان بازيگوش و شانه هاي مهربان دايه هاي مرد، و يک زندگيه سخت شاعرانه که پر است از راه هاي رسيدن به معبود. 

حيف است که اين شيوه ي رنگين کماني زندگي در حال حذف شدن از صفحه ي روزگار است و ديگر شيهه ي اسب هايي که مشروطه را بنا نهادند، کمتر به گوش مي رسد و حرمت گندم ها آنچنان نيست که کسي در فراغ شان اشک بريزد.
 
 آه ، کجايي بهمن .. کجايي کبک تاراز خوش صداي ايل که ببيني، بک گراند ترانه هايت چه کم سو شده اند و رگ تارازت لبريز شده است از آسفالت و ماشين و خانه هايي که ديگر چاي چاله شان بوي دود نمي دهد.

مانده ام بين خانه هاي قشنگ ه نفرين شده ي شهر و معجزه ي کرفس و حرمت نان تيري ... نه راه پس مانده است و نه راه پيش و راه مي افتم در نوارساحلي کارون و به پل سياه اهواز مي نگرم و قدم زنان براي خودم دندال مي کنم ... کن کن مالا دلم رهده واباسون   ... بياين بريم  زار بزنيم  جا وارگه هاسون  و خوب مي دانم لطف خواندن اين آواز زير درختان بلوط است و راه بازفت ولي افسوس که مرا توان مقابله با روزگار نيست و نوستالژي اصالت مندي که به قدمت تاريخ سربلند است. 

قدم مي زنم و وارد شلوغي بازار نادري ميشوم ، جايي که هميشه گم شده ام و دنبال خودم گشته ام.

انتهاي پيام1022ج /610ک
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

خبرهای مارا در پیام رسان های زیر دنبال کنید

تاريخ:

پنجشنبه ۵ دی ۱۳۹۸

ساعت:

۲۲:۳۵:۴۶

26 Dec 2019