پدر مرحوم آزاده جهانبخش اکبري با بيان اينکه پس از آزادي فرزندم در مراسم استقبال اول نماز حاجت و سجده شکر را به جا آوردم و بعد به استقبال فرزندم رفتم ، گفت: فرزندم گفت پدر من را با اين عملت تا آسمان بالا بردي .
۰
تاریخ انتشارپنجشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۲:۰۶
کد مطلب : ۳۵۸۲۲
پدر آزاده مرحوم جهانبخش اکبري:
خواندن نماز حاجت و سجده شکر من باعث خوشحالي فرزندم شد
به گزارش جهانبین نیوز، نور الله اکبري پدر مرحوم آزاده جهانبخش اکبري در گفتگو با خبرنگار سامان ما با اشاره بر اينکه جهانبخش در سن ۲۰ سالگي اسير شد، اظهار داشت: زماني که اسير شد تنها ۱۵ روز از خدمت سربازي اش باقي مانده بود.
اکبري با بيان اينکه از خاطرات دوران اسارات تعريف مي کرد تمام پر از سختي و مشقت فروان بود، عنوان کرد: در خاطراتش صحبتش بر اين بود که اردوگاه که در آنجا بوديم هميشه پر از آب بود.
اقاي اکبري در موردي يکي از خاطرات مرحوم جهانبخش اکبري گفت: پسرم تعريف مي کرد يک روز صدام به اردوگاه آمد و گفت هر کسي که مي خواد به زيارت کربلا برود دست هايش را بالا بگيرد و همه اسرا دست هايشان را بالا گرفتن و زماني که خواستند ما را راهي کربلا کنند گفتند بايد پرچم عراق را به دست بگيريد که هيچ کدوم از اسرا حاضر به اين کار نشدن که پرچم دشمن را به دست بگيرند و هيچ يک از اسرا حاضر به انجام اين کار نشدند.
پدر آزاده شهید جهانبخش اکبري با بيان اينکه تمام خاطرات پسرم در اسارت سختي و شکنجه هاي زياد بوده است، اذعان داشت: خبر آزادي پسرم را يکي از پسران از تلويزيون شنيده بود و به من خبر داد و گفت بابا ۳۲ اسير به شهرکرد ميايدند و تلوزيون اسم داداشي را هم اعلام کرد.
وي با بيان اينکه زماني که به استقبال پسرم رفتيم گفتم پسرم را نياوريد چراکه من در اين مدت از خداوند خواسته ام که پسرم صحيح و سالم به وطن برگردد و بايد شکر پروردگار را به جا بياوريم و اول نماز حاجت را خواندم بعد به استقبال پسرم رفتم، اذعان داشت: پسرم گفت پدر با اين نمازي که خواندي من را تا آسمان بالا بردي چرا که در بين اين ۳۲ اسير هيچ کدوم از خانواده ها چنين کاري را انجام ندادند.
پدر جهانبخش اکبري تصريح کرد: از تمامي مردم سامان ممنون هستم که در مراسم استقبال و مراسم تشيع جنازه فرزندم سنگ تمام گذاشتند.
وي گفت: اين يک سال داغ از دست دادنش از سختي ها که در زمان اسارتش کشيديم بيشتر است و داغ دوري خودش و فرزندش برايمان بسيار سخت است در هر حال راضيم به رضاي حق و خدواند هر چيزي را که مقدر کرده است را سپاسگذار هستم.
نسرين صحرانشين همسر مرحوم آزاده جهانبخش اکبري در گفتگو با خبرنگار سامان ما با اشاره بر اينکه دوران اسارت اقاي اکبري سه سال طول کشيد و در اردوگاه رماديه اسير بود، عنوان کرد: در زمان اسارت ما باهم نامزد بوديم من منتظر ماندم تا از اسارت برگردد و مي گفتم او در سختي است و من نمي توانم رهايش کنم.
صحرانشين با اشاره بر اينکه تمامي خاطراتش سختي و عذاب در دوران اسارت بوده است ، بيان داشت: بعد از آزادي نيز اکثرا بيمار بود و به دليل شيميايي شدن و شکنجه هاي دوران اسارت در بيمارستان بود.
وي با بيان اينکه در حال حاضر حقوق دريافتي از اداره ورزش و جوانان است، اذعان داشت: براي بيناد شهيد و ايثارگران درخواست وام مسکن داديم که هنوز در نوبت قرار گرفته ايم.
صحرانشين با اشاره بر اينکه در طول اين يک سال چندي که از پدر و پسر را از دست داديم بسيار برايمان اين مدت سخت گذاشته است، تصريح کرد: و هرروز که از خواب بيدار مي شوم و مي بينم پسرم و همسرم در منزل نيستند حال خوبي ندارم اما زماني که به سختي ها و مشقت اي حضرت زينب فکر مي کنم و صبوري ايشان، به خودم صبر و استقامت مي دهم و حضرت زينب (س) را الگو قرار ميدهم.
انتهاي پيام1026ج /۶۰۱س
اکبري با بيان اينکه از خاطرات دوران اسارات تعريف مي کرد تمام پر از سختي و مشقت فروان بود، عنوان کرد: در خاطراتش صحبتش بر اين بود که اردوگاه که در آنجا بوديم هميشه پر از آب بود.
اقاي اکبري در موردي يکي از خاطرات مرحوم جهانبخش اکبري گفت: پسرم تعريف مي کرد يک روز صدام به اردوگاه آمد و گفت هر کسي که مي خواد به زيارت کربلا برود دست هايش را بالا بگيرد و همه اسرا دست هايشان را بالا گرفتن و زماني که خواستند ما را راهي کربلا کنند گفتند بايد پرچم عراق را به دست بگيريد که هيچ کدوم از اسرا حاضر به اين کار نشدن که پرچم دشمن را به دست بگيرند و هيچ يک از اسرا حاضر به انجام اين کار نشدند.
پدر آزاده شهید جهانبخش اکبري با بيان اينکه تمام خاطرات پسرم در اسارت سختي و شکنجه هاي زياد بوده است، اذعان داشت: خبر آزادي پسرم را يکي از پسران از تلويزيون شنيده بود و به من خبر داد و گفت بابا ۳۲ اسير به شهرکرد ميايدند و تلوزيون اسم داداشي را هم اعلام کرد.
وي با بيان اينکه زماني که به استقبال پسرم رفتيم گفتم پسرم را نياوريد چراکه من در اين مدت از خداوند خواسته ام که پسرم صحيح و سالم به وطن برگردد و بايد شکر پروردگار را به جا بياوريم و اول نماز حاجت را خواندم بعد به استقبال پسرم رفتم، اذعان داشت: پسرم گفت پدر با اين نمازي که خواندي من را تا آسمان بالا بردي چرا که در بين اين ۳۲ اسير هيچ کدوم از خانواده ها چنين کاري را انجام ندادند.
پدر جهانبخش اکبري تصريح کرد: از تمامي مردم سامان ممنون هستم که در مراسم استقبال و مراسم تشيع جنازه فرزندم سنگ تمام گذاشتند.
وي گفت: اين يک سال داغ از دست دادنش از سختي ها که در زمان اسارتش کشيديم بيشتر است و داغ دوري خودش و فرزندش برايمان بسيار سخت است در هر حال راضيم به رضاي حق و خدواند هر چيزي را که مقدر کرده است را سپاسگذار هستم.
نسرين صحرانشين همسر مرحوم آزاده جهانبخش اکبري در گفتگو با خبرنگار سامان ما با اشاره بر اينکه دوران اسارت اقاي اکبري سه سال طول کشيد و در اردوگاه رماديه اسير بود، عنوان کرد: در زمان اسارت ما باهم نامزد بوديم من منتظر ماندم تا از اسارت برگردد و مي گفتم او در سختي است و من نمي توانم رهايش کنم.
صحرانشين با اشاره بر اينکه تمامي خاطراتش سختي و عذاب در دوران اسارت بوده است ، بيان داشت: بعد از آزادي نيز اکثرا بيمار بود و به دليل شيميايي شدن و شکنجه هاي دوران اسارت در بيمارستان بود.
وي با بيان اينکه در حال حاضر حقوق دريافتي از اداره ورزش و جوانان است، اذعان داشت: براي بيناد شهيد و ايثارگران درخواست وام مسکن داديم که هنوز در نوبت قرار گرفته ايم.
صحرانشين با اشاره بر اينکه در طول اين يک سال چندي که از پدر و پسر را از دست داديم بسيار برايمان اين مدت سخت گذاشته است، تصريح کرد: و هرروز که از خواب بيدار مي شوم و مي بينم پسرم و همسرم در منزل نيستند حال خوبي ندارم اما زماني که به سختي ها و مشقت اي حضرت زينب فکر مي کنم و صبوري ايشان، به خودم صبر و استقامت مي دهم و حضرت زينب (س) را الگو قرار ميدهم.
انتهاي پيام1026ج /۶۰۱س