۰
plusresetminus
تاریخ انتشارجمعه ۱۸ اسفند ۱۳۹۱ - ۰۲:۳۳
کد مطلب : ۵۵۱۹

شهید سهراب فرهمندیان


روحاني شهيد سهراب فرهمنديان فرزند چهارم خانواده در مرداد ماه سال1347 در روستاي پير برد شيراز ، استان فارس از ايل قشقايي ، طايفه دره شوري و تيره قره گچلو در يك خانواده مذهبي پا به عرصه وجود نهاد .پس از طي مراحل طفوليت و نوجواني ضمن تحصيل در مدارس محل همزمان با اوج پيروزي انقلاب اسلامي فعاليتهاي خود را با شركت در راهپيماييها و مجالس ديني و حتي پخش اعلاميه ها و عكسهاي حضرت امام (ره) آغاز كرد . به خاطر علاقه اي كه به پيامبر و ائمه اطهار داشت ، تصميم گرفت تا پس از پايان دوره راهنمايي جهت فراگيري علوم ديني راهي حوزه علميه شود . تحصيلات حوزوي مقدماتي را در شهرستان شهرضا گذراند و پس از يك سال به حوزه علميه بروجن رفت وجهت طي مدارج عاليه به حوزه علميه قم عزيمت نمود.
شهيد سهراب طي سالهاي جنگ تحميلي با اينكه نوجواني بيش نبود با شور و هيجان خاصي چندين بار درجبهه هاي نبرد حق عليه باطل حضور يافت . وي موقعيكه در مرخصـي به سر مي برد ، جوانان محل را براي رفتن به جبهه تشويق مي كرد و نقش بسزايي در جذب نيرو به جبهه ها داشت .آنقدر به جبهه وجنگ علاقه مند بود كه بيش از چند روزي طاقت ماندن در منزل را نداشت . در تمام عملياتهايي( از جملــه عملياتهاي خيبر ، بدر و كربلاي چهار) كه توسط تيپ مستقل 44 قمربني هاشم عليه السلام انجام مي شد در كنار نيرو هاي اسلام بود . نهايتا"در عمليات كربلاي چهار ( آذر ماه 65 ) در سن هجده سالگي به درجه رفيع شهادت نائل آمد . اما پيكر پاك و مطهرش بعد از دوازده سال در جزيره ام الرصاص (آن سوي اروند كنار) توسط گروه تفحص شناسايي و به آغوش گرم خانواده بازگشت
شهيد سهراب و عبادت
شهيد سهراب هميشه مراقب رفتار و زندگي خود بود و در انجام وظايف شرعي و اجتماعي چه در دوران نو جواني و چه در دوران طلبگي كوتاهي نمي كرد . همواره سعي داشت با وضو باشد با برنامه ريزي مناسب اوقات شبانه روز زندگي اش را سپري مي نمود ، يا مشغول كار بود و يا در حال مطالعه ويا كلاس اخلاق داير مي نمود . با قرآن مانوس بود و به تلاوت آن مي پرداخت . خشوع و تواضع او در نماز ديدني بود و نماز با جماعت را دوست داشت . بر همين اساس نماز يوميه خود را اغلب در مسجد بجا مي آورد و به دوستان و آشنايان بخصوص به برادران خود توصيه مي نمود كه نمازشان را در مسجد و با جماعت بجا آورند . به عزا داري سيد الشهداء علاقه وافري داشت . با كمال جديت در اين مجالس شركت مي نمود . اهل نماز شب بود . شناخت عميق با معبود داشت . ارادت خاص او به روحانيت متعهد و انقلابي و انس با اولياء الله به او سيماي ملكوتي بخشيده بود و در نهايت اهميت دادن به امور عبادي به ويژه نماز اول وقت از خصوصيات بارز اين شهيد بود .
شهيد سهراب در جهاد و ميدان رزم
شهيد سهراب از جمله رزمندگاني بود كه هم در سنگر علم و هم در سنگر جهاد بسيار فعال بود . ايشان از قول حضرت امام (ره) مي گفت كه دفاع از اسلام و ميهن اسلامي مقدم بر همه چيز است . شهيد سهراب هميشه به جبهه و جنگ فكر مي كرد و در صدد بود تا قدمي در جهت پيروزي و تحكيم پايه هاي اسلام بردارد براي همين كمتر به مسايل دنيوي اهميت مي داد . او محور جذب در گردان بود و بچه هاي گردان او را عاشقانه دوست داشتند . جنگ با زندگي او آميخته بود و هيچ مشكلي او را از جبهه دور نمي كرد . او شهيدي بود كه فقط جسم او در ميان ما بود و وجودش در محضر خدا بود . پيوسته در فراق شهداء مي سوخت . آرزوي شهادت در سينه اش شعله ور بود . همواره در اين فكر بود كه مبادا از قافله شهادت باز ماند . وي علاقه خاصي به حال و هواي جبهه و جنگ داشت و جوانان را به حضور در جبهه هاي نبرد و دفاع از ميهن اسلامي تشويق و ترغيب مي نمود و عامل مؤثري در جذب و اعزام نيرو به جبهه بود و در نهايت عاشق شهادت بود و به شهدا عشق مي ورزيد . به اهل خانواده مي گفت از خدا ميخواهم اگر شهيد شدم جنازه ام آنقدر در بيابانهاي گرم خوزستان بماند و آفتاب سوزان بر بدنم بتابد تا اثري از آن باقي نماند تا شايد از آلودگي گناه و آتش دوزخ رهايي يابم.
شهيد سهراب در محيط خانه و خانواده
از ويژه گيهاي شهيد سهراب كه ايشان را در خانواده ممتاز مي كرد الگوي رفتاري او بود . ايشان در محيط خانه بسيار مهربان و با اراده و از نظر معنوي داراي روحيه بالايي بود . او موقع صحبت خيلي آرام حرف مي زد . هيچگاه با كسي چه در منزل و چه در محيط درس بلند حرف نمي زد ، اخلاق نيكو و خوش رويي او زبانزد همه بود . به پدر و مادر احترام فوق العاده اي قائل بود . در صله رحم نمونه بود و همه را سفارش به صله رحم مي نمود . به افراد فقير توجه خاصي داشت . در برخورد با فقرا به مراتب متواضع تر و شايسته تر از ساير افراد عمل مي نمود . چنان اخلاق وارسته اي داشت كه همه او را دوست مي داشتند .
شهيد سهراب در حوزه و درس
ايشان علاقه زيادي به حوزه و روحانيت داشت و در دروس حوزوي از هوش و استعداد خارق العاده اي برخوردار بود . در بين هم كلاسيها به عنوان يك شاگرد با ذكاوت و مؤدب مطرح بود . دوستان طلبه و همرزمان او بخصوص طلبه هاي شهر بروجن از روحيه و نشاط و شوخ بودن او سخن مي گويند . او فردي ولايتي بود ودر وصيتنامه خود نيز عنوان نموده كه هميشه با ولايت فقيه باشيد . او نه تنها به مال دنيا و زيباييهاي دنيا علاقه نداشت بلكه هميشه به دوستان و برادران خود مي گفت كه دنيا محل گذر است و بايد براي آخرت توشه اي فراهم كنيم . هيچ وقت دست به آزار كســي نمي زد و در بين هم سن و سالان خود جاي خاصي داشت و دوستانش با رغبتي علاقه مندانه به او مي نگريستند. وقتي پدرم به او مي گفت كه اگر شما بيشتر به درس طلبگي خود بپردازيد بهتر مي تواني به جامعه خدمت كني ، وي در جواب مي گفت : هيچ مقام و علمي به مقام شهادت نمي رسد و شهادت بالاترين درجه علمي من است .
وصیت نامه
ان الله اشتري من المومنين انفسهم و انئالهم بان لهم الجنته يقتلون في سبيل الله فيقتلون و يقتلون وعدا عليه حقا في التوريه و الانجيل و القرآن و من افي بعهده من الله فاستبشرو و ببيعكم الذي بايعتم به و ذالك هو ( سوره توبه آيه111)
هما نا خداوند معامله عظيمي با مومنين نموده است . خدا جان و مال اهل ايمان را به بهاي بهشت خريداري كرده آنها در راه خدا جهاد مي كنند كه دشمنان دين را به قتل رسانند و يا خود كشته شوند اين وعده قطعي است بر خدا و عهديست كه در تورات و انجيل و قرآن ياد فرموده و از خدا با وفاتر به عهد كيست اي اهل ايمان شما به خود در اين معامله بشارت دهيد كه اين معامله با خدا به حقيقت سعادت و پيروزي بزرگي است .
خدايا شهادت مي دهم به وحدانيتت ، خدايا شهادت مي دهم به اينكه خدايي غير از تو وجود ندارد . خدايا شهادت مي دهم به اينكه محمد (ص ) فرستاده توست . خدايا من از همه چيز دست بريده ام و به اينجا آمده ام . خدايا فقط براي رضاي تو آمده ام به اين بيابانها . خدايا وقتي ديدم موسي در مقابل فرعون و ابراهيم در مقابل نمرود و محمد (ص) در مقابل كفار و حسين (ع) در مقابل يزيد و خميني در مقابل شرق و غرب ايستاده اند اينجا آمده ام . خدايا به ما توفيق ده كه خوب بتوانيم انجام وظيفه كنيم .
حسين جان اي آموزگار عشق و شهادت اي درس آموز ايثار شجاعت ، اين رزمندگان دارند انتقام خون تو را گيرند وقتي اينان نام تو را مي شنوند اشك در چشمانشان جاري مي شود.اينان عاشق وديوانه اند، ديوانه حسين اند خدايا اين رزمندگان را كنار قبر حسين (ع) برسان . خدايا تنها آرزويم اين است كه شب عمليات جلوي رزمندگان باشم و در داخل ميدان مين راه را براي رزمندگان باز كنم ودر آخر خود را روي سيم خاردار بيندازم تا اين رزمندگان اسلام پاهايشان را روي بدن گنهكار من بگذارند تا گناهانم در اين دنيا بخشيده شود .
پيش از همه پيامي با مردم حزب الله دارم . اي امت حزب الله اول از همه به ياد خدا باشيد و قيامت را از ياد نبريد آن موقعي كه شهدا جلوي مارا مي گيرند و مي گويند مگر ما شاهدي بر شما نبوديم كه دست از كارهاي بد خود برداريد . بياييد اگر تا به امروز گناه ميكرديم ديگر از اين لحظه توبه كنيم و گناه نكنيم ، خدا خيلي مهربان است . خدا بسيار بخشنده است و اميد به بخشش خدا داشته باشيد و پيام ديگرم اين است كه جبهه را در هر زماني فراموش نكنيد به نداي حسين زمان لبيك بگوييد و او را ياري كنيد . آن موقعي كه امام حسين عليه السلام فرياد هل من ناصر ينصرني را فرياد زد آيا از كفار كمك مي خواست ؟ آيا از كساني كمك مي خواست كه تمام ياران آنان را به شهادت رسانيده بودند ؟ آيا از كساني كمك مي خواست كه چند لحظه ديگر خيمــه هاي آنها را به آتش مي كشـيد و فرزنـدان آنان را به اسارت مي برد ؟ به ولله خير . اي مردم وظيفه شمارا قرآن تعيين مي كند و مي فرمايد: وقاتلوهم حتي لا تكون فتنه ودر آيه ديگرمي فرمايد : و قاتلو في سبيل الله الذين يقتلونكم و لا تعتدو ان الله لا يحب المعتين ( سوره بقره آيه 190 )
پس اي مسلمانان وظيفه ما نسبت به حفظ اسلام و احكام و شئون مسلمين و روحانيت حافظ اسلام و ....چيست ؟ آيا با گفتن پيرو قرآن و ... هستم و آيا مي توا ن با توجيه كارهاي خودنسبت به امورمسلمين بي تفاوت وساكت ماند ؟
پس اي برادران و خواهران اميد است همگي از خواب غفلت بيدار شويم و بيش از اين در منافع شخصي خود نباشيم و به وظايف شرعي آشنا شويم . خدايا به ما توفيق ده كه به وظايف خود آشنا شويم .
در پايان از كليه كساني كه مرا مي شناسند و حقي بر گردن من دارند مرا حلال كنندو هر وقت به ياد من افتاديد يك حمد سوره بخوانيد .
پيامي هم به پدرو مادرم دارم پدر بزرگوار و مادر مهربانم اول از همه مرا حلال كنيد چون خيلي زحمت براي من كشيده ايد كه من خوب نتوانستم حق شما را ادا كنم . در شهادت من به خود صبر دهيد . البته نمي توانم بگويم برايم گريه نكنيد ، چون داغ فرزند ديدن مشكل است . اما بايد صبر كرد چون زينب (س) داغ هفتادو دو تن شهيد را ديد . از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگيري نكنيد . نكند خدايي نكرده علت جبهه نرفتن برادرانم شهادت من باشد . از برادرانم مي خواهم كه اسلحه برزمين افتاده من را بردارند و به ياد خدا باشند وهميشه پيرو قرآن و ولايت فقيه باشند . وگوش به فرمانهاي امام عزيزمان دهيد تا رستگار شويد و هميشه بازوي پر قدرت روحانيت را بگيريد و هميشه با روحانيت باشيد . و در آخر راضي نيستم كساني كه با انقلاب و جنــگ وامام عزيزمان (ولايت فقيه ) مخالف هستند در تشييع جنازه من شركت كنند .
در پايان چند دعا مي كنم : خدايا بر ملت و مردم دنيا نصرت و آگاهي ده تا ولايت فقيه را درك كنند و اسلام را بشناسند .خدايا اين جنگ را به نفع رزمندگان اسلام به پايان برسان . خدايا امام عزيزمان را تا ظهور حضرت مهدي (عج) محافظت بفرما . خدايا روحانيت را براي حفظ اسلام محافظت بفرما . خدايا تا مارا نيامرزي از اين دنيــا نبر.
وصاياي حقوقي
از مال دنيا چيزي ندارم به جز چند جلد كتابي دارم كه آن را وقف مدرسه علميه كنيد .
مبلغ دويست تومان به يكي از طلبه ها به نام سيد نصرت الله صالحي بدهكارم كه بپردازيد .
مبلغ چهارصد تومان به مغازه سيد غلام صالحي بپردازيد .
دو ماه روزه قضا ودوسال نماز قضا دارم،بجا آوريد .
مبلغ صد تومان به مدرسه علميه بدهكارم كه اينجا يادم آمد حتماً بپردازيد .
خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار .
والسلام سهراب فرهمنديان پنجشنبه 65/9/27
دست نوشته ها
  آخرين نامه شهيد
بسم الله الرحمن الرحيم
پس از حمد و ثناي پروردگار جهان و سلام و دورود بر امام زمان و نائب برحق او و با سلام و دورود بر رزمندگان پر توان اسلام .حضور محترم پدر بزرگوارم شمسعلي فرهمنديان ، ضمن عرض سلام سلامتي شما را از خداوند بزرگ خواستارم و اميدوارم كه هميشه خوش و خوشحال بوده باشيد و هيچگونه ناراحتي برايتان رخ ندهد ، اگر از حال فرزند حقيرتان خواسته باشيد سلامتي برقرار و دائما بذكر و دعا گوي شما مشغوليم . اميد است كه شما هم دعا به رزمندگان را يادتان نرود ، من چند روز پيش به بروجن آمدم جهت ديدار شما ولي متاسفانه شما در منزل نبوديد كه تا اندازه اي بنده ناراحت شدم اميد است كه بعد از پيروزي رزمندگان پرتوان اسلام ديدارها تازه گردد. بهمن هم آمد اينجا ولي متاسفانه اينجا نايستاد و برگشت و علي عباس هم چند روز پيش آمد پيش ما و چند روز هم با هم بوديم و ايشان رفتند .به مادر مهربانم و صغرا و ثريا سلام برسانيد و همينطور به برادر برزو سلام مي رسانم . و هرچه زودتر آدرس بهرام را برايم بفرستيد . و سلام مرا به عمو قره ويس و ابوالقاسم و زن عمو هم برسانيد و به فرامرز بگوئيد كه آموزش ديدن كار هر كس نيست و به حسن بگوئيد هرچه زودتر بيايد. زياد نمي شوم .(والسلام) سهراب فرهمنديان 65/9/21
روزهاي نزديك عمليات كربلاي چهار
مورخ 65/9/26 امروز شور حالي ميان بچه ها بود مثل اينكه فهميده بودند عمليات نزديك است .
شب 65/9/26 امشب يك گروه از بچه هاي گردان را به منطقه عملياتي بردند .
مورخ 65/9/27 امروز گروه ما و دو گروه ديگر آماده اند كه به منطقه بروند .
شب 65/9/27 امشب سه گروه از جمله گروه ما با يك دستگاه كمپرسي به منطقه عملياتي آمديم .
مورخ 65/9/28 امروز ما در شهر خون شهادت ، خرمشهر بوديم ويكي از اتاقهاي منزلي را تميز نموديم ودر آن اسكان يافتيم ومنتظر عمليات هستيم .
(به استناد دفترچه خاطرات شهيد)
مناجات نامه شهيد
خدايا مرا چنان از ذات خود ترسان كن كه گويي ترا مي بينم .
خدايا مرا دوچشم اشك بار بخش كه دل را از ريزش اشكهايي كه از بيم تو مي ريزد شفا بخشد .خدايا مرا هنگام خفتن و ايستادن و نشستن به وسيله اسلام حفظ فرما .
خدايا مرا شاكر و صابر كن ومرا در چشم خويش خوار ودر نزد مردم بزرگوار كن .
خدايا باز دار مرا از راهي كه سخت و غضب تو در آن است .
پروردگارا من به درگاه تو با بار گناه آمده ام ، شرمسار ز روي تو با روي سياه آمده ام ، چشم پر از اشك و دل خسته و بار سنگين مستمندم ، به در خانه دوست آمدم .
پروردگارا ، مي دانم آنقدر گناه كارم كه لياقت را براي ديدار مولايم ازدست داده ام. اماخودت گفتي الرحمن الراحميني ، خودت گفتي ستار العيوبي و من دل به بخشش تو دارم وآرزوي ديدار حسين عليه السلام . حسين جان: مي خواهم هنگام مرگ سر به زانوي تو داشته باشم . مي خواهم دست پر عظمتت را بر سر اين بنده توبه كار بكشي . مي خواهم شفيع من شوي و عشق به خدا از هر شيريني شيرين تر و شهادت از عسل شيرين تر است .
خدايا نيت مرا خالص و مرگ مرا شهادت در راه خودت قرار ده .
خدايا مرا از پيروان مخلص حسين ابن علي عليه السلام گردان .
خدايا جان كندن با اين همه سنگيني گناه چه سخت است .
خدايا ما تحمل از دست دادن يك دست را نداريم چگونه فشار قبر را تحمل كنيم .
(به نقل از دفتر چه خاطرات شهيد)
در وصف شهيد
اي شهيدان شما بربال سفيد كدامين ملك نشستيد كه بي امان و شتابان به سوي معبود شتافتيد ؟
شما جريان خون سرخ كدام شهيدان را در وجودتان احساس كرديد كه رگهايتان را تحمل آن خون نبود ؟
شما نام پاكتان را برلوح كدامين پيامبر ديديد كه بر براق شهادت نشستيد و از ماندن توان تحمل را گرفتيد ؟
شما در نماز شبهايتان با خدا چه گفتيد كه معبود ، اين گونه زود پذيرفتتان ؟
شماهم رازكدام امام بوديد،كه زمزمه هايش ، ديوانه عشقتان كرد ؟
شما كدام شب ، امام عصر را زيارت كرديد و برما داستان آن ديدار را نگفتيد ؟
شما خدايتان را با ديده بصيرت چگونه ديديد كه عاشقش شديد ؟
شما چه كرديد كه خدا عاشقتان شد و به حضور پذيرفت ؟
شما قطرات اشكتان را پاي كدام بذر ريختيد كه لاله شهادت را به اين سرعت ، بارور كرديد؟
شما آب ديده و خون دل را در كدام بازار فروختيد كه نقد شهادت خريديد ؟
شما در كدام باغ ، به كشت پرداختيد كه بذر وجودتان اينگونه شكوفا شد ؟
شما در زيارت عاشورا با حسين عليه السلام چه گفتيد كه كربلايي شديد ؟
نميدانم شما اسماعيل هايتان را در آستان معبود قرباني كرديد يا كه خود اسماعيل بوديد كه جان بر كف ، به كوي دوست شتافتيد تا فداي محبت و قرباني عشق شديد ؟
( به نقل از دفتر چه خاطرات شهيد )
در مقام مجاهدان
پيامبر اكرم مي فرمايد ، براي بهشت دري است كه گفته مي شود مجاهدان از آن در وارد بهشت مي شوند .
خداوند در قرآن كريم مي فرمايد ، خداوند دوست دارد كساني را كه در صفهاي فشرده در برابر دشمن همانند سدي محكم قرار مي گيرند .
هر كس در راه خدا جنگ كند و به قدري استقامت نمايد تا كشته شود يا پيروز گردد، پس در دنيا و آخرت خداوند او را اجري بزرگ عطا مي كند .
كساني كه در راه خدا جهاد نمودند و كشته شدند ، پس بدانيد كه فعاليت و زحمات آنها ضايع نخواهد شد و متقابلاً خداوند ، امور دنيوي و اخروي آنها را داخل بهشت مي كند كه وصفش را فقط خداوند مي داند .
بدرستيكه خداوند معامله بزرگي با مؤمنين نموده است براينكه جان و مال كساني را كه در راه خدا جهاد و قتال مي كنند ، به بهاي گرانقدر بهشت خريداري نموده و پس بشارت باد برشما اي رزمندگان مؤمن كه چنين معامله اي را با خداوند نموديد ودر حقيقت سعادت و فوز والايي خواهيد داشت .
كساني كه به خداوند ايمان آوردند و كساني كه هجرت كردند و جهاد كردند در راه خداوند اين چنين افراد به آرزوي خود كه همان رسيدن به رحمتهاي خداوند است و خداوند هم نسبت به آنها غفور و رحيم است . ( به نقل از دفترچه خاطرات شهيد)
در مقام شهداء
خداوند مي فرمايد : بدانيد اي مؤمنان اگر در راه خداوند با دشمنان جهاد كنيد تا آنكه كشته شويد يا به مرگ عادي از دنيا رفتيد حتماً براي شما مغفرت و آمرزش الهي خواهد بود كه اين رحمت از تمام ثروتها و دنيا بهتر است . پس اگر در راه خداوند و رضاي او بميريد يا كشته شويد ، غم نخوريد كه به رحمت الهي رسيده ايد و به سوي او رهسپار و محشور خواهيد شد و به مقامات و درجاتي مي رسيد كه ديگران حسرت مي برند .
دربارة كساني كه جهاد مي كنند و در راه خدا كشته مي شوند نگوئيد كه مرده اند بلكه آنها زندگان ابدي و جاودان هستند،ولي شما مقام شهداء را احساس نمي كنيد .
يكي از ياران امام زمان مي فرمايد خدمت آن حضرت عرض كردم كدام كارها و اعمال داراي فضيلتي بيشتر مي باشد . فرمود : اول بجا آوردن نماز در وقتش ، دوم نيكي و خدمت به والدين و سوم قتال و جهاد في سبيل الله .
پيامبر گرامي اسلام مي فرمايد : يكي از دربهاي بهشت مخصوص مجاهدان است كه از آن وارد بهشت مي شوند در حالي كه شمشير و اسلحةشان را بر دوش انداخته اند و ملائكه به آنها خوش آمد مي گويند .
حضرت علي عليه السلام در جنگ جمل به ياران خود چنين فرمود : اي مردم مرگ همه را فرا مي گيرد و هيچ كس توانايي نجات از چنگال مرگ را ندارد ، هر كس در هر حالتي باشد به چنگال آن گرفتار خواهد شد پس متوجه باشيد كه با ارزش ترين مرگها را انتخاب كنيد ،كه آن كشته شدن در راه خداست . اي حاضرين قسم به كسي كه جان من در دست اوست اگر هزاربار شمشير بر بدن من بخورد ، برايم آسان تر از مرگ در رخت خواب و غيره اطاعت خداست .
در روايت ديگر حضرت علي عليه السلام مي فرمايد : بدرستيكه جهاد دري است از درب هاي بهشت كه باز مي شود بر روي مجاهدان كه اولياي خاص او هستند .
پيامبر اسلام فرمود : هركسي از خانه خودخارج شود براي جهاد هر قدمي كه برمي دارد براي او هفتاد هزار ثواب نوشته مي شود و وقتي خارج مي شود از خانه ، در ضمانت خداست تا برگردد و اگر در اين راه بميرد شهيد خواهد شد.
( به نقل از دفتر چه خاطرات شهيد )


 
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

خبرهای مارا در پیام رسان های زیر دنبال کنید

تاريخ:

چهارشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۸

ساعت:

۰۸:۳۸:۰۳

1 Jan 2020